نهم فروردین اولین سال قرن پانزدهم میتوانست روزی تاریخی و شیرین برای ایرانیان باشد: پیروزی دو بر صفر تیم ملی مقابل لبنان و صعود بهعنوان صدرنشین به مسابقات ارزشمند جام جهانی قطر.
اما هنوز دقایقی از تیتر «پایان خوش سفر به مشهد» رسانههای اصولگرا نگذشته بود که انتشار خبرها، عکسها و بهویژه فیلمهای تکاندهنده از منع ورود زنان بلیط به دست پشت درهای بسته ورزشگاه ثامن مشهد، توجه افکارعمومی را به حاشیههای این رخداد مهم جلب کرد، حاشیههایی که به علت پرده برداشتن از واقعیت تلخ پاشیدن اسپری فلفل به زنان معترض خواهان ورود به ورزشگاه و دیدن مسابقه تیم ملی، افکارعمومی را جریحهدار کرد و اعتراضهای تند و گستردهای را در پی آورد که نتیجه آن، به صف شدن سریع مقامات ارشد کشور از رئیسجمهور، رئیس مجلس و وزرای کشور و ورزش تا نمایندگان بهارستان و مدیران اجرایی میان رده بود که ضمن تلاش برای اعلام برائت از این رخداد غیرقابلدفاع، هریک به سهم خود، وعده پیگیری و شناسایی خاطیان و برخورد قاطع با آنان را دادند، موضعگیریهایی که با سه شاخص گستردگی، سرعت اعلام و هماهنگی محتوایی، اگر توان گفت پدیدهای بینظیر اما قطعاً، پدیدهای بینظیر در جمهوری اسلامی است و اینک، سه گروه در قبال این وعدهها قابلتفکیک هستند.
گروه نخست کسانی که پیشاپیش باور دارند که مثل همه موارد پای «توطئه سازماندهیشده دشمنان یا دوستان جاهل» در میان است و حاکمیت، در گزارش به مردم، اینان را افشا خواهد کرد.
گروه دوم معتقدند این رخداد تلخ، نتیجه توطئه خارجیها یا جهالت داخلیها نیست زیرا این متهمان در جایگاهی نیستند که بتوانند دستور منع ورود یا اسپری فلفل پاشی به زنان را صادر و اجرایی کنند اما به همانند تجارب پرشمار مشابه پیشین، مقامات مسئول، با رویکرد توجیهی و برای پنهان ماندن آمران و عاملان پشت پرده، نهایتاً، گزارش حاوی نشانه رفتن انگشت اتهام به سمت متهمان خیالی یا رده پایین به افکارعمومی عرضه خواهند کرد و از شفافسازی واقعیتها امتناع خواهند کرد و در اقناع افکارعمومی ناتوان میمانند و با افزایش بیاعتمادی ملی، شکاف ملت و حاکمیت را عمیقتر خواهند کرد.
گروه سوم، با یا بدون پیشداوری، منتظرند حاکمیت به علت اهمیت موضوع، ضمن حفظ بیطرفی و استقلال جناحی و پرهیز از مصلحتاندیشیهای ناروا، عاملان و آمران این قصور و تقصیر را شناسایی و به مجازات قانونی برساند تا تهدید ملی افزایش بیاعتمادی ملت به حاکمیت، تبدیل به فرصتی طلایی جهت بازسازی تزلزل اعتماد کنونی شود.
طبیعتاً، پس از سپری شدن زمانی که طبق استانداردهای رایج جمهوری اسلامی، چندان کوتاه نخواهد بود، میزان انطباق باورهای هر یک از این سه گروه با واقعیت، مشخص و روشن خواهد شد. اما آیا این پایان ماجراست؟
متأسفانه، پاسخ به این سؤال منفی است زیرا اصل مسئله که همانا منع یا آزادی ورود زنان به ورزشگاههاست، همچنان پابرجا خواهد ماند.
یکی از اولین تحولات حوزه ورزشی / فرهنگی پس از پیروزی بهمن ۵۷ انقلاب اسلامی، منع ورود زنان به ورزشگاهها بود که چنان سفتوسخت اجرایی شد که حتی مخالفان جدی این منع را از تلاش بیهوده برای لغو آن منصرف کرد و افکارعمومی با واقعیت هرچند موردانتقاد محرومسازی زنان از حضور در ورزشگاهها کاملاً کنار آمده بود.
