یک تحلیلگر سیاسی با اشاره به تصمیمهای اقتصادی اخیر دولت سیزدهم گفت: باید این لایهی نخست که چهرههای سیاسی هستند را کنار بگذاریم و ببینیم پشت صحنهی این تصمیمسازی چه کسی بوده؟ وقتی ما هیچ فرد با هویت و صاحبنظری را در این طرح نمیبینیم یکی از نشانههای این است که باید نقش جریان نفوذ در آن و قرار دادن «پوست خربزه» زیر پای نظام و ایجاد یک مسیر برای فروپاشی را جدی بگیریم.
به گزارش انصافنیوز، فواد صادقی با بیان اینکه «باید مشخص شود چه جریانی بر تعلیق برجام و اجرای طرح اصلاحات اقتصادی در چنین شرایطی تاکید دارد»، میگوید: یک جریانی که مشکوک است و نمیدانیم انتهایش به کجا میرسد و از سوی چه آبشخوری تغذیه میشود برجام را متوقف میکند و آن را به کما میبرد و از طرف دیگر اصلاحات اقتصادی را اجرا میکند.
در واقع مثل یک هواپیمایی است که یک بال آن آسیب جدی دیده و یک بال دیگر میخواهد پرواز کند؛ طبیعی است که به عدم تعادل د چار شده و سقوط میکند. اجرای اصلاحات اقتصادی در شرایط عدم بازگشت به برجام و ایجاد تنش با جهان به هیچ وجه به مصلحت نبود و این یک امر بدیهی است.
آقای صادقی با مقایسهی طرح اقتصادی اخیر با برنامهی اصلاحات اقتصادی گورباچف در شوروی گفت: بحث اصلاحات اقتصادی که دولت از حدود یک هفتهی قبل آغاز کرده است بحث بسیار مهم، راهبردی و تاثیرگذاری بر سرنوشت کشور است. من ابتدا سخن را با یک کلیدواژه آغاز میکنم و بعد به ابعاد مختلف آن میپردازم. ما میتوانیم این اقدام دولت را از جهات مختلف با سیاست پروستوریکا که آقای میخائیل گورباچف در نیمهی دوم دههی هشتاد در اتحاد جماهیر شوروی آغاز کرد و به فروپاشی شوروی انجامید مقایسه کنیم.
به نظر میرسد این اصلاحات اقتصادی که در شرایطی میتوانست منطقی و سازنده باشد با اجرا در این شرایط و بدون در نظر گرفتن ابعاد بسیار حساس و پیچیدهی آن میتواند به فروپاشی بینجامد و اگر این مسیر طی شود باید نسبت به تاثیرگذاری و تصمیمسازی جریان نفوذ در دولتمردان کشور و کسانی که در این طرح دخیل هستند تامل کرد.
این تحلیلگر سیاسی میگوید: ایران اولین کشوری نیست که میخواهد اصلاحات اقتصادی را اجرا کند و آخرین کشور هم نخواهد بود. سیاستهای تعدیل اقتصادی و آزادسازی قیمتها بیش از پنجاه سال است که در کشورهای مختلف تجربه شده، به خصوص در کشورهایی شبیه ما در آمریکای جنوبی، آسیای غربی و برخی کشورهای اروپایی که شرایط مشابهی با ما داشتند این سیاستها تجربه و اجرا شده، در برخی موارد موفق بوده در برخی موارد شکست خوردند و اینگونه نیست که ما تصور کنیم یک وحی به دولت سیزدهم شده که این سیاستها را اجرا کنند.
فواد صادقی دربارهی اجرای چنین سیاستهایی به چند نکته اشاره میکند:
• نکتهی اول که در مورد این موضوع باید به آن توجه داشت این است که اجرای چنین سیاستهایی که اثرگذاری بسیار گستردهای دارد؛ یعنی از حیث کمّی و کیفی تاثیرات بسیار عمیق در زندگی مردم و معیشت عمومی دارد مستلزم پیوستهای سنجیده و برنامهریزیشدهی مختلفی است؛ پیوستهای اجتماعی، امنیتی، سیاسی و رسانهای. وجود این چهار پیوست برای اجرای اصلاحات اقتصادی که از قبل برنامهریزی شده باشد کاملا ضروری است.
