«خود آمریکایی ها به ما پیشنهاد کردند که ما حاضریم کاری کنیم که شما جنگ را ببرید و شما هم کاری کنید که ما انتخابات را ببریم. بله از اینجا شروع شد.»
به گزارش فراز، این جمله مرحوم محسن کنگرلو مشاور امنیتی میرحسین موسوی، کل حقیقت نهفته در ماجرای «مک فارلین» است. حالا هردو در گذشتهاند. هم کنگرلو و هم مک فارلین.
کنگرلو همان فردی است که رابطه اش با منوچهر قربانیفر، دلال اسلحه، آغازگر ماجرایی بود که در ایران به «مک فارلین» و در آمریکا به «ایران کنترا» معروف شد.
ماجرای مک فارلین اگرچه ابعاد و حاشیه های درازدامنی در ایران و آمریکا پیدا کرد اما آنچه کنگرلو گفته در واقع هسته و انگیزه اصلی شروع ماجراست.
همان ماجرایی که «رابرت مک فارلین» را به همراه «الیور نورث» و دو نفر دیگر با یک اسلحه کلت، یک انجیل امضاشده توسط ریگان و یک کیک شکلاتی به سفارش شیرینی فروشی کوشر در تل آویو – آن هم به شکل کلید- راهی ایران کرد.
او بعدا گفت که ریگان از یکسال قبل داشته به این فکر می کرده که باید با رژیم ایران کنار بیاید یا نه؟ و آن انجیل امضا شده هم در واقع نشانهای از موافقت او بوده است.
نورث می گوید که ریگان این آیه «تمام امت ها در تو متبرک خواهند شد» را نوشت و امضا کرد و بعد هم به او گفت که به ایرانیان بگو «این وعده خدا به ابراهیم است من چه کسی هستم که موافقت یا مخالفت کنم!» مک فارلین میخواست فرشته نجات ریگان در انتخابات دور دوم ریاست جمهوری شود اما هم رسوایی به بار آورد و خودش هم قربانی شد.
او که به تازگی در سن ۸۴ سالگی درگذشت مشاور وقت امنیت ملی ریگان بود و کنگرلو هم که دو سال به علت بیماری از دنیا رفت مشاور امنیتی میرحسین موسوی بود.
کنگرلو چندسال پیش وقتی برای نخستین بار در گفت و گو با «شرق» سکوتش را شکست، گفت که در مقطعی منافع ما و آمریکا باهم همسو شده بود: «آدم های زرنگ از این وضعیت باید استفاده کنند؛ خب ما هم استفاده کردیم و موشکها را از آمریکا گرفتیم…»
ماجرا این بود که برخی کارکنان سفارت آمریکا در بیروت توسط سازمانی موسوم به «جهاد اسلامی» به گروگان گرفته شده بودند با توجه به رابطه حسنه ایران و حزب الله، آمریکاییها از طریق منوچهر قربانیفر دلال اسلحه، متوجه شده بودند که ایران برای تامین نیاز تسلیحاتی خود در جنگ به موشک «تاو» نیاز دارد. به ایران پیام دادند شما کمک کنید گروگانهای ما آزاد شوند ما هم موشک مورد نیازتان را به شما میدهیم. این البته ظاهر ماجرا بود. کنگرلو می گوید: «آنها میخواستند همه ۹ گروگان یکدفعه آزاد شوند تا محبوبیت ریگان که بسیار افول کرده بود بالا برود و در انتخابات آتی برنده شود…»
چرا پاسپورت ایرلندی؟
مشاور وقت امنیت ملی ریگان و تیمش خرداد سال ۶۵ با پاسپورت ایرلندی آمدند.
هاشمی رفسنجانی در خاطراتش این را آورده، در فیلمی هم که منتشر شده تصویر پاسپورت آنها نشان داده میشود. اما کنگرلو می گوید با توجه به فضای ضد آمریکایی در ایران و این که اگر با پاسپورت آمریکایی می آمدند لو می رفتند ما به آنها گفتیم که با پاسپورت ایرلندی بیایند.
ماجرا اما این بود که ایران هم تا لحظات آخر باورش نمیشد که امریکایی ها حاضر شوند برای گفت و گو به ایران بیایند. کنگرلو میگوید خود من هم باورم نمیشد که چنین ریسکی بکنند.
مشاور امنیتی نخست وزیر میگوید که آنها گفته بودند که برای اثبات اینکه ما پای حرفمان هستیم حتی حاضریم در ایران گروگان شما باشیم. شما از روابطتان استفاده کنید که ۹ گروگان ما در لبنان باهم و همزمان آزاد شوند ما هم نیازهای نظامی شما را تامین می کنیم بعد باز می گردیم.
کنگرلو اگرچه می گوید آمریکا نه میخواست ما برنده جنگ شویم نه صدام، اما در عین حال اعتقاد دارد که در صورتی که مذاکرات به نتیجه میرسید ما به لحاظ تسلیحاتی دست بالا را پیدا می کردیم و جنگ را برده بودیم، زودتر از این که این همه طولانی شود و مجبور به تن دادن به قطعنامه ۵۹۷ شویم.
مک فارلین آمده بود تا با سران و مقامات کشور بر سر همین مساله گفت و گو کند اما موفق به دیدار نشد و بازگشت.
