مرگ خلیفه بن زاید، زمینهساز گمانهزنیهای زیادی در خصوص تغییرات احتمالی در سیاستهای امارات متحده عربی در منطقه و جهان بوده است.
به گزارش روزنامه اعتماد همزمان با سفر حسین امیرعبداللهیان به امارات، در گفتوگو با حسن داناییفر سفیر پیشین جمهوری اسلامی در عراق به بررسی این مساله پرداخته ایم. داناییفر معتقد است با مرگ خلیفه بن زاید تغییرات خاصی در سیاستهای دولت امارات متحده عربی به ویژه در حوزه روابط خارجی پدید نمیآید و باور دارد امارات بر اساس مصلحتهایی تصمیم به بازگشت به مدار گذشته در روابط با ایران گرفته است. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* آیا با توجه به روند اتفاقات سالهای اخیر و نقش محمد بن زاید در اداره امارات، مرگ خلیفه بن زاید زمینهساز تغییراتی جدی در سیاستهای این کشور خواهد شد؟
به عقیده من به دلیل اینکه در چند سال گذشته وضعیت جسمانی شیخ خلیفه بن زاید وضعیت مناسبی نبود، به مرور زمان و با بدتر شدن این وضعیت جسمانی از تاثیرگذاری او بر سیاستهای امارات نیز کاسته شده بود و سکاندار اصلی اداره این کشور و شخص تعیینکننده در انتخاب مسیر سیاست خارجی امارات متحده عربی را در سالهای اخیر میتوان شیخ محمد بن زاید دانست. او بود که بر انتخاب سیاستها و اجرای آنها نظارت مستقیم داشت و به همین خاطر تصور نمیکنم با مرگ خلیفه بن زاید تغییرات خاصی در سیاستهای دولت امارات متحده عربی به ویژه در حوزه روابط خارجی پدید آید.
*ارزیابی شما از وضعیت ثبات حکومت امارات متحده در داخل چیست؟ آیا ممکن است این کشور با چالشهایی در زمینه انتخاب ولیعهد آینده یا جنگ قدرت میان افراد صاحب نفوذ دچار شود؟
خیر، از این مساله در امارات متحده عبور شده است. در گذشته ما میتوانستیم چنین مسالهای را متصور باشیم اما شرایطی که امروز در امارات متحده عربی وجود دارد و ملاحظات منطقهای، بینالمللی و داخلی در این کشور، باعث میشود که بگوییم بعید است چنین وضعیتی که درباره آن سوال کردید در داخل امارات بروز و ظهور پیدا کند. در مساله ولیعهدی هم بعید میدانم این مساله در شرایط فعلی خیلی خودنمایی کند.
*روابط ایران و امارات در سالهای گذشته با نوساناتی جدی همراه بوده. آنها در یک دورهای به بخشی از پازل فشار حداکثری امریکا علیه ایران تبدیل شده بودند و این در شرایطی بود که پیشتر روابط دو کشور وضعیت بدی را تجربه نمیکرد. به نظر شما چرا ابوظبی در آن مقطع در جبهه مقابل ایران قرار گرفت؟
امارات به عنوان کشوری که در منطقه، به وزن و اثرگذاری خود آگاه است، معمولا متناسب با این وزن به دنبال تعیین سیاستهایش در حوزه منطقهای بینالمللی میرود اما من فکر میکنم آنها در دوره ریاستجمهوری دونالد ترامپ در ایالات متحده دچار نوعی غفلت و اشتباه محاسباتی شدند. سیاستی را هم که در قبال ایران اتخاذ کردند، میتوان نتیجه کمتجربگی شیخ محمد بن زاید در عرصه بینالمللی توصیف کرد. واقعیت البته این است که آنها خیلی زود اشتباهشان را متوجه شدند و با مشاهده تحولاتی که در روابط ایران با قدرتهای جهانی به وجود آمد دریافتند که مسیر گذشته پر از اشتباه بوده و به همین دلیل در رابطه با ایران تلاش کردند به همان مدار قبلی یعنی وضعیتی که پیش از دوره ترامپ وجود داشت، بازگردند. از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، روابط امارات با تهران یک رابطه خاص بوده است؛ از یکسو امارات علاقه داشته بر مبنای برخی مصلحتها روابط خود را با ایران حفظ کند و از سوی دیگر تحتتاثیر فشارهای خارجی و همچنین برخی نگاههای خاص در درون حاکمیت امارات به مساله ایران این روابط چندان راهبردی نبوده است. اکنون آنها پذیرفتهاند، ایران یک واقعیت است، یک قدرت است، در مسائل منطقه اثرگذار است و میتواند در مسائل امارات تاثیر جدی داشته باشد. با این رویکرد است که فکر میکنم آنها روابط خود را با ایران ادامه خواهند داد.
