فرهیختگان نوشت: «نجلا ۲» برای پخش در ایام نوروز مناسب نبود، تنها تمهید کارگردان «خداداد» برای شاد کردن فضای سریال این بود که بازیگران دیالوگهای بیمزه و بیروحشان را با جیغ و داد بیان کنند و یکی از ضعفهای «دردسرهای شیرین» بازی تکراری پوریا پورسرخ بود.
سریالهای نوروزی مطمئنا بخش مهمی از کل سریالهایی است که در طول سال از تلویزیون پخش میشود اما در دو سال اخیر شاید آنقدر سریالهای خوبی ساخته نشده که بتواند مردم را سرگرم کند و آنها را پای جعبه جادویی بنشاند.
«نجلا ۲» برای عید مناسب بود؟
خیرالله تقیانیپور، کارگردان «نجلا» وقتی فصل اول این سریال در حال آماده شدن بود، در مورد موضوع آن گفت: «ماجرای سریال «نجلا» به اربعین سرخی برمیگردد که در سال ۱۳۵۸ اتفاق افتاد. زمانی که رژیم بعث برای این که جلوی جلسات مذهبی شیعیان را بگیرد، در یکی از همین اربعینها (اربعین سرخ) کلی از زائران را قتلعام کرد و آن سال به اربعین سرخ معروف شد. داستان این سریال حول آن اتفاق میچرخد و همچنین از عشق زمینی به عشقی عرفانی و آسمانی کشیده و به همان عاقبتبخیریای که پدران و مادرانمان میگویند، ختم میشود.»
زمانی که فصل اول این سریال پخش میشد حاشیههایی درمورد لهجه و گویش آبادانی و زیر سوال رفتن فرهنگ آبادان به وجود آمد. این سریال در آبادان روایت میشود، همه بازیگران بومی و غیربومی با لهجه جنوبی صحبت میکنند و گاهی برخی کاراکترها، از کلمات عربی هم استفاده میکنند، اما موضوعی که در این مجموعه مورد انتقاد قرار گرفته، نادرست ادا کردن لهجه بود. گروه زیادی از پرداختن این سریال به مناطق جنوبی کشور تقدیر کردهاند و گروهی هم انتقاد میکردند که بازیگران به لهجه و گویش این منطقه صحبت نمیکنند یا معتقدند این سریال فرهنگ آبادان را تحتالشعاع قرار داده است. حتی این موضوع واکنش انتقادی نماینده مردم آبادان را هم بهدنبال داشت. جلیل مختار در نامهای خطاب به علیعسکری، رئیس سابق سازمان صداوسیما، درخصوص موضوعاتی مانند نمایش تصویر نادرست از فرهنگ مردم آبادان، رفتارهای شخصیت «عبد» و گویش بازیگران، انتقادهایی را مطرح کرد و لهجه آنها را عجیبوغریب دانست.
البته تقیانیپور واکنشی در مورد این موضوع هم داشت و در گفتوگویی گفت: «قبل از «نجلا»، تجربه فیلمی داشتم به نام «اینجا خانه من است» و خیلی از هنرمندان آبادانی در آن حضور داشتند که تجربه خوبی بود. دوستانی که در سازمان این سریال را به من پیشنهاد دادند براساس پشتوانه کار قبلیام این پیشنهاد را دادند. منتها این که ما بترسیم که نکند عده قلیلی بگویند لهجهها درست نبود، حالا شاید هم به حق باشد که میگویند لهجه ما این شکل نیست، اما معمولا کم پیش میآید بازیگری که بومی آن جا نیست در مدت زمان کوتاه بتواند لهجه عربی یاد بگیرد و مثل بومیهای آن خطه صحبت کند. دلمان به قاطبه بازیگری مردم خرمشهر و آبادان گرم بود و بحث کرونا دستمان را بست. درصدی کم شد و مجبور شدیم یکسری لوکیشنهایمان را در تهران انتخاب کنیم. به جرات میتوانم بگویم ۶۰ درصد از بازیگران ما یا اهل جنوب هستند یا در همان خطه زندگی میکنند. از طرفی علی غابشی نیز در کنار ما بهعنوان مشاور لهجه و بازیگر حضور داشت و در همین مدت زمان کوتاهی که از پیشتولید تا تولید داشتیم، مرتب دورخوانی میکردیم و سعی میکردیم لهجهها را به آنچه هست، نزدیک کنیم.»
