روزنامه جوان نوشت:برخی اخبار غیر رسمی حاکی از آن است که دولت انگلیس حاضر شده است هزینهای سنگین برای آزادی یکی از مهرههای جاسوسی خود بپردازد و او را در ازای پرداخت بدهی سنگین چند صد میلیون پوندی خود (معادل ۵۳۰ میلیون دلار) به ایران به همراه سود آن، خط زدن بدهیهای ایران به انگلیس و آزادی یک ایرانی، تحویل بگیرد.
نازنین زاغری، سرشبکه فعالیتهای جاسوسی دولت انگلیس در کشورهای مختلف بود. او از تربیت شدگان پروژه «زیگزاگ» و بعد، از مربیان اصلی آن بود که سرویس جهانی بیبیسی آن را به راه انداخت. زیگزاگ نام یک آکادمی برای تربیت نیروی انسانی مورد نظر بیبیسی است.
این آکادمی قرار نبود صرفاً روزنامهنگار تربیت کند، بلکه شبکهای از نیروهای داخل کشور موردنظر را برای اهداف بیبیسی آماده میکرد. در دل همین زیگزاگ، مسئول پروژهای به نام «نازنین زاغری» سربرآورد و یکی از سرشبکههای پیشبرد جنگ نرم انگلیس در ایران و نیز کشورهای دیگر شد.
وقتی در اسفند سال ۹۵ و هنگام خروج از ایران، در فرودگاه امام خمینی بازداشت شد، شاید تصور نمیکرد این بازداشت مقدمه محکومیتی چندین ساله و آغاز حبس برای اوست. اما او و پروژههایش، برای نهادهای امنیتی ایران لو رفته بودند و سالها مظلومنمایی همسر زاغری برای نمایش چهره یک شهروند عادی از او تأثیری در پروندهاش ایجاد نکرد. ریچارد رتکلیف، همسر زاغری خودش هم یک شهروند معمولی نبود و حالا میخواست به کمک سلاح رسانههای غربی و از جمله بیبیسی فارسی، از یک مدیر پروژههای جاسوسی انگلیس، در اذهان مردم یک مادر معمولی بسازد که دچار بازداشتی ظالمانه در ایران شده و فرزند خردسالش بدون مادر مانده است! اما فکر نکرد که این سؤال در اذهان عمومی شکل میگیرد که دستگیری کدام شهروند عادی میتواند این حجم از عملیات رسانهای را به خود اختصاص دهد یا کدام شهروند عادی میتواند برای دستگیری یک عضو خانوادهاش این حجم از عملیات رسانهای و همراهی عملی مقامات عالی رتبه سیاسی را فراهم کند!
رتکلیف کارمند سازمان حسابرسی ملی انگلستان بود و پس از شش سال فعالیت دولتی، شرکت خصوصی خودش را زد که وظیفۀ حسابرسی نهادهای دولتی انگلستان و اتحادیۀ اروپا را بهعهدهدارد. رتکلیف، پژوهشگر امور غرب آسیا و خصوصاً رژیم صهیونیستی بود، تز دکترایش نیز با موضوع فلسطین بود و بارها به فلسطین اشغالی سفر کرده بود. او با شرکت در همایش سواز با موضوع «غرب آسیا» با نازنین زاغری آشنا شد. دانشگاه سواز از مراکز تربیت نیروهای اطلاعاتی MI۶ در انگلستان است.
نازنین زاغری، سال ۱۳۵۷ در تهران متولد شد. در دانشگاه تهران، رشتۀ مترجمی زبان انگلیسی خواند و در مؤسسات مختلف زبان انگلیسی در سالهای ۷۷ تا ۷۹ مشغول به کار بود. در سال ۸۱ و با حضور در روزنامههای همشهری و شرق وارد فضای سیاست و روزنامهنگاری شد. سال ۱۳۸۲ با یک شرکت ژاپنی به نام جایکا به مدت شش ماه در کرمان همکاری کرد و پس از آن نیز بین سالهای ۸۳ تا ۸۵ در سازمانهای بینالمللی نظیر صلیبسرخ جهانی و سازمان بهداشت جهانی در تهران مشغول کار شد. با همین رزومۀ کاری بود که سال ۱۳۸۶ از دانشگاه متروپلیتن لندن درخواست بورس کرده و تقاضایش قبول میشود. در سفارت انگلستان، به او ویزای ۱۵ ماهه برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشتۀ مدیریت ارتباطات میدهند. او در همایش دانشگاه سواز شرکت داده شد و همین سرآغاز آشناییاش با رتکلیف و ازدواج با او شد. این دو، حتی محل آشناییشان هم جایی برای حضور شهروندان عادی نبود!