کنگرلو معتقد بود که هاشمی نظرش برای مذاکره مثبت بود اما در آن ماجرا دست تنها بود و برای همین نتوانست دیگران را راضی کند. کنگرلو میگوید که امام از طریق سید احمد خمینی در جریان ماجرا بود اما گفته بود که تصمیم با خودتان.
یک بخش مهم ماجرای مک فارلین باز میگردد به انتشار خبر آن درمجله الشراع و حاشیههای بعدیاش مثل کشیده شدن پای امید نجف آبادی که با قربانیفر آشنایی داشته و مهدی هاشمی به قضیه.
ظاهر ماجرا این است که برخی در ایران معتقد بودند قربانیفر در فروش تسلیحات گران فروشی کرده است. برای همین بخشی از طلب او داده نمیشود و همین انگیزه او می شود در فاش کردن کل ماجرا. کنگرلو معتقد است که عده ای در ایران عمدا به این ماجرای گرانفروشی دامن زدند تا کل معادله به هم بخورد. همان ها که مخالف مذاکره باتیم مک فارلین بودند. چون می دانستند طلبکاری که به پولش نرسد به نحوی تلافی خواهد کرد.
در گزارشی که سرویس تاریخ سایت انتخاب به نقل از مجله «British Journal of Middle estern » منتشر کرده هم آمده که مکفارلین به این باور رسیده بود که با هاشمی رفسنجانی و آیت الله خامنهای و نخست وزیر میرحسین موسوی صحبت خواهد کرد.
او اصرار داشته که با مقاماتی بالاتر از تیم مذاکره کنندهای که روبه رویش چیده بودند صحبت کند.
در تیم ایرانی فریدون وردینژاد و محمدعلی هادی نجف آبادی نایب رئیس کمیمسیون سیاست خارجی وقت مجلس حضور داشتند. هم در این گزارش و هم در گزارشی که چند سال قبل فارینپالسی منتشر کرد به نقش و حضور حسن روحانی هم درتیم مذاکره اشاره شده است.
روحانی رئیس کمیسیون دفاعی وقت مجلس بود. کنگرلو اما یک نکته عجیب درباره روحانی دارد. او گرچه خودش در تیم مذاکره کننده حضور نداشته و میگوید که روحانی را هم در میان اعضا تیم ندیده است اما معتقد است که حسن روحانی در آن دوره مخالف مذاکره با آمریکاییها بود و یکی از چهرههایی که نقش منفی در کل فرایند داشت همو بود.
مک فارلین بد اقبال
به ادعای مجله «British Journal of Middle estern» ایرانیها گرچه به این باور رسیده بودند که امریکاییها آمادهاند در قبال گروگانها در معامله بلند مدت اسلحه شرکت کنند اما همچنین به درستی حس کرده بودند که آمریکایی ها در حال فریب آنها هستند و میخواهند سود خود را کسب کنند تا از طریق سرمایه مالی، مساله کنتراها را کنترل کنند.
این که ایران به آمریکا اعتماد نداشت و احتمالا همین باعث تردید و تعلیق در تصمیمگیری برای دیدار و مذاکره جدی با تیم مک فارلین شد احتمالا ایده درستتری است تا ایده دومی که در گزارش این مجله مطرح شده چون ماجرای کمک مالی به کنتراهای شورشی از محل پول فروش تسلیحات به ایران تازه بعد از فاش شدن ماجرای سفر مک فارلین به ایران بود که برای خود آمریکاییها هم آشکار شد. در واقع آنچه بدبیاری مک فارلین را تشدید کرد نه بی آبرویی در بازگشت دست خالی از ایران بلکه فاش شدن همین ماجرا بود.
این که بخشی از پول سلاحهایی که به ایران فروخته شده بود به تامین مالی شورشیان نیکاراگوئه اختصاص یافته است؛ آن هم درحالی که کنگره کنتراها را تحریم تسلیحاتی کرده بود!
خبر سفر مک فارلین که ابتدا در مجله الشراع لبنان فاش شد. در ایران با سخنرانی اعترافی هاشمی در خطبههای نماز جمعه ظاهرا ختم به خیر شد اما در امریکا به ویژه با فاش شدن ماجرای کنتراها، به یک رسوایی سیاسی بدل شد تا جایی که برایش یک کمیسیون تحقیق زیر نظر سناتور «جان تاور» تشکیل شد و گزارشی ۲۰۰صفحهای هم متعاقب آن از کل ماجرا تهیه شد که به «گزارش تاور» معروف شده است.
پیامدهای این رسوایی باعث شد که مک فارلین چنان احساس گناه کند که در فوریه ۱۹۸۷ در خانه اش اقدام به خودکشی کند. یک روز قبل از انکه قرار بود در کمیسیون تحقیق شهادت دهد مقدار زیادی والیوم خورد و کنار همسرش به خواب رفت.
صبح همسرش متوجه وخامت حالش شد و او را به بیمارستان رساند. مک فارلین چندین هفته تحت درمان روانپزشکی در بیمارستان نیروی دریایی بتسدا قرار گرفت. او گفته بود: «من خیلی کشور را ناامید کردم.»
آخرین دیدگاه