مخاطب من در اینجا مسئولین کشور هستند که وظیفه تامین آرامش، امنیت و رفاه تک تک افراد جامعه را به دوش دارند. مسئولین وزارت راه و ترابری! سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای! پلیس راه! خودرو سازان! وزارت صنایع! شبکه بهداشت و درمان! همه شما در آمار بالای حوادث جادهای، فوت، جراحت و تحمیل این درد و رنج عظیم خانوادههای ایرانی مقصر و مسئول هستید.
روز اول عید برای من حال و هوای دیگری دارد، چرا که به روایت شناسنامه زاد روز من هم اول فروردین است. دوستان عید و تولدم را با هم به من تبریک میگویند. امسال اما این عید و تولد رنگ و بوی غم گرفته است. با خبر شدم که لیلا معراجیفر دانشجوی سابق و دوست خانوادگیمان شش نفر از اعضای نزدیک خانوادهاش را در تصادف جادهای در جنوب کشور از دست داده است: شیدا معراجیفر (۳۸ ساله)، راضیه معراجیفر (۳۱ ساله)، آیلا مسلمی (۸ ساله)، ماتینا مسلمی (۵ ماهه)، نوید دریا سفر (۳۶ ساله) و مادر خانواده خانم فاطمه یارمحمدی (۶۶ ساله). بعد از آنکه در مسیر گناوه-بوشهر در ساعت ۳ بعد از ظهر ۲۸ اسفند ماه با خودرو شخصی ال ۹۰ آنها با یک نیسان وانت برخورد میکند، خودرویشان آتش گرفته و پر پر میشوند. با کشته شدن راننده نیسان این حادثه غمبارترین حادثهی جاده ای ایران در آخرین روزهای قرن گذشته شد. تا امروز ۷ فروردین آمار جان باختگان تصادفات جادهای نوروز به ۴۸۶ نفر رسیده است و بدون تردید در لحظه انتشار از ۵۰۰ هم عبور خواهد کرد. با این شتاب، تعداد جان باختگان نوروزی به احتمال زیاد نزدیک هزار نفر خواهد شد که با تعداد کشتههای غیر نظامی بزرگترین جنگ در جریان بین روسیه و اکراین برابری میکند.
من به طبع روحیه و شغلم، انسان احساسی هستم. تحمل مرگ انسانها برای من خیلی سخت است. شنیدن خبر این حادثه آن هم در اولین روز سال نو من را زار زار به گریه انداخت. ما به تازگی با راضیه و لیلا معراجیفر و چند نفر دیگر از دوستان محیط زیستی به دماوند رفته بودیم و هنوز خاطرات خوش این سفر در خاطرمان بود.
بهار ۱۳۹۸ بود که من در پارک پردیسان مشغول تحقیق بودم که مهمان کوچولوی زیبایی به بزم گیاهشناسی من وارد شد. سه خواهر به پردیسان آمدند و آیلای ۴ ساله را با خود آوردند تا در کنار من گیاهشناسی کند. آیلا که خود فرزند مدرسه طبیعت بود با عشق با گلها و کفش دوزکها سرگرم بود. در آن سفر من نام و مشخصات گل خیارک را به آیلا یاد دادم. او نام این گل را هرگز فراموش نکرد و مرتب میشنیدم که خاطره آموختن نام "گل خیار" را تکرار میکند. خانواده آیلا ساکن اهواز بودند و من شانس کمی برای دیدنشان داشتم. شنیده بودم که او در این چند سال در زمینه شناخت طبیعت و زبان انگلیسی بسیار پیشرفت کرده است.
هیچکس نمیتواند عمق دردی را که سه بازماندهی این خانواده، لیلا و محمد معراجیفر و پیمان مسلمی تحمل میکنند درک کند. تصور اینکه پدری همه اعضای خانوادهاش را از دست داده است و تا آخر عمر در آتش این غم میسوزد خیلی درناک است. ما به عنوان دوستان این خانواده در کنار آنها هستیم و سعی در تسلی دل آنها داریم. یکی از جان باختگان، عضو هیئت علمی دانشگاه و همسرش هم فعال و متخصص جمع آوری آمار ترافیک در سطح کشور بود. آنها در زمینه رانندگی افرادی بسیار محتاط و دقیق بودند. من از دلیل این حادثه اطلاع ندارم ولی بر اساس تجربه شخصی بارها شاهد بودم وسایط نقلیه باری و خصوصا وانت بارها از پر خطرترین وسایل نقلیه در شلوغی جادهها هستند.
جان هر انسان ارزشمندترین ترین هدیه خداوندی ست. تصور اینکه شش نفر از اعضای یک خانواده با هم جان خود را از دست بدهند بسیار دهشتناک است و هیچ قلمی یارای بیان عمق این درد را ندارد. من از نزدیک این خانواده را میشناختم از روابط به شدت صمیمی آنها اطلاع داشتم. این شش نفر و خصوصا دو کودک آنها حق زندگی شاد و سالم را داشتند که این حق از همه آنها گرفته شده است و بار سنگینی برای بازماندگان آنها گذاشت.
