با نوعی سردرگمی و بیبرنامهگی در دولت روبهرو هستیم و این ناتوانی در برنامهریزی باعث میشود نتوانند مشکلات در کشور را مدیریت کنند.
شعار دادن کار سختی نیست و صحبت کردن همیشه آسانتر از عمل کردن است. واقعیت این است زمانی که ترکیب کابینه مشخص شد، افرادی که با تجربه بالا را میان آنها ندیدیم. احتمالا ابراهیم رئیسی توانایی خاصی از آنها دیده که این افراد را انتخاب کرده است اما واقعیت این است بعد از گذشت این چند ماه نه تنها امید جدیدی برای عملی شدن وعدهها ایجاد نشده بلکه احساس یاس و ناامیدی نیز شکل گرفته است. چرا که در ترکیب و شکل چیدن افراد کابینه، مرد میدانی وجود ندارد که توانایی به دوش کشیدن بار مشکلات عدیده کشور را داشته باشد و بتواند از پس شرایط حال حاضر کشور و وضعیت خاص آن بربیاید. هر چه بیشتر میگذرد احساس یاس و ناامیدی بیشتر میشود. تصور ما این بود؛ افراد جریان اصولگرا که مدعی بودند به تنهایی کشور را اداره میکنند، همه یک جا جمع شدهاند و ذهن و فکر خود را جمع کردهاند تا بتوانند کاری پیش ببرند. اما تا کنون مشخص شده که وضعیت خرابتر شده و بهتر نشده است. حتی چشماندازی که بتوان به آینده امیدوار بود هم وجود ندارد. اما امیدواریم در آینده موفق شوند و مشکلات مردم کاهش پیدا کند.
در تمامی دولتهای گذشته این مشکل وجود داشته که چند پارگی قدرت گاهی باعث میشد حرکت دولت در مسیر مشخص را دچار چالش کند و جریان اصولگرا همیشه مدعی بود که ما اگر بر سر کار بیاییم چنان و چنین میکنیم. در حالی که بخشهایی را هم که اصولگرایان در اختیار داشتند، نتوانستند به درستی مدیریت کنند و مشکلات بسیاری از آن طریق ایجاد شد. حالا همه قدرت را در دست دارند و صداوسیما و قوهقضاییه نیز با آنها همراه است. بعضا تصور میشود که تنازعات میان جناجها محدود شود امور بهتر پیش میرود اما در شرایط ایدهآل که این مشکلات بین جناحی وجود نداشته باشد نیاز به افراد توانمندی است که بتوانند کشور را به درستی مدیریت کنند. اگر منازعات بین جناحی وجود نداشته باشد اما افرادی بر سر کار باشند که توانایی و قدرت انجام وظایف سنگین را نداشته باشند، نتیجه آن شکلگیری وضعیت فعلی کشور است. افراد گماشته شده باید توانمند باشند تا مشکلات را حل کنند و اگر این گونه نباشد حتی در شرایط مدنظر سیاسی، این افراد نمیتوانند مشکلات مردم را حل کنند. اکنون دچار چنین مشکلی هستیم که افرادی روی کار آمدهاند که توانمندی ندارند.
با نوعی سردرگمی و بیبرنامهگی در دولت روبهرو هستیم و این ناتوانی در برنامهریزی باعث میشود نتوانند مشکلات در کشور را مدیریت کنند. اهل سیاست منتظر بودند ببینند چه اتفاقی رخ خواهد داد و رویکر آنها آن چنان مهم نیست. در حال حاضر مردم مهم هستند که اندک امیدی گرفته بودند و منتظر تغییر و تحولات بودند اما در جامعه میبینیم که این امید به یاس تبدیل شده است.
تحول سنگین سیاسی پیش در عرصه سیاست کشور شکل گرفته و یک رخوت در ادامه آن برای گروههای سیاسی به وجود آمده است. باید منتظر ماند و دید ارزیابی اصلاحطلبان از وضعیت چگونه خواهد شد. جریان اصلاحطلب برنامهای ندارد که به هر شکل وارد گود سیاسی شود اما سعی میکند مطالبهگری را نادیده نگیرد ولی این گوشهنشینی طبیعی است و برای هر دو جریان اصولگرا و اصلاحطلب پیش میآید.
اصولگرایان میدانند که شعار میدهند و حرف میزنند. اصلاحطلبان به خاطر شرایط خاص کشور از آقای روحانی حمایت کردند و از آن هم پشیمان نیستند. در چهار ساله اول دولت روحانی بسیار موفق بود و عملکرد درستی داشت. دولت روحانی در چهار ساله دوم با مشکلات سنگینی و کلانی روبهرو شد. اگرچه اصلاحطلبان انتقادهای شدیدی به آقای روحانی داشتند اما مجموعا با تمامی ضعفهای قابل شمارش آقای روحانی اگر مقایسهای میان دولت او با دولت فعلی داشته باشیم، متوجه میشویم که مدیران دولت روحانی برای مدیریت وضعیت بسیار کار کشتهتر بودند. اصولگرایان فرافکنیهایی همیشگی دارند اما باید یادشان باشد که در این مرحله دیگر امکان اغفال مردم با نسبت دادن علت چالش ها به رقبا ، وجود ندارد و باید تمام تجربه، تفکر و توانمندی خود را روی هم بگذارند و بخشی از مشکلات مردم و جامعه را حل کنند.
* فعال سیاسی اصلاح طلب
آخرین دیدگاه