• نکتهی دوم دربارهی این موضوع همگرا بودن سیاست اصلاحات اقتصادی با سایر راهبردهای ملی کشور است؛ یعنی اینکه کشور نمیتواند به سمت اصلاحات اقتصادی برود، مگر اینکه در حوزهی سیاست خارجی و تعاملات بینالمللی هم به سمت اصلاحات و تسهیل برود. اگر سیاست خارجی با سیاست اصلاحات اقتصادی همسو نباشد، قطعا اصلاحات اقتصادی دچار تنش و گره خواهد شد و به بنبست خواهد رسید.
• نکتهی سوم بحث دولت مجری این سیاستها است که طبیعتا هر دولتی نمیتواند چنین سیاستهایی را اجرا کند؛ دولتی که میخواهد چنین اصلاحاتی را اجرا کند باید دو شرط مهم داشته باشد. یک. از پشتوانه و حمایت کافی در اجزای مختلف حاکمیت، به خصوص نیروهای مسلح برخوردار باشد که کار به کودتا و سقوط دولت با کودتا منجر نشود، و دوم. از اعتماد و محبوبیت کافی بین تودههای مختلف جامعه برخوردار باشد که کار به شورش و اعتراضات گسترده ناشی از بی اعتمادی مردم به صلاحیت دولت نرسد.
این فعال رسانهای در ادامه افزود: اگر با این نگاه وارد موضوع شویم میبینیم که اصلاحات اقتصادی که در دست انجام است هیچ یک از ابعاد مختلف اجتماعی، امنیتی، سیاسی، دیپلماتیک، رسانهای را نداشته و به طور کلی عقلانیت لازم در مدیریت کلان موضوع دیده نمیشود.
صادقی میگوید: امضای هیچ یک از اقتصاددانانی که دارای هویت بوده و در کشور شاخص هستند پای این برنامهی اصلاحات اقتصادی وجود ندارد:
اقتصاددانان اصولگرا و متمایل به جریانات ارزشی طبیعتا با این نوع اصلاحات اقتصادی که یک هویت لیبرال و نزدیک به سیاستهای کاپیتالیستی و سرمایهداری و اقتصاد باز دارد مخالفند و آن را خیانت میدانند، بنابراین از اساس با این جریان همراه نیستند. اگر به مطالب منتشرشده در فضای مجازی و مقالات اقتصاددانان مشهور نزدیک به جریان اصولگرا مراجعه کنید تاییدی از این برنامهها در نوشتههایشان نیست و بعضا مخالفت شدیدی هم به چشم میخورد.
این فعال رسانهای میگوید: امثال آقای دکتر مخبر یا آقای دکتر رضایی، که من با هر دوی اینها از دهههای گذشته ارتباط نزدیک و دوستانهای داشتم، افراد محترمی هستند، اما این به معنای آن نیست که اقتصاددان یا حتی اقتصادخوان هستند. یعنی تئوریهای اقتصادی را در قالب یک دانشجو و پژوهشگر آموخته باشند، نه در قامت یک مسئول جمهوری اسلامی که کلاس درس به دفترش آمده برای اینکه مدرکی بگیرد.
اینکه فردی در قالب یک فرد پژوهشگر متوجه عمق سیاستهای اقتصادی شده باشد طبیعتا در میان مسئولان چنین کسی وجود ندارد؛ کمااینکه در سایر کشورهای جهان هم این اتفاق نمیافتد، یعنی نه رئیسجمهور آمریکا، نه رئیسجمهور فرانسه و نه نخستوزیر انگلیس یک اقتصاددان و صاحبنظر اقتصادی نیستند.