عمق این کنار آمدن تا حدی بود که پس از پیروزی شوک کننده خاتمی اصلاحطلب در انتخابات دوم خرداد ۷۶ که سیلی از مطالبات ریزودرشت انباشتهشده در حوزههای مختلف به راه انداخت، بازهم، تلاش برای لغو منع ورود زنان به ورزشگاهها، هرگز به مطالبهای فراگیر و پایدار تبدیل نشد و از فهرست اولویتها و چالشهای محوری اصلاحطلبان و حتی زنان روشنفکر و عادی خارج ماند.
طنز تاریخ اما آنجا بود که اولین شکاف عمیق روی سد ستبر منع رود زنان به ورزشگاهها از سوی رئیسجمهوری منسوب به اصولگرایان ایجاد شد. محمود احمدینژاد، جانشین خاتمی اصلاحطلب که اقدامات پوپولیستی را سرلوحه دستور کار دولت خود قرار داده بود، آغاز سال ۱۳۸۵ با ارسال نامهای به رئیس سازمان تربیتبدنی بر «ضرورت اختصاص جایگاه ویژهای برای بانوان» تأکید کرد.
باوجود همسویی سیاسی و ایدئولوژیک احمدینژاد و اصولگرایان، ورود رئیسجمهور وقت به منطقه ممنوعه، تحمل نشد و بلافاصله انتقادهای تند و پرتعداد اصولگرایان و حتی روحانیون حامی احمدینژاد، روانه رئیسجمهور شد و یکی از نخستین اختلافهای طرفین در ماهعسل سیاسیشان را شکل داد. نهایتاً نیز مقاومت اصولگرایان موجب شد تا احمدینژاد، برخلاف رویه معمول خود، عقبنشینی اجباری کند و از پیگیری موضوع منصرف شود.
زمان گذشت و نوبت کلیدداری روحانی در پاستور رسید اما ورود زنان به ورزشگاهها به مطالبهای مهم تبدیل شده بود که هم از منظر حقوق زنان اهمیت داشت و هم چاشنی رقابتهای سیاسی به آن افزوده شده بود. علاوه براین، فشار فیفا که از همه اعضای خود در جهان میخواست تا حقوق زنان را در ورزشگاهها بهدقت مراعات کنند، وگرنه با تنبیه و محرومیت مواجه خواهند شد نیز مزید بر علت شد تا پیگیری جدی این چالش، بار دیگر، روی میز مقامات قرار گیرد.
اسفند سال ۹۶ رئیس فدراسیون جهانی فوتبال، پس از سفر به تهران اعلام کرد که رئیسجمهور ایران، به او قول داده که با لغو ممنوعیت کنونی، زنان ایرانی «به زودی» اجازه ورود به ورزشگاهها را پیدا کنند. البته ینفانتیو به جزئیات این وعده اشارهای نکرد.
گزارشی که تیر سال ۹۸ منتشرشده، فضای آن روزگار را به تصویر میکشد: «در همه این سالها، مسئولان ورزش کشور مدام وعده ایجاد بستر مناسب برای ورود زنان و حل این دغدغهها را دادهاند اما در عمل اتفاقی را پیش نبردند. درحالیکه مسعود سلطانی فر در طول رقابت انتخاباتی سال ۹۶ اعلام کرد بهعنوان یک مطالبه مردمی، ورود زنان به ورزشگاهها در آیندهای نزدیک حل میشود، این چالش همچنان پابرجاست. بهطوریکه نمایش حضور زنان در ورزشگاه در روز بازی پرسپولیس با کاشیما در فینال لیگ قهرمانان آسیا هم دیگر برای فیفا باورپذیر نیست و این بار اینفانتینو با ادبیاتی تهدیدآمیز اعلام کرده در شهریورماه یا زنان به استادیوم میآیند و بازی تیم ملی را بدون محدودیت از نزدیک میبینند یا ایران قید میزبانی در کشورش را باید بزند! اتفاقی غریب برای فوتبال ایران در دل فشارهای سیاسی خارجی به کشورمان و تحریمهایی که سبب شده فوتبالمان طلبهایش را هم نتواند بگیرد، حالا با خطر محرومیت خانگی روبرو شده است».
بیتردید، محرومیت فوتبال ملی پرطرفدار ایران از مسابقات جهانی، اتفاقی بود که هیچ مقام مسئولی تمایل نداشت، مسئولیت آن را بپذیرد و رویاروی افکارعمومی خشمگین قرار گیرد. از سوی دیگر، مقاومتهای داخلی علیه ورود زنان به ورزشگاهها، جنان قدرتمند بود که اجازه جلب نظر فیفا و حامیان داخلی لغو منع ورود نمیداند و البته راهحل میانه، آن شد که کج دار و مریز و گاهی نمایشی، تعداد معدودی از زنان به ورزشگاهها بروند تا هم ایران از تنبیه فیفا در امان بماند و هم اصولگرایان را در حالت تهاجم گسترده قرار ندهد.