*شما به عوامل بیرونی اشاره کردید. آیا غیر از امریکای ترامپ بازیگر دیگری هم بود که چنین نقش اثرگذاری را در تخریب روابط امارات و ایران در آن دوره ایفا کرده باشد؟
قطعا اسراییلیها هم هستند. آنها همواره تلاش کردهاند که در محیط پیرامونی ایران اثرگذار باشند. آنها تلاش کردهاند، تلاش میکنند و تلاش خواهند کرد تا روابط ایران و امارات بر مبنای مصلحت و منافع ملی دو طرف تنظیم نشود. باور من اما این است که هرچند ارتباط میان اسراییل و امارات برقرار شده اما این مساله خیلی نمیتواند تاثیر راهبردی در مسیر رابطه ایران و امارات داشته باشد.
* به نظر شما اصلیترین عاملی که سبب شد، امارات به مسیر عقلانیت بازگردد و واقعیتی به نام ایران را بپذیرد چه بود؟
مقاومت ایران در برابر فشارها، اثرگذاری ایران و البته از همه مهمتر تغییراتی که در وضعیت هژمونی ایالات متحده و قدرت این کشور در منطقه خاورمیانه ایجاد شده اصلیترین دلایل این اتفاق هستند. این یک واقعیت است که بعد از ترور سردار سلیمانی، حوادثی در منطقه به راه افتاد که باعث شد نگاه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ایالات متحده دچار تغییراتی شود. واکنش ایران که موشکباران پایگاه امالاسد بود و همچنین عدم واکنش امریکا به این پاسخ ایران، باعث شد تغییرات تشدید شود. در سالهای اخیر عملا شرایط به گونهای عوض شد که عملا برعکس گذشته، این امریکا بود که از کشورهای منطقه برای افزایش فشار به ایران استمداد میکرد. این مجموعه اتفاقات هم روی محمد بن زاید و هم روی محمد بن سلمان اثراتی جدی داشت و آنها را به سوی نوعی عقلگرایی و مصلحتگرایی سوق داد. هرچند این خردگرایی نوعی مصلحتسنجی است و به معنای این نیست که میخواهند دوست ایران باشند. آنها صرفا واقعیت ایران را پذیرفتهاند و تصمیم گرفتهاند به بازتنظیم روابط خود با تهران بپردازند. البته ناگفته نماند خروج امریکا از منطقه عامل بسیار مهمی بود که ریاض تصمیمات خود را عوض کند. واکنشها و ضعف رژیم صهیونیستی نیز در این مساله تاثیرگذار بود.
