علی صوفی، در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: 1- علم و قدرت- قسمتی از خطبه ۱۷۲: ایهاالناس، ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه، وأعلمهم بامرالله فیه. ای مردمان، بیگمان رهبری را سزاوارترین کس همانی است که در اجرا از دیگران نیرومندتر ودر آشنایی با فرمان خدا در این زمینه داتاتر باشد.
به گزارش روزنامه اعتماد، 2- شناخت و ارزیابی حوزه مدیریت- قسمتی از نامه ۵۳: واعلم أن الرعیه طبقات لایصلح بعضها البعض، و لا غنى ببعضها عن بعض فمنها جنود الله، ومنها کتاب العامه والخاصه و… و بدان که ملت آمیزهای از قشرهای گوناگون باشد که هر جزو آن جز درپیوند با جزو دیگر سامان نمییابد و بخشی بینیاز از بخشی دیگر نباشد. بخشی لشکریان خدایند و گروهی دبیران دیوانی و مردمی، برخی برپایدارندگان دانند و جمعی کارگزاران انصاف و ارفاق، بعضی اهل ذمهاند و جزیه پرداز و شماری مسلمان وخراجگزار، بعضی تاجرند و برخی دیگر پیشهوران و صنعتگران و سرانجام، گروهی از قشرهای پایین جامعهاند، نیازمند و زمینگیر، و خداوند سهم خاص در کتاب و سنت پیامبرش رقم زده، در جایگاه بایستهشان نشانده است که به عنوان پیمانی از او نزد ما سپرده است.
3- خودآگاهی- قسمتی از خطبه ۱۱۸: وقد جمع الناس وحضهم على الجهاد فسکتوا ملیا، فقال علیهالسلام ما بالکم أسخرسون انتم؟ فقال قوم منهم یا امیرالمومنین أن سرت سرنا معک، فقال علیهالسلام: ما بالکم، لاسددتم ارشد، ولا هدیتم نقد، افی مثل هذا ینبغی لی ان اخرج و… زمانی که یارانش راگرداگرد کرده بود و به جهادشان برمیانگیخت و آنان به جز سکوتی دراز واکنشی نداشتند. امام فرمودند: شما را چه شده است مگر گنگید؟ گروهی از حاضران گفتند: ای امیرالمومنین، اگر شما خود شخصا، حرکت کنید و در جبهه حاضر شوید ما نیز همراه شما حرکت خواهیم نمود. پس مولا چنین فرمودند: شما را چه آفت زده است که رشد و استواری کافی ندارید و پذیرای هدایت در راستای تعادل نیستید؟ آیا در چنین پیکاری کوچک مرا سزاوار است که شخصا بیرون شوم؟ در اینگونه کارزارها تنها به حضور یکی از فرماندهان دلیر و جنگاورتان، که مرا پسندیده باشد، میتوان بسنده کرد…
هرگز مرا نسزدکه امور لشکری و کشوری و بیتالمال و گردآوری خراج و داوری میان مسلمانان و دقت در حقوق دادخواهان را رها کنم، سپس در میان ستونی که در پی ستونی دیگر روان است بیرون شوم و بسان تیری در تیردان به اینسو و آنسو جابهجا شوم، در حالی که واقعیت جز این نیست که من قطب آسیابم، چرخهای کشور باید بر محورم بچرخد و من در جای خویش ثابت بمانم، اگر لحظهای جایگاهم را رها کنم، مدارش سرگردان میشود و سنگ زیرین آن به لرزش میگراید این- به حق خدا سوگند- پیشنهاد بسیار بدی است. ملاحظه میفرمایید در پاسخ به یک سوال چگونه حکمش را باز میکند و سعی در اقناع سوالکننده دارد و چگونه درس مدیریتی ماندگاری از خود بهجا میگذارد. جناب آقای رییسجمهور که دلخوش به سفرهای استانی خود هستند ملاحظه بفرمایند که چه مسولیت سنگینی در سفرهای استانی ایشانرها میشود.
و أیضار در خطبه۱۴۶ میفرمایند: ومکان القیم بالأمر مکان النظام من الخرز: بجمعه و یضمه. فاذا انقطع النظام تفرق وذهب، ثم لم یجتمع… کسی که سرپرستی نظامی را عهدهدار است، درست همانند رشتهای است که مهرهها را نظام میبخشد و تا رشته بگسلد، تمامی مهرهها پراکنده شوند و چه بسا که دیگر هرگز فراهم نیایند. امروز گرچه عرب در کمیت نیروی ناچیزی است، اما به یمن اسلام، نیروی توانمند است که در پرتو وحدت شکستناپذیر است. پس، تو همچنان محور باش و با نیروی عرب گردونه این نظام را به گردش وادار و بیآنکه خود در جبهه حضور یابی، آتش نبرد را بیفروز چراکه با کوچ تو از این سرزمین، اندک اندک نیروی عرب درهم شکند، تاجایی که اخبار سری که فراپشت دارد از جنگ که فراروی توست، اهمیتی افزونتر مییابد.
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست
که تر کند سر انگشت و صفحه بشمارند
آخرین دیدگاه