براین اساس، شهریور ۹۸ محمود واعظی، رئیس دفتر رئیسجمهور تأکید کرد: با فضای فعلی که طرفداران تیمها علیه یکدیگر فحش میدهند و درگیری وجود دارد حضور زنان در ورزشگاه به مصلحت نیست.
این در حالی بود که همزمان، ربیعی سخنگوی دولت گفت: علی ربیعی، سخنگوی دولت: موضوع مرحومه سحر (دختر آبی که در اعتراض به منع ورود زنان به ورزشگاهها خودسوزی کرد و درگذشت) و حضور زنان در ورزشگاه یکشنبه پیش در دولت مطرح شد. دولت موافق حضور زنان در ورزشگاههاست و طبق گزارش وزیر ورزش، زیرساختهای لازم مثل معبر، مکان، سرویسهای جداگانه در همه ورزشگاهها آماده است. ورزشگاهی نیست که این زیرساختها را نداشته باشد.
سلطانی فر وزیر ورزش نیز در موضعگیری بینابین: توانایی تأمین امنیت حضور تماشاگران زن در استادیومها را داریم. با رعایت ملاحظات فرهنگی و شرعی، با حضور بانوان در استادیومهای ورزشی موافق هستیم.
نهایتاً، روز پنجشنبه ۱۸ مهر ۹۸ عدهای از زنان ایرانی برای اولین بار، رسماً، بهعنوان تماشاگر زن فوتبال به استادیوم آزادی در تهران راه یافتند تا بازی ایران و کامبوج را از نزدیک تماشا کنند. این اولین مرتبه بود که زنان ایرانی نه با دعوتنامه یا با لباس مبدل و در نقش مرد، بلکه بهعنوان زن فوتبالدوست بلیت خریدند و به تماشای بازی فوتبال رفتند. حضور زنان در این بازی در شرایطی ممکن شد که فدراسیون جهانی فوتبال تهدید کرده بود که در صورت ممانعت مجدد ایران از حضور زنان در ورزشگاهها فوتبال ایران را محروم خواهد کرد.
راهکار میانه روحانی تا پایان دوران ریاستجمهوریاش تداوم یافت و اوضاع بهگونهای پیش رفت که نه فیفا ایران را تحریم کرد و نه اصولگرایان علیه او شوریدند و البته از بخت یاری او بود که کرونا ناگهان ظهور کرد و تقریباً در تمام کشورهای جهان، ابتدا فوتبال، تعطیل و سپس بدون تماشاگر برگزار شد و بهاینترتیب، ویروس منحوس، نجاتبخش روحانی و فوتبال ایران از زیر فشار طاقتفرسای فیفا شد.
ورود زنان به ورزشگاهها، ازجمله موضوعات مهم رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ بود. رئیسی نامزد اصولگرایان که در غیاب رقبای حذفشدهاش از طریق شورای نگهبان و انتخاب گزینه عدم مشارکت انتخاباتی از سوی مردم، شانس اصلی پیروزی بود در واکنش به این موضوع گفت: برخی میگفتند خانمها برای دیدن مسابقات آقایان به ورزشگاه بروند؛ اما آیا این مشکلی را از خود خانمها حل میکند؟ پس ورزش خانمها و سهم آنان از بازار کار چه میشود؟ در همین ایام کرونا خیلی از خانمها در منزل آموزش آشپزی میدهند و از این مسیر تولید محتوا میکنند؛ اما سود اقتصادی آن را افراد دیگر میبرند که این مسئله باید اصلاح شود. این سخنان وی، بهوضوح بیانگر مخالفتش با لغو منع ورود زنان به ورزشگاهها بود.
در این میان، رقابتهای داغ انتخابی جام جهانی ۲۰۲۲ قطر استارت خورده بود و فیفا برای پذیرش میزبانی ایران در این مسابقات، دو شرط ورود سیستم VAR و حضور زنان تماشاچی در ورزشگاه آزادی را گذشت، مورد اول خیلی زود به سد سفتوسخت تحریم خورد و عملی نشد و مورد دوم با راهکار منتفی کردن کلی حضور تماشاگران به دلیل شیوع خطرناک کرونا، حل شد.