بعد از ساخت «نجلا ۱»، به گفته کارگردان برای اینکه سرنوشت تمامی شخصیتها مشخص شود، «نجلا ۲» ساخته شد اما دو موضوع مهم باعث شد این سریال در نوروز، آنچنان دیده نشود و مخاطبان آن را دوست نداشته باشند. طبیعتا در نوروز بهخاطر فضای شادی که وجود دارد، مردم میخواهند در تلویزیون چنین فضایی را تجربه کنند، برای همین پخش سریالی مثل «نجلا» در تایم نوروزی میتواند به سریال ضربه بزند. همانطور که قرار است این سریال در ماه رمضان ادامه پیدا کند باید پخشش را از ابتدا در این ماه میگذاشتند و برای نوروز فکر دیگری میکردند.
یک موضوع دیگر که به این سریال ضربه زد تغییر بازیگر اصلی آن بود، وقتی سریالی قرار است در چند فصل ادامه پیدا کند، تغییر بازیگران میتواند باعث شکست سریال شود، چون مخاطب، داستان و سریال را با آن بازیگران باور کرده است و به یکباره این تغییر میتواند در باورپذیریاش تاثیر بگذارد چون مطمئنا دو بازیگر نمیتوانند یک نقش را مثل هم بازی کنند و همین باعث میشود که سریال کمتر دیده شود.
سریال «نجلا» فیلمنامه خوبی دارد و حتی در «نجلا ۲»، داستانهایی که در فیلمنامه وجود دارد، جذاب است اما زمان پخش نامناسب باعث شد تا «نجلا» در عید دیده نشود.
«خداداد» طنز نیست!
سریال خداداد دیگر سریالی بود که در ایام نوروز از شبکه دو سیما پخش شد، سریالی که با پخش تیزرش همه منتظر بودند تا یک سریال طنز ببینند. اما علی غفاری در گفتوگویی که با رسانهها داشت در مورد سریالش میگوید: «برخلاف آن چیزی که در خبرها منتشر شده است، «خداداد» یک سریال طنز نیست بلکه یک کار شیرین و مفرح برای مخاطبان است تا ایام نوروز سرگرم شوند. نگاه ما در سریال واقعبینانه است. من سعی کردهام برای خانوادهها یک قصه نجیب و شریف در ایام نوروز تعریف کنم. در واقع نجابت و شرافت جزو شاخصههای اصلی سریال «خداداد» است و در این سریال به مباحثی همچون امانتداری هم میپردازیم. درواقع پرداختن به خانواده و سنتهای ایرانی جزو شاکلههای اصلی داستان است و با توجه به ایام نوروز میخواستیم تا یک قصه بانشاط را برای مردم به تصویر بکشیم. فکر میکنم روایت قصه مهمترین بخش کار است. به همین دلیل سعی میکنم قصه را درست روایت کنم؛ قصه هم شنیدنی باشد و هم دیدنی. قصهای که مخاطب پای کار بنشیند و پیگیر کار باشد. این اتفاق هم در سریال «خداداد» رخ میدهد.»
