شماره نوروزی «آگاهی نو» در گفت و گویی با احمد زیدآبادی به نقد و بررسی نظریه «دولت – ملت» درجهان اسلام و بویژه ایران پرداخته است.
احمد زیدآبادی گرچه در حوزه سیاست خارجی بیشتر مینویسد اما رسالهای کوتاه به نام «الزامات سیاست در عصر ملت و دولت» نشرنی ،۱۳۹۷) نوشته که جوهر آن تکیه بر ملیگرایی جدید است. به همین مناسبت چند سوال از این نویسنده و روزنامه نگار دانش آموخته علوم سیاسی کردهایم.
قانون اساسی به کدام نظریه توجه دارد؛ امت- امامت یا ملت-دولت؟
ذهنیت نویسندگان قانون اساسی نسبت به افتراقات بنیادی این دو نظریه روشن نبوده است. آنها از یک سو، بنا به خاستگاه فقهی خود، به صورت بندی امت- امامت متعهد بوده اند اما واقعیتی به نام ملت-دولت ایرانی را هم نمیتوانستهاند نادیده بگیرند. از این رو، ترکیبی نامتناجس از این دو نظریه در قانون اساسی گنجانده اند که عملا نوعی اغتشاش فکری پدید آورده است.
قانون اساسی در اصل پنجم، در زمان غیبت ولی عصر(ع)، ولی فقیه را «امامت امت» میداند. آیا به مجموعه افراد در جمهوری اسلامی، امت میتوان اطلاق کرد؟
امت اساس یک مفهوم عقیدتی و فرامرزی است و برای هیچیک از ملتهای امروزی در جهان اسلام از جمله ملت ایران نمی توان عنوان امت را به کار برد.
اصل یازدهم، اصل اتحاد اسلام است و همه مسلمانان را یک امت میداند و جمهوری اسلامی را موظف کرده است سیاست کلی خود را بر پایه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی قرار دهد و برای وحدت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان اسلام بکوشد. آیا چنین وحدتی قابل تحقق است؟
وحدت دنیای اسلام در قالب یک امت احده، ایدهای مربوط به قبل از تشکیل ملت-دولتها و مبتنی بر فقه سیاسی دوران استقرار نظام خلافت و امپراتوری مربوط به آن است و تلاش برای اعاده کردن آن نه فقط ممکن نیست، بلکه در عمل جوامع مسلمان را رودرروی هم قرار میدهد و باعث تفرقه بیشتر بین آنان میشود.
مسلمانان در دنیای امروز هر کدام در یک چارچوب جغرافیایی خاص برای خود هویت ملی قائلند و این هویت را حتی بر هویت عقیدتی خود ارجح میدانند و بنابراین بحث از امت واحده را نوعی تعرض به استقلال ملی خود تلقی میکنند.
شاخصههای امت اسلامی چیست؟ و آیا با مفهوم ملت که از ارکان دولت- کشور است، قابل جمع است؟
عامل پیوند بین امت اسلامی عقیده دینی افراد است و از این رو این ایده جنبهای انترناسیونالیستی و فراجغرافیایی دارد و علاوه بر آن، پیروان سایر ادیان و عقاید را هم خارج از قلمروی امت تعریف میکند و آنان را عملا بیگانه و دارای حقوقی مجزا و کمتر از مسلمانان به شمار میآورد؛ حال آنکه ملت-دولت یا به عبارتی کشور، در چارچوب سیاسی و جغرافیایی مشخصی تعریف میشود و تمام اتباع آن صرف نظر از اعتقادات دینی یا غیردینی خود از حقوق مساوی با یکدیگر برخوردارند.
آیا اصل یازدهم و اتحاد اسلام با فصل پنجم قانون اساسی وحق حاکمیت ملی در تناقض نیست؟ چه اینکه در اصل حاکمیت ملی هیچ قدرت دیگری نمی تواند قواعد رفتاری خود را در قلمروی اقتدار دولت-کشور تحمیل کند. در جهان اسلام دولت-کشورهای متعددی حضور دارند.
