روزگار دلگیری شده و دل مان مدام با خبر درگذشت استاد یا هنرمندی می گیرد. جز دست حسرت کوبیدن بر زانوی حیرت،کار دیگری از دست کسی برنیامده و نخواهد آمد.
همواره سر تسلیم مقابل مشیت الهی فرود آورده و خواهیم آورد،اما نمی توانیم در برابر این همه اخبار دردناک سفیر مرگ،بر توسن بغض خویش لجام بزنیم و مهارش کنیم،محال است. امروز هم خبر دردناکی را که دوست نداشتیم بشنویم،شنیدیم و باز محکم بر زانوی لرزان خویش کوبیدیم،چرا نکوبیم وقتی سفیر مرگ خبر می آورد که استاد بزرگ و عارف سترگ،آیتالله سیّدعبداللّه فاطمینیا از این دنیا سفر کرده و در جهان باقی رحل اقامت افکنده است؟
استاد فاطمی نیا،عارف، سالک، ادیب، فقیه،عالم،تاریخدان، دانشمند، سخنور و…بود، اما هرگز دچار غرور نشد. هرچند که علم و عرفان در وجود نازنین اش موج می زد،ولی یک حسن بزرگ داشت، آیتالله سیّدعبداللّه فاطمینیا؛دانشمندی بود که با زبان مردم سخن می گفت.
مدت ها بود عالمی عامل و سخنوری متبحر بر منبر ننشسته بود که با زبانی شیوا و کلامی ساده،این چنین مخاطبان را مجذوب کند. خدایش بیامرزد که نظیری برایش نمی توان متصور بود.
* روزنامه نگار و منتقد سینما
آخرین دیدگاه