*زمانی که امارات تصمیم گرفت روابط خود را با ایران اصلاح کند، اختلافاتی میان ریاض و ابوظبی پدید آمد. آیا در حال حاضر میتوان گفت امارات و عربستان در مساله ایران همسو هستند؟
من چنین برداشتی ندارم. برای توضیح این مساله ابتدا باید نگاههای موجود در منطقه را بررسی کنیم. شما ببینید در شورای همکاری خلیج فارس که این روزها کارآمدیاش را نسبت به گذشته تا حدود زیادی از دست داده، مجموعهای از نگاههای کاملا متفاوت وجود دارد که اجزای این مجموعه بر اساس یک مصلحتی کنار هم قرار گرفتهاند. با این حال در این شورا، عملا تفاوت نگاهها باعث شده رویکردهای کاملا متفاوتی وجود داشته باشد. برای مثال عمان با نگرشهای خاص خود اصلا تمایلی به دخالت در تنشهای منطقهای ندارد و همواره میکوشد به عنوان یک میانجی، مصلح و واسطه خوب نقش ایفا کند. مسقط حیات خود را در پیگیری این نوع نگاه میبیند. امارات اما مسیر تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای را دنبال میکند. آنها با نیروی جوانی، دستاوردهای اقتصادی گسترده، توان دیپلماتیک میخواهند قدرتی اثرگذار در جهان عرب و خلیج فارس باشند و دوست ندارند به عنوان قدرتی تابع یا پیرو قدرتی دیگر در منطقه به آنها نگاه شود. سوی دیگر این شورا قطر وجود دارد، آنها برخلاف اماراتیها که به هیچوجه اسلام سیاسی و نگاههای اخوانی را قبول ندارند، از این نگاهها حمایت میکنند. من اعتقاد دارم بهرغم برخی فشارهای که از سوی قطر بر حماس یا برخی دیگر از جریانهای اخوانی وارد شد، آنها همچنان مامن این نوع دیدگاه در منطقه هستند. باید اشاره کرد که شریک راهبردی قطر در منطقه نیز ترکیه است که اختلافات خاصی هم با امارات دارد. نگاه چهارم در شورا، نگاه سعودیهاست. آنها خود را برادر بزرگ میدانند و میخواهند روی تمام کشورهای عربی منطقه نفوذ داشته باشند. با این حال مدتهاست که این اثرگذاری از دست رفته است. حالا با این توصیفات، باید گفت به رغم دوستیها، رفاقتها، رفتوآمدها و همصداییهایی که میان این کشورها وجود دارد اما اختلافات میان آنها به اندازهای است که نتوان آنها را کاملا همسو دانست. هرکدام از آنها به فراخور نگاه و منافع خود مسیری را در مواجهه با ایران برگزیدهاند، برای مثال قطر به این جمعبندی رسیده که باید روابط بسیار نزدیکی را با ایران برقرار کند. یا امارات هم تصمیم گرفته به مدار گذشته بازگردد و بر اساس مصلحت روابطی را با ایران برقرار کند اما در مورد سعودیها شرایط تا حدودی متفاوت است و آنها از نظر داخلی تردیدهایی در رابطه با شتاب دادن در احیای روابط با ایران دارند.
*شما در گفتههای خود اشارهای به اهمیت تغییر نگاه به امریکا در تغییر رفتار کشورهای منطقه در قبال ایران داشتید. آیا ممکن نیست با تغییر دولت در امریکا و بازگشت نگاه ترامپیستی به کاخ سفید، بار دیگر کشورهای عربی منطقه نظیر امارات را در شرایطی بیابیم که روبهروی ایران ایستادهاند و تمام توانشان را برای افزایش فشار بر ایران به کار بستهاند؟
مساله این است که امریکا دیگر امریکای گذشته نیست. وقتی شاهد هستیم جو بایدن رییسجمهور امریکا درخواست گفتوگو با شیخ محمد بن زاید را مطرح میکند و جواب رد میشنود، یعنی شرایط به هیچوجه مانند گذشته نیست و آنچه تغییر کرده نگاه کشورهای منطقه به امریکاست. اقتدار و قدرت گذشته امریکا آسیب دیده و واشنگتن دیگر نمیتواند به هر آنچه میخواست در منطقه برسد. حتی در موضوع روسیه و اوکراین، میبینیم این امریکاییها هستند که از کشورهای منطقه خاورمیانه درخواست کمک میکنند و به این کشورها نیاز دارند. به همین دلیل معتقدم حتی اگر دونالد ترامپ نیز یک بار دیگر به کاخ سفید بازگردد، رفتار کشورهای منطقه رفتار سال 2018 نخواهد بود.