بله؛ کاملا متناقش است و این تناقش هم به ذهنیت تناقض آمیز تدوین کنندگان قانون اساسی بازمی گردد.
اصل ۱۵۴ از نهضت های اسلامی در جهان حمایت میکند و در عین حال از برخورداری کامل از هرگونه دخالت در امور داخلی ملتهای دیگر میگوید. آیا این ممکن است و با اصل حاکمیت ملی در تعارض نیست؟
حمایت از یک سلسله جنبشهای خاص فرامرزی از سوی یک کشور خاص به شرطی که با مصالح ملی و تعهدات بین المللی آن کشور در تعارض نباشد، به خودی خود منافاتی با اصل ملت-دولت ندارد؛ چنان چه کشورهای غربی نیز از حرکتهای اصطلاحا دموکراسی خواه در دیگر کشورها حمایت میکنند. اما این موضوع مربوط به سیاست روز و مسئلهای متغیر است و جای آن قانون اساسی یک کشور نیست.
حاکمیت ملی در قانون اساسی مشروطه چگونه بوده؟ و آیا نظریه ملت-دولت مبنای آن بوده است؟
قانون اساسی مشروطیت در کلیت خود ایدهای برای انتقال از نظام حقوقی مبتنی بر شرع به نظام حقوقی مبتنی بر ملیت بوده اما قانون اساسی جمهوری اسلامی این روند را معکوس کرده است.
آیا سیاست خارجی مبتنی بر امت در جهان کنونی قابل اجراست؟
همان طور که گفته شد، تشکیل امت واحده در این دوره از تاریخ جهان اصلا امکان تحقق ندارد؛ چه رسد به اینکه بتوان برایش سیاست خارجی هم تعریف کرد.
با توجه به مختصات خاورمیانه به خصوص دولتهای برآمده از معاهده ساکس – پیکو میتوان گفت دولتهای این منطقه هنوز در مرحله پارههای امت اسلام اند و به ملت-دولت بدل نشده اند؟
توافق سایکس-پیکو پیش از وقوع انقلاب اکتبر در روسیه به امضا رسید و بنابراین با به قدرت رسیدن بلشویکها در روسیه عمدتا به مرحله اجرا نرسید. با این حال قدرتهای پیروز در جنگ جهانی اول در ترسیم مرزهای به جامانده از امپراتوری عثمانی نقش داشتند. این نقش اما مانع تشکیل ملت-دولتها در خاورمیانه نشده است. چنان که امروزه عراقیها یا سوریها یا اردنیها در درجه نخست، خود را عراقی و سوری و اردنی میدانند تا مسلمان یا مسیحی یا هر چیز دیگر. با این همه در خاورمیانه نیز مانند بخشی از آفریقا ملت-دولتها به بلوغ نرسیدهاند و با مشکلات و تناقضاتی روبه رو هستند. مهمترین علت این مسئله هم عدم نوآوری فقیهان و دیگر متفکران مسلمان در تطبیق عقاید دینی خود با پدیده دولت-ملت است. آنها بعضا در فضای دوران خلافت مانده اند و حسرت از بین رفتن آن را میخورند و این خود موجب ظهور نیروهای بنیادگرای مخالف ماهیت ملت-دولت در این جوامع شده و بی ثباتی سیاسی و اجتماعی به بار آورده است.
ملت-دولت ساخت حقوقی نسبتا مدرنی است که با عهدنامه وستفالی جایگزین امپراتوریها شد. آیا خاورمیانه هم به یک وستفالی نیاز دارد؟
بیش از یکصد سال از تشکیل ملت-دولتها در خاورمیانه میگذرد و مرزهای سیاسی و جغرافیایی تثبیت شده است. از این جهت نیازی به وستفالی به صورت اروپایی آن در سال ۱۶۴۸ میلادی نیست. اما صورتی از آن که اصول ملت-دولت را برای دولتها و مردم منطقه روشن سازد و حدود و ثغور نحوه نفوذ و حاکمیت مستقل آنها را تبیین کند و از این طریق راه رفع اختلاف و تخاصم و ایجاد زمینه همکاری بین آنان را فراهم سازد، به نظرم بسیار ضروری است.