خداداد (با بازی رضا ناجی) نظافتچی یک شرکت است و قرار است یک وام ۵۰ میلیونی از محل کارش بگیرد تا برای یکی از دخترهایش جهیزیه تهیه کند. او یک دختر دیگر هم دارد که بهخاطر بیکاری شوهرش خانه و زندگی درست و حسابی ندارد و پیش پدر و مادرش زندگی میکند. مدیر شرکت درخواست وام خداداد را قبول میکند، اما تعطیلات عید فرا میرسد و او نمیتواند وامش را بگیرد. از این به بعد همهچیز خلاصه میشود در گرفتاری و بیپولی خداداد و فشار و استرسی که همه اعضای خانواده به شکلهای مختلف باید تحمل کنند. «خداداد» مجموعهای از گرفتاریها و بدبختیهایی است که در فیلمنامه برای شخصیت اصلی پیش میآید؛ موضوعی که در اکثر سریالهای مناسبتی وجود دارد، چیزی که در سریال «پایتخت» هم دیدیم اما مهم این است که چطور این فیلمنامه ساخته میشود و چقدر مردم آن را دوست دارند. یک دلیل ضعف این سریال، نداشتن انسجام و فرازوفرود دراماتیک است. تنها چیزی که میبینیم مجموعهای از گرفتاری، استرس، دعوا، طعنه، کنایه و دغلکاری است. احتمالا بهعنوان یک برنامه نوروزی قرار بوده که فضای کمدی و شادی بر سریال حاکم باشد اما تنها تمهید کارگردان برای شاد کردن فضای سریال این بوده که بازیگران دیالوگهای بیمزه و بیروحشان را با جیغ و داد بیان کنند. علی غفاری بعد از ساخت سه سری «بچه مهندس»، تصمیم به ساخت سریال «خداداد» گرفته که البته باید گفت ضعیف عمل کرده است، شاید انتخاب علی صبوری، انتخاب درستی برای این سریال باشد و او تنها کسی بود که بار همه سریال را به دوش کشید اما درنهایت چیزی که مخاطب میبیند، یک داستان شلخته و بههمریخته است. حتی رضا ناجی بهعنوان شخصیت خداداد، نتوانسته است آنچنانکه باید خودش را در قالب این شخصیت دربیاورد.
درکل باید گفت ساختن سریال «خداداد» و نوع کارگردانی آن انگار فقط یکجور رفعتکلیف بوده است. علی غفاری، کارگردان و میلاد کزازی، نویسنده قبلا یکبار دیگر در ساخت یک کار طنز با هم همکاری کردهاند که نتیجه آن فیلم ضعیف «چراغ قرمز» در سال ۱۳۸۸ بوده است. میلاد کزازی هیچ اثر قابل ذکر دیگری در کارنامه خود ندارد و غفاری هم دستکم در زمینه کارگردانی طنز کاری انجام نداده، برای همین است که حتی طنز سریال هم به دل مخاطب نمینشیند.
«دردسرهای شیرین» و بازیهای تکراری
سریال «دردسرهای شیرین»، مجموعه دیگری بود که از شبکه پنج پخش شد و سهیل موفق آن را ساخته بود. این سریال کمدی مطلق نبود و بیشتر میتوان آن را یک مجموعه اجتماعی دانست. پوریا پورسرخ و مریم مومن بازیگران اصلی این سریال بودند که قرار بود یک زوج جوان و دارای مشکلات و مسائل را به نمایش بکشند. اسامی نمادین انتخابشده برای این دو شخصیت، شاید تمام آن چیزی باشد که قرار بوده به مخاطبان منتقل شود. علی فرهنگ و شیرین تمدن، اسامی این زوج هستند که کنایهای است به فرهنگی و متمدن بودن افراد در جامعه و زندگی مشترک. از سهیل موفق پیش از این دو اثر سینمایی «شکلاتی» و «پاستاریونی» دیده بودیم که در ژانر کودک و نوجوان بودند. حالا موفق سراغ یک مجموعه اجتماعی تلویزیونی آمده بود و سعی داشت از آثار بیژن بیرنگ هم الگوبرداری کند. این سریال سعی داشت بین آموزش و نمایش حرکت کند و گاهی شمایل بک معلم را به خود میگرفت و گاهی در جایگاه یک نمایشدهنده ظاهر میشد اما همین بلاتکلیفی مانع از درهمتنیدگی این دو حوزه میشد. «دردسرهای شیرین» از آن دست سریالهایی است که احتمالا تکرارش میتواند مخاطبانی را جذب کند اما برای عید، مجموعه مناسبی نبود. یکی از ضعفهای این مجموعه بازی تکراری پوریا پورسرخ است، بازیگری که در همه جا دیده میشود؛ از مسابقه گرفته تا جوکر و فیلمهای سینمایی معمولی و سریالهای متوسط. پورسرخ در «دردسرهای شیرین» نتوانسته نقش یک شوهر با مشکلات متعدد را بازی کند و هنوز خودش را در شکل و شمایل یک جوان اول میبیند.
۲۵۹۲۵۹
آخرین دیدگاه