*جمهوریاسلامی بارها اعتراض خود را نسبت به عادیسازی روابط امارات متحده عربی و اسراییل اعلام کرده است. به رغم این اعتراض اما تنشزدایی در رابطه با امارات در دستور کار مقامهای ما بوده. آیا ایران این مساله را به عنوان مسالهای جدا نگاه میکند؟
ایران همواره اعتراض خود را اعلام کرده. هیچگاه انتظار نمیرفت که امارات دست به عادیسازی روابط با اسراییل بزند. این گلایه وجود داشته و ادامه دارد که امارات نباید این کار را میکرد. ایران به عنوان یک مطالبه و خواسته جدی از همسایه جنوبی خود خواسته است و خواهد خواست که روابط خود را با اسراییل قطع کند اما در روابط دو جانبه ایران و امارات، مصلحتهایی برای دو طرف وجود دارد که باعث شده با این پرونده روابط دوجانبه و روابط اسراییل و امارات در دو مسیر جدا برخورد شود. ما همین مساله را در خصوص آذربایجان نیز داریم. همین گلایهها، همین ناخشنودیها و همین عصبانیتها در مورد آذربایجان نیز وجود دارد اما در چارچوب منافع و مصالح روابط دو کشور ارتباطاتمان را با این کشور قطع نکردهایم و حتی تلاش میکنیم این روابط را توسعه دهیم. در خصوص امارات نیز تلاش برای توسعه روابط با این کشور به معنای خرسندی، رضایت یا حتی سکوت ایران در قبال روند عادیسازی روابط کشورهای منطقه با رژیم اشغالگر قدس نیست.
*روز دوشنبه وزیر امور خارجه ایران عازم امارات شد. پیشتر نیز از رییسجمهور برای سفر به این کشور دعوت شده بود. روند دیدارها و سفرهای اخیر را تا چه اندازه در توسعه روابط موثر میدانید؟
به عقیده من این دیدارها بسیار موثر هستند. اماراتیها زمینههای زیادی برای همکاری با ایران دارند. من اعتقاد دارم تغییرات و تحولات بزرگتری در منطقه و جهان خواهیم داشت و امارات به عنوان کشوری که به خوبی این تغییر و تحولات را رصد میکند، کشور مهمی است. آنها با هزینههای زیادی که صرف موسسات تحقیقاتی میکنند، مسائل بینالمللی را رصد میکنند و واکنششان نسبت به روابط دوجانبه با ایران بسیار متفاوت و بهتر از سعودیها بوده است. نکته این است که ایران جز در موضوع اسراییل، اختلاف راهبردی با امارات ندارد. ما با سعودیها اختلافات راهبردی و ایدئولوژیک زیادی داریم اما با اماراتیها جز در موضوع نامیمون روابطشان با رژیم اشغالگر قدس اختلاف راهبردی نداریم. اختلافاتی نظیر ادعای آنها روی جزایر سهگانه وجود دارد اما اختلاف راهبردی که روابط دو کشور را به صورت جدی تحتتاثیر قرار دهد، نداریم.
* یعنی مساله یمن را که یکی از محورهای اختلاف بوده راهبردی نمیدانید؟
خب شرایط اماراتیها در یمن با شرایط سعودیها در یمن متفاوت است. در یمن، بانی سعودیها هستند و اماراتیها در کنار سعودیها قرار داشتند. تعمدا فعل ماضی به کار میبرم و به نظر میرسد اماراتیها به مرور فاصلهشان را از سعودیها در موضوع یمن بیشتر خواهند کرد. داستان این دو کشور در قبال یمن فرق میکند و اینقدر که سعودیها روی این مساله حساسیت دارند، اماراتیها ندارند. امارات در آن فضای ناپختگی و کمتجربگی که به آن اشاره کردم، به خصوص در دوره ترامپ اشتباهاتی را انجام دادند که بعدها به این نتیجه رسیدند که نباید آن مسیر را میرفتند. پیشبینی من این است که در موضوع یمن هم آنها نرمشها و انعطافات بیشتری را از خود نشان خواهند داد.
*چرخش امارات در قبال سوریه را چگونه میبینید؟
امارات از ابتدای ماجرای سوریه نگاه متفاوتی را داشت اما در میان اقدامات اتحادیه عرب و نگاه عمومی که به این مساله در میان کشورهای عربی وجود داشت قرار گرفت. امارات یکی از کشورهای ضد اخوان است و اسلام سیاسی را نمیپسندد. آنها همیشه در موضوع سوریه، در کنار دولت سوریه بودند نه در کنار جریانات اخوانی. لذا ارتباطشان را کاملا قطع نکردند و بعدتر تغییراتی را ایجاد کردند. رییسجمهور سوریه به امارات رفت، روابط دیپلماتیک احیا شد و … من فکر میکنم این زمینه در ماجرای یمن هم میتواند وجود داشته باشد. آنها ملاحظات سعودی را در نظر میگیرند اما دستکم در موضوع سوریه از ملاحظات سوریه عبور کردند.
آخرین دیدگاه