بیشتر بخوانید :
دولتی مانند اسرائیل که بر مبنای ایدئولوژی صهیونیسم بنا شده، رسما خود را دولت یهود میداند. اسرائیل یک ملت-دولت است یا امت؟
صهیونیسم یک ایدئولوژی ملی گرایانه است و با دیانت یهود یکسان شناخته نمی شود. اگرچه به دلیل اینکه ملیت یهودی در مذهب یهود عینیت تاریخی یافته است، این دو به گونهای در ایدئولوژی صهیونیسم با هم ادغام شده اند که گرفتاریهای مفهومی بسیاری را به بار آورده است. با این همه اسرائیلیها هرگز خود را یک امت نمیدانند بلکه ملت مینامند، چرا که حدود هفتاد درصد یهودیان اسرائیل غیرمذهبی اند و بسیاری از آنها حتی ملحد و ناباور به خدایند و هیچ نوع پایبندی ظاهری هم به احکام شریعت یهود ندارند؛ با اینحال همه از حقوق یکسان و مساوی برخوردارند.
این پرسش درباره دولت جمهوری اسلامی پاکستان هم صدق میکند که کشوری است که نه بر مبنای ملیت، که بر اساس دیانت شکل گرفته است. آیا پاکستان یک ملت-دولت است؟
دلیل جدایی پاکستان و بنگلادش از شبه قاره، اختلافات مذهبی بوده است، اما در این دو کشور دیانت به منزله پایهای برای همبستگی و هویت ملی نقش بازی کرده است. پاکستان هم مانند هر کشور دیگری روی نقشه جهان یک ملت-دولت است و تمام اتباع آن از حقوق برابر برخوردار هستند. هویت ملی هندوستان هم بر پایه مذهب هندوست اما این مانعی جهت شناسایی آن به عنوان ملت-دولت نیست. به هرحال در این منطقه از جهان نیز مانند خاورمیانه، ملت-دولتها بلوغ لازم را پیدا نکرده اند و بعضا خلاف اصول آن عمل میکنند.
روشنفکران مذهبی ایران مانند علی شریعتی از نظریه «امت-امامت» برای آینده سیاسی ایران حرف میزدند که تداوم نظریه «اتحاد اسلام سید جمال الدین اسدآبادی بود؛ تا جایی که نشریه ارگان جنبش مسلمانان مبارز به رهبری دکتر حبیب الله پیمان هم «امت» نام داشت. روشنفکران مذهبی ایران تا چه اندازه طرفدار ملت-دولت بودند؟
واقعیت این است که به موازات تشکیل دولت ملی در ایران، اندیشه متناسب با آن به خصوص بین اقشار مذهبی شکل نگرفته یا تکامل پیدا نکرده است. اندیشمندان مسلمان بعضا متاثر از آرای انترناسیونالیستی تفکرات مارکسیستی اهمیت مفهوم ملت-دولت را متوجه نشده اند و با تکیه بر ناکامی مدرنیته در کشور، ناخواسته در سودای احیای «عظمت گذشته به دام مفاهیم منقضی شده افتاده اند. البته آنان ایران را به عنوان موطن خود دوست داشته اند و حتی مرحوم دکتر شریعتی در کتاب هویت ایرانی- اسلامی به مرزهای مفهوم ملت-دولت نزدیک شده اما چون ذهنش عمدتا مشغول عدالتی از نوع سوسیالیستی آن بوده، در مراحلی از سرشت این مباحث دور افتاده است. با این حال نظریه امت و امامت شریعتی را میتوان نوعی تلاش برای آشتی فکر سیاسی شیعه با دموکراسی تعبیر کرد، اما مفاهیمی که او در این جهت به کار گرفته، در عمل حاصلی معکوس به بار آورده است. نظریه وحدت اسلامی مرحوم سید جمال البته مقوله دیگری است. او در زمان حیات امپراتوری عثمانی این ایده را دنبال میکرده اما کسانی مانند مرحوم اقبال لاهوری از جنبش آتاتورک برای ایجاد ملت-دولت در دنیای اسلام حمایت کردند.
۲۱۲۱
آخرین دیدگاه