مخاطب من در اینجا مسئولین کشور هستند که وظیفه تامین آرامش، امنیت و رفاه تک تک افراد جامعه را به دوش دارند. مسئولین وزارت راه و ترابری! سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای! پلیس راه! خودرو سازان! وزارت صنایع! شبکه بهداشت و درمان! همه شما در آمار بالای حوادث جادهای، فوت، جراحت و تحمیل این درد و رنج عظیم خانوادههای ایرانی مقصر و مسئول هستید.
چرا جان مردم ایران برای مسئولین و دست اندرکاران کشور اهمیتی ندارد؟ چرا سال هاست ما در صدر تعداد کشتههای حوادث رانندگی در جهان قرار داریم؟ چرا کشتن انسانها در یک جغرافیا جنایت علیه بشریت و در ایران صرفا با تکرار عبارات کلیشهای "خطای رانندگی" توجیه میشود؟ مگر خطای رانندگی مختص ایرانیهاست؟ اگر هست پس نقش آموزش رانندگی، نظارت بر رفتار مردم، رسانهها چیست؟ این چه نظام مدیریتی و تربیتی در کشور است که مردمانش دست به خودکشی دست جمعی زدهاند؟ آیا شما خودتان را مسئول این حجم از تنش و استرش در جامعه نمیدانید؟ حاکمیتی که خود را مسئول سرنوشت ملتهای دیگر و تظلم خواهی سایر دردمندان در دیگر نقاط دنیا میداند، چرا نسبت به این حد از کشتار و مجروح شدن مردمانش بیتوجه است.
تمام سیاستگذارانی که طی سالها به جای توسعه ریلی برای جابجایی بار و مسافر، همچنان سیاست استفاده و توسعه جادهای و تشویق و حتی تحمیل مردم به استفاده افراطی از وسائل نقلیه شخصی جهت دادهاند؛ خودروسازانی که ارابههای مرگ تولید میکنند، در صدر مقصران از دست رفتن این جانهای عزیز قرار دارند. حوادث رانندگی انتخاب نمیکنند که کدام زندگی را بگیرند و کدام خانواده را داغدار کنند. خود و خانوادهی مسئولین هم در تیررس این حوادث قرار دارند و این جلاد بی رحم که با سیاستهای غلط شما تغذیه میشود در کمین همه است. مطالبه ما مردم ایران از همه مسئلولین تلاش برای کاهش و به حداقل رساندن این حوادث است. اینکه مرتب با اعداد بازی میکنید و مدعی هستید که روند کشتههای تصادفات کاهشی است، به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست. تک تک این آدمهایی که کشته و مجروح میشوند داستانی دارند، خانواده دارند، نان آور و عشق آور خانوادهاند. چرا بسیاری از کشورهای جهان کشتههای حوادث خود را کم کردهاند و ایران چند کشور فقیر آفریقایی و ونزوئلا دارای بالاترین کشتههای حوادث رانندگی در جهاناند؟ چرا تعداد کشتههای حوادث رانندگی در ترکیه، با جمعیت برابر ایران، تقریبا نصف ایران است؟
بیایید به یاد آیلا و دیگر کودکان پرپر شده در حوادث رانندگی و به خاطر عشقی که آیلای عزیز به طبیعت داشت، از شهرداران مناطق مختلف تهران و حتی همه شهرها بخواهیم پارک هایی مختص کودکان درست کنند تا آنها بتوانند مزه طبیعت را در محل سکونت خود لمس کنند. من از شهردار منطقه ۲ جناب آقای مهندس صالحی و آقای مهندس مختاری رئیس سازمان بوستانها و فضای سبز شهر تهران درخواست میکنم پارک آرزو در شمال گیشا را به اولین پارک شهری برای کودکان تبدیل کنند. این پارک که مجاور باغ گیاهشناسی تهران و برج میلاد است، جای مناسبی برای اجرای یک پروژه مردمی برای کودکان است. باشد که این اقدام نشان دهد که ارزش کودکان در این کشور حداقل برای بخشی از مدیران کشور مهم است. کاش اینقدر پارکهای کودکان داشتیم که کسی در ایام عید کودکش را به جادههای مرگ نبرده و برای هیچ خانوادهای سرنوشت غم انگیز خانواده معراجی فر، مسلمی و دریا سفر تکرار نشود.
از خوانندگان این یادداشت همه درخواست دارم، اگر خود شاهد این تصادف (حدود ساعت ۳ بعد از ظهر تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۰ در محور گناوه به بوشهر) بودند و یا کسانی را میشناسند که در لحظه تصادف شاهد این ماجرا بودهاند با شماره ۰۹۱۲۲۸۹۷۷۵۱ (آقای محمد معراجی فر) و یا اکانت اینستاگرامی این نگارنده (hosseinakhani@) تماس بگیرند و مشاهدات خود را از آنچه در محل حادثه گذشته است را اطلاع دهند. دانستن واقعیت آنچه در این حادثه اتفاق افتاده است هم برای تسلی بازماندگان و هم برای سیاستگذاری و اصلاح اشتباهات برای جلوگیری از حوادث مشابه بسیار مهم است.
استاد دانشگاه تهران
۲۳۳۲۳۳
آخرین دیدگاه