جماران نوشت: آقا علی رغم آنکه با این کار موافق نبودند، اما زمانی که همسایه ها در انتهای کوچه آتش مفصلی به راه می انداختند، آقا اجازه می دادند تا در سه نقطه حیاط آتش روشن کرده و از روی آن بپریم. خودشان نیز در گوشه ای می ایستادند و نظاره گر ما بودند.
در نظر داریم گزیده ای از کتاب خاطرات سرکار خانم فریده مصطفوی، دختر گرامی حضرت امام خمینی(س)، که با عنوان «گذر ایام» توسط انتشارات عروج به چاپ رسیده را در ایام نوروز منتشر کنیم و اولین بخش از این خاطرات که با عنوان «بازی چهارشنبه سوری» در صفحه 29 این کتاب به چاپ رسیده را در ادامه می خوانید:
آن زمان مرسوم بود که در شب چهارشنبه سوری، در کوچه بن بست ما بوته ای را آتش زده و از روی آن می پریدند اما آقا از رفتن ما جلوگیری کرده و اجازه می دادند گاهی خودمان آتش درست کنیم.
ما نیز بعد از آنکه نام خداوند را از میان روزنامه ها جدا می کردیم، مقداری بوته را از توی زیرزمینی که تا سقف آن پر از بوته بود، می آوردیم و با گذاشتن آجر در دو طرف، بوته را روشن کرده و به آتش جان می دادیم. آن زمان برای گرم کردن آب و استحمام و شستن رخت ها، زیرزمین را پر از بوته کرده و هیزم ها را نیز در راهروها نگهداری می کردیم. بوته بسیار ارزان بود و اکثرا از بوته استفاده می شد. اما برای آتش چهارشنبه سوری از روزنامه های موجود بهره می بردیم.
آقا علی رغم آنکه با این کار موافق نبودند، اما زمانی که همسایه ها در انتهای کوچه آتش مفصلی به راه می انداختند، آقا اجازه می دادند تا در سه نقطه حیاط آتش روشن کرده و از روی آن بپریم. خودشان نیز در گوشه ای می ایستادند و نظاره گر ما بودند. فوری روزنامه ها تمام می شد و به تبع آن مراسم ما نیز به اتمام می رسید.
21215
آخرین دیدگاه