مساله امامت که در آیه 67 سوره مائده تجلی دارد، پیشانی اسلام است و به قول شهید مطهری اگر نباشد، همه چیز «کان لم یکن» است، یعنی شیرازه اسلام از هم می پاشد.
استاد مطهری، در بحث «امامت در قرآن » به آیات مورد استدلال شیعه، توجه کرده است. ایشان بعد از ذکر و شرح آیه «انما ولیکم الله و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.» (مائده/ 55) به تفسیر آیه تبلیغ پرداخته و می نویسد:
«… از آیاتی که در این مورد در سوره مائده وارد شده یکی این آیه است: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ( مائده/67) اینجا لحن، خیلی شدید است: ای پیامبر! آنچه را که بر تو نازل شد تبلیغ کن و اگر تبلیغ نکنی رسالت الهی را تبلیغ نکرده ای.
مفاد این آیه آنچنان شدید است که مفاد حدیث «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة.» اجمالا خود آیه نشان می دهد که موضوع آنچنان مهم است که اگر پیغمبر تبلیع نکند، اصلا رسالتش را ابلاغ نکرده است.
سوره مائده به اتفاق شیعه و سنی، آخرین سورهای است که بر پیغمبراکرم نازل شده و این آیات، جزء آخرین آیاتی است که بر پیامبر نازل شده یعنی در وقتی نازل شده که پیغمبر(ص) تمام دستورات دیگر را در مدت سیزده سال مکه و ده سال مدینه گفته بوده و این، جزء آخرین دستورات بوده است. شیعه سؤال میکند: این دستوری که جزء آخرین دستورهاست و آنقدر مهم است که اگر پیغمبر آن را ابلاغ نکند، همه گذشته ها کان لم یکن [هیچ و پوچ] است چیست؟
یعنی شما نمیتوانید موضوعی نشان بدهید که مربوط باشد به سال های آخر عمر پیغمبر و اهمیتش در آن درجه باشد که اگر ابلاغ نشود هچ چیز ابلاغ نشده است. ولی ما می گوییم آن موضوع، مساله امامت است که اگر نباشد، همه چیز کان لم یکن است، یعنی شیرازه اسلام از هم می پاشد. به علاوه شیعه از کلمات و روایات خود اهل تسنن، دلیل می آورد که این آیه در غدیر خم نازل شده است.» (1) از روایت غدیر تا عید غدیر
بیشتر بخوانید:
روایتی از آن واقعه بزرگ
غدیر و آیه اکمال دین
شهید مطهری آیه اکمال را این چنین تفسیر می نماید: «در همان سوره مائده، آیه« الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا» (مائده/3)؛ امروز دین را به حد کمال رساندم و نعمت را به حد آخر، تمام کردم، امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم، نشان میدهد که در آن روز، جریانی رخ داده که آن قدر با اهمیت است که آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است و با بودن آن، اسلام، اسلام است و خدا این اسلام را همان میبیند که میخواسته و با نبودن آن، اسلام، اسلام نیست.