بنابراین باید این لایهی نخست که چهرههای سیاسی هستند را کنار بگذاریم و ببینیم پشت صحنهی این تصمیمسازی چه کسی بوده؟ و وقتی ما هیچ فرد با هویت و صاحبنظری را نمیبینیم یکی از نشانههای این است که باید به جریان نفوذ و قرار دادن «پوست خربزه» زیر پای نظام و ایجاد یک مسیر مانند پروستوریکا برای فروپاشی همانطور که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشی شد را جدی بگیریم.
صادقی در ادامهی این بخش از صحبتهای خود میگوید: دولت آقای رئیسی کمتر از سی درصد آرا مردم را در انتخابات کسب کرده و اگر با اجرای این سیاستها و افزایش مشکلات اقتصادی، از این سی درصد هم پانزده درصد آن کم شود که طبیعی هم هست. زیرا با توجه وعدههای اقتصادی که داده بودند اقشار محروم عموما به این دولت رای دادند، آیا این دولت حاضر میشود به سمت ترک مسئولیت و سقوط زودهنگام و استعفا حرکت کند که یک دولتی بر سر کار بیاید که اعتماد بیشتر کسب کند؟!
در جمهوری اسلامی هیچگاه این اتفاق نیفتاده و موضوعی تعریف نشده است. در نتیجه ممکن است تنش اقتصادی و اجتماعی به یک تنش سیاسی و امنیتی تبدیل شود و اصل نظام را تهدید کند.
این تحلیلگر سیاسی در ادامه گفت: باید به دنبال سرنخ باشیم و به دنبال کسی که این مسیر را طراحی کرده که دامنهی اعتراضات از حوزهی اقتصاد به حوزهی امنیتی و سیاسی کشیده شود. اینجا همان حلقهی مفقودهای است که جریانات برانداز احساس کردند در تلاشهای قبلی خودشان به نتیجه نرسیدند.
فواد صادقی در بخش پایانی این گفتوگو با بیان اینکه «متاسفانه هیچ تصویر منسجمی در سطح کلان نظام برای اینکه این اصلاحات را مدیریت کنند دیده نمیشود» گفت: این در حالی است که اگر میخواستند اصلاحات اقتصادی را با یک برنامهریزی درست انجام دهند زیرساختهای مناسبی داریم. برای مثال تجربهی کارت سوخت را داریم که از سیستم کالابرگ الکترونیک بسیار گستردهتر بود. تجربهی توزیع سبدها را داشتیم، تجربهی فروشگاههای زنجیرهای را داشتیم. اتفاقا زیرساخت گستردهای داشتیم که متاسفانه از این زیرساختها هیچ استفادهای نشده است. علاوه بر این زیرساختها از تجربیات رسانهای و سیاسی نیز استفادهای نشده است.
این تحلیلگر سیاسی در جمعبندی دیدگاه خود با بیان اینکه «با یک نسخهی پوچ و بدلی نظام را دارند به سمت یک پرتگاه سوق میدهند»؛ ما بسیار نگرانیم که سرنوشتی که آقای گورباچف برای اتحاد جماهیر شوروی با پرسترویکا ایجاد کرد توسط آقای رئیسی برای جمهوری اسلامی رقم بخورد.
آقای رئیسی فرد خوب و دلسوزی است اما متاسفانه ایشان از مشورتهای صحیح و کارشناسیهای دقیق افراد با تجربه که صداقت داشته باشند و از حسادت به دور باشند و خود را رقیب آقای رئیسی ندانند و خودشان را جایگزین آقای رئیسی در ۱۴۰۴ ندانند محروم است.
ایشان به سمتی هدایت میشود که خودش را ساقط و نظام را با تهدید جدی مواجه میکند. متاسفانه نهادهای نخبگی، اقتصاددانان، جامعهشناسان و… در این طرح مشارکتی نداشتند و در نتیجهی آن یک طرح بسیار مشکوک دارد نظام را به سمت نقطهی پرتگاه هدایت میکند که بسیار جدی باید بررسی کرد چه کسانی پشت این طرح هستند؟ آیا این افراد از جریان نفوذ نیستند؟ یا در خوشبینانهترین حالت «دوستان نادان» هسند که دارند نظام را به این سمت سوق میدهند.
آخرین دیدگاه