این روند تا ۷ بهمن سال گذشته یعنی میزبانی تیم ملی از عراق در ورزشگاه آزادی با حضور تماشاگران ادامه داشت و از چند هفته قبل، رسانهها اعلام کردند رئیس فیفا، مجدداً برای نظارت بر پایبندی ایران به تعهد خود در زمینه حضور زنان به تهران سفر خواهد کرد. کشوقوس صدور مجوز یا منع حضور زنان تا روزهای نزدیک به برگزاری مسابقه ادامه یافت و سرانجام، مصلحت بر حضور زنان دیده شد و هرچند، رسانهها این حضور را کنترلشده و نمایشی توصیف کردند اما بههرحال، زنان ایرانی توانستند برای بار دوم با خرید بلیت به تماشای یک مسابقه مقدماتی جام جهانی بنشینند و البته، این بار با مجوز دولت مصلحت سنج اصولگرا. بنابراین، پیام حضور دوم بهمراتب بیشتر از حضور اول بود.
طبق پیشبینیها، اصولگرا بودن دولت رئیسی هم نتوانست مصونیتی برای او ایجاد کند و انتقادهای مستقیم و غیرمستقیم اصولگرایان علیه تصمیم ممنوعه ا راه افتاد. مهمترین انتقاد در نامه رئیس مجمع عمومی جامعه مدرسین مطرح شد: تصدی سمت ریاست جمهوری توسط حضرتعالی، بارقههای امید را در دل دلسوزان نظام بالا برد… بااینوجود در مواردی اندک، تصمیمات حاشیهساز در مجموعه دولت گرفته میشود که با رویکرد و منش حضرتعالی مطابقت ندارد. مسئله اجازه ورود بانوان گرامی به ورزشگاهها از آن جمله است. مستحضرید این مسئله که مورد مخالفت صریح رهبر معظم انقلاب، مراجع عظام تقلید و بزرگان حوزه نیز قرار گرفته، نهتنها در ردیف مشکلات و مسائل دارای اولویت بانوان جامعه نیست بلکه اساساً برخلاف ارزشهای اسلامی ایرانی بوده و در راستای نگاه ابزار محور غرب به زن است. پرداختن به چنین موضوعاتی در زیرمجموعه دولت حضرتعالی، موجب شگفتی بدنه انقلابی و متدین جامعه که حامی شما بوده و هستند، میشود. از وزارت ورزش تحت مدیریت مستطابعالی انتظار میرود تا در راستای دیدگاههای جنابعالی سیاستگذاری و اقدام فرمایند.
نبرد ملی پوشان با لبنان، بهعنوان آخرین نبرد دور گروهی به میزبانی مشهد، مجالی برای تست زدن تأثیر انتقادهای اصولگرایان بر تصمیم رئیسی بود. ابتدا، همهچیز از ادامه روند معمول خبر میداد و خبرها از برگزاری بازی بدون تماشاچی حکایت داشت اما به دلایلی، این تصمیم تغییر کرد و مجوز حضور تماشاگران و سپس زنان صادر شد و پیامد پیشبینینشده این ریسک، همان شد که همگان دانند، اعتراض عمومی گسترده به ممانعت از ورود زنان بلیط به دست به ورزشگاهها، پاشیدن اسپری فلفل روی زنان، تحتفشار قرار گرفتن دولت و …
نکته اساسی این رخداد، آن است که سوای خبرهای نگرانکننده درباره احتمال اعلام فیفا مبنی بر محروم یا تعلیق شدن سریع فوتبال ایران از رقابتهای جهانی بهعنوان تاوان برخورد زشت با زنان تماشاچی و نقض تعهد ایران به فیفا، فدراسیون جهانی فوتبال، فرصت بیشتری به مقامات ایران نخواهد داد. بنابراین، زمان تعیین تکلیف نهایی چالشی ۴۳ ساله فرارسیده، زیرا سوای حساسیت بالای داخلی، این چالش به علت لبریز شدن کاسه صبر فیفا در نقطهجوش قرار گرفته و باید یکبار برای همیشه، پاسخ «آری» یا «نه» قاطعی به حضور زنان در ورزشگاهها داده شود و مقامات به الزامات پاسخ نهایی خود پایبند بمانند و پیه هزینه احتمالی هر پاسخی را به تن بمالند.
پاسخ هرچه که باشد ، نمادی گویا خواهد بود از انتخابی دشوار میان دو گزینه پایبندی به الزامات نگاه نامنعطف ایدئولوزیک یا انعطاف مصلحت اندیشانه کشورداری در جهان مدرن .
2121
آخرین دیدگاه