شیعه به لحن این آیه که تا این درجه برای این موضوع اهمیت قائل است استدلال میکند و میگوید: آن موضوعی که بتواند نامش مکمل دین و متمم نعمت و آن چیزی باشد که با نبودنش، اسلام، اسلام نیست، چه بوده است؟ میگوید ما میتوانیم موضوعی را نشان بدهیم که در آن درجه از اهمیت باشد ولی شما نمیتوانید. به علاوه روایاتی هست که تایید میکند این آیه هم در همین موضوع [غدیر خم] وارد شده است.» (2)
مراد از «الیوم» چه روزی است؟
درباره این که مقصود از«الیوم» در آیه اکمال دین، چه روزی است، استاد مطالبی پر بار و پر دامنه (3) عرضه می دارد و به نقد و بررسی آراء در این موضع میپرازد. او بعد از ذکر و نقد آراء دیگر (1- روز بعثت 2- روز فتح مکه 3- روز قرائت سوره برائت) به بیان و استدلال شیعه پراخته و می گوید:
«… استدلال شیعیان یکی از جنبه تاریخی است که میگویند وقتی ما میبینیم در لفظ آیه: "الیوم اکملت لکم دینکم" این مطلب نیست که «امروز» کدام روز است، به تاریخ و شان نزول ها مراجعه میکنیم در نتیجه میبینیم [که روایات] نه یکی، نه دو تا و نه ده تا بلکه به طور متواتر میگوید: این آیه در روز غدیر خم نازل شد که پیغمبر(ص)، علی(ع) را به جانشینی خودش نصب کرد. ولی آیا قرائنی که در خود آیه هست، همین را که تاریخ تایید میکند، تایید مینماید یا نه؟ [میبینیم که تایید میکند] آیه این است: "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم"؛ امروز( یا بگوییم آن روز) کافران از دین شما مایوس شدند. این را ما ضمیمه میکنیم به یک سلسله آیات دیگری در قرآن که مسلمین را تحذیر میکند، میترساند و میگوید کافران دائما نقشه میکشند و دوست دارند که شما را از دینتان برگردانند و علیه دینتان اقدام میکنند… از طرف دیگر میبینیم در آن آیه میگوید ولی امروز دیگر مایوس شدند، از امروز دیگر فعالیت کافران علیه دین شما به پایان رسید "فلا تخشوهم" دیگر از ناحیه آنها بیمی نداشته باشید "واخشون" از من بترسید! …
پس معنی" الیوم یئس الذی کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون" این است که دیگر کافرهای بیرون جامعه اسلامی [از این که دین شما را از بین ببرند] مایوسند، از ناحیه آنها دیگر خطری برای عالم اسلامی نیست، از من بترسید، یعنی از خودتان بترسید. ای جماعت مسلمین! بعد از این اگر خطری باشد آن است که خودتان با نعمت اسلام بد عمل بکنید، کفران نعمت بکنید، آن استفادهای را که باید ببرید نبرید، در نتیجه، قانون من در مورد شما اجرا شود: "ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم." از این روز، دیگر خطری از خارج، جامعه اسلامی را تهدید نمیکند[ زیرا، امام و حافظ نظام، تعیین شد] خطر از داخل تهدید میکند.» (4)
تواتر حدیث غدیر
استاد، یکی از ادله شیعه در امامت را تواتر حدیث غدیر شمرده و می نویسد:
«… [خواجه نصیر] میگوید:" و لحدیث الغدیر المتواتر"؛ حدیث غدیری که متواتر است. متواتر در علم حدیث اصطلاحی است. تواتر یعنی [مقدار نقل خبر] فوق تبانی [بر دروغ] باشد. شیعه مدعی است که نقل خبر غدیر در حدی است که ما احتمال تبانی هم در آن نمیتوانیم بدهیم و بگوییم مثلا چهل نفر از صحابه پیغمبر تبانی کردند بر یک دروغ! خصوصا که بسیاری از ناقلان این خبر، جزء دشمنان علی(ع) بوده یا از طرفداران ایشان شمرده نشدهاند… .» (5)
شهید مطهری درباره این قسمت از روایت غدیر که «من کنت مولاه فهذا علی(ع) مولاه» معتقد است که حتی شاید سنی ها هم نتوانند انکار کنند که متواتر است. (6)
حدیث غدیر در منابع تاریخی
در نظر استاد، گذشته از کتب روایی، حدیث غدیر در بسیاری از کتب تاریخی هم ذکر شده است که آن کتب از منابع معتبر و مهم تاریخ شمرده می شوند:
" قدیمی ترین کتاب تاریخی اسلام از کتاب های تاریخ عمومی اسلامی و از معتبرترین کتاب های تاریخ اسلامی که شیعه و سنی آن را معتبر میشمارند کتاب تاریخ یعقوبی است. مرحوم دکتر آیتی هر دو جلد این کتاب را ترجمه کردهاند، کتاب بسیار متقنی است و در اوایل قرن سوم هجری نوشته شده است. ظاهرا بعد از زمان مامون و حدود زمان متوکل نوشته شده است. این کتاب که فقط کتاب تاریخی است و حدیثی نیست، از آن کتاب هایی است که داستان غدیر را نوشته است. کتاب های دیگری که آنها را هم اهل تسنن نوشتهاند نیز حادثه غدیر خم را ذکر کرده اند." (7)
غدیر در آیینه شعر
ادبیات و به ویژه شعر، آیینه تمام نمای فرهنگ جامعه است و حضور مسالهای در ادبیات هر زمانی، نشانه مطرح بودن آن میباشد. و غدیر در همه قرن ها در ادب و فرهنگ مردم حضور داشته است. استاد درباره توجه علامه امینی در الغدیر به این مساله مینویسد: " (الغدیر) از جنبه ادبی هم استفاده کرده است، چون در هر عصری هر مطلبی که در میان مردم وجود داشته باشد، شعرا آن را منعکس میکنند… [علامه امینی] میگوید اگر مساله غدیر مسالهای بود که به قول آنها مثلا در قرن چهارم به وجود آمده بود، دیگر در قرون اول و دوم و سوم، شعرا، این همه شعر، دربارهاش نگفته بودند. در هر قرنی ما میبینیم که مساله غدیر، جزء ادبیات آن قرن است. بنابراین، چگونه میتوانیم این حدیث را انکار کنیم؟!" (8)
شرح حدیث غدیر
استاد، این حدیث را که حدیث هدایت و روشنایی است؛ این چنین ذکر و شرح میکند:
هنگامی که به غدیر خم که نزدیک جحفه (10) است رسیدند، قافله را متوقف و اعلام کردند که می خواهم درباره موضوعی با مردم صحبت کنم. (این آیهها نیز در آنجا نازل شد.) بعد دستور داد که منبری برایش درست کردند. از جحاز شتر و چیزهای دیگر، مرکز مرتفعی ساختند. حضرت رفت بالای آن و مفصل صحبت کرد:
"الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا: بلی. آنگاه فرمود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه." بعد از این بود که این آیه نازل شد: "الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی…" اینها را در کتاب هایی مثل الغدیر یا ترجمه های آن نوشته اند. (11)
پیغام تاریخ؛ روایت تبریکگفتنها و پیمان شکستنها!
پی نوشت ها:
1- ، چاپ دوم 1364 ش، صص 61 – 62.
2- امامت و رهبری، صص 62 -63.
3- مطالب استاد در 20 صفحه ذکر شده است: امامت و رهبری، صص 118 -137.
4- امامت و رهبری، صص 132 -137.
5- همان، صص 104 – 105.
6- همان، ص113.
7- امامت و رهبری، ص 130.
8- امامت و رهبری، ص 101.
9- حجة الوداع در سال آخر عمر حضرت رسول، دو ماه مانده به وفات ایشان، رخ داده است. وفات حضرت رسول در بیست و هشتم صفر یا به قول سنی ها در دوازدهم ربیع الاول اتفاق افتاده است. در هجدهم ذی الحجه به غدیر خم رسیدند. مطابق آنچه که شیعه میگوید حادثه غدیر خم دو ماه و ده روز قبل از وفات حضرت روی داده و مطابق آنچه که سنی ها میگویند این حادثه دو ماه و بیست و چهار روز قبل از رحلت حضرت رسول اتفاق افتاده است. ( این مطلب از استاد شهید است).
10- … جحفه، میقات اهل شام است یعنی وقتی افراد از راه شام که شمال غربی [مکه] میشود میآمدند، پس از پیمودن اندکی از راه به جحفه میرسیدند. پیغمبراکرم(ص) آنجا را میقات قرار دادند برای مردمی که از آن راه میآیند. غدیر خم، نزدیک جحفه است و محلی بوده که مسلمین در بازگشت از مکه وقتی به آن نقطه میرسیدند متفرق میشدند، اهل مدینه به مدینه میرفتند و دیگران نیز به شهرهای خود. ( این مطلب هم استاد شهید است.)
11- امامت و رهبری، صص 130 – 132 و صص 84 – 85.
/6262
آخرین دیدگاه