این ازدواج باعث شد زاغری بتواند تابعیت انگلیسی بگیرد و بعد هم مهره اصلی یکی از مهمترین پروژههای جنگ نرم انگلستان علیه جمهوری اسلامی یعنی پروژۀ زیگزاگ بشود.
زیگزاگ نیرو تربیت میکرد؛ نه نیروی خبرنگار، بلکه مهره جنگ نرم. افراد را شناسایی میکرد و با هزینه خود به ترکیه، مالزی و هند میفرستاد تا شهروندخبرنگار تربیت کند. این پروژه را نازنین زاغری برای ایران پیش میبرد. هزینه این پروژهها را دولت انگلیس و هلند و سایر رفقا! پرداخت میکردند.
سال ۸۱ او به نام کمک به مردم زلزله زده بم و در واقع برای خدمترسانی به پروژه تحقیقاتی سازمان صلیب سرخ در مورد آبهای زیرزمینی کرمان، شش ماه در بم مستقر میشود. خیریه و فعالیتهای انسان دوستانه از مهمترین پوششهای فعالیتهای جاسوسی زاغری و همسرش است. چنانکه از رتکلیف تنها به عنوان بنیانگذار بنیاد خیریه رویترز نام برده میشود و لاغیر!
تبادل یک مهره سوخته
نازنین زاغری پس از پنج سال حالا در آستانه مبادله شدن با صدها میلیون پوند و یک شهروند ایرانی است. جریان غربگرای داخلی و خارجی در همه این پنج سال تلاش کرد تا بگوید او جاسوس نیست، اما او فراتر از جاسوس بودن، جاسوس تربیت میکرد. زاغری آخرین نفر از یک حلقه ۵۰ نفره جاسوسی بود که دستگیر شد و با دستگیریاش این شبکه از هم فروپاشید. با دستگیری او و انجام بازجوییهای متعدد و افشای خط شبکهها و اقدامات او برای نهادهای امنیتی ایران، او دیگر یک مهره سوخته محسوب میشود. ایران توانسته فعالیتهای او را متوقف، شبکهاش را متلاشی و حکم دستگاه قضایی کشور یعنی پنج سال حبس را در مورد او اجرا کند، لذا دیگر با او کاری ندارد.
موضوع، اما برای انگلیسیها حیثیتی شده است. بارها درخواست مقامات دولت انگلیس برای آزادی او، با بی اعتنایی دولت ایران مواجه شده و از سویی انگلیس در اذهان نیروهای متعدد جاسوسیاش در سراسر دنیا با این چالش مواجه است که توان دفاعی ثمربخش از آنها را پس از به دام افتادن به دست دستگاه اطلاعاتی کشور هدف ندارد. از سویی، انگلیسیها علاقه ندارند مهرهای را که سالها هزینه مادی و غیرمادی برای تربیتش شده، به سادگی از دست بدهند. زاغری همچنان میتواند مربی مهرههای جاسوسی انگلیسی باشد، اگرچه نتواند دیگر در ایران حضور یابد.
بی ارتباط با برجام
تلاشی همواره از سوی رسانههای ضدایرانی در جریان بوده تا هر موضوعی را به برجام متصل کنند و از خلال این اتصال، فشار مضاعفی بر ایران برای رهاسازی نازنین زاغری یا گرفتن امتیازاتی روی میز مذاکرات هستهای وارد کنند. دولت انگلیس بسیار تلاش کرد موضوع زاغری را پای میز مذاکرات هستهای بکشاند، اما نیروهای امنیتی و قضایی ایران از یک سو، و تیم مذاکرات هستهای ایران از سویی دیگر مانع این پیوند شدند و دو پرونده بی ربط را جداگانه پیش بردند.
این رویکرد و عمل ایران دو پیام را به غرب میدهد؛ اول اینکه پرونده هستهای ایران همه توان دیپلماتیک ایران نیست و ایران موضوعات دیگر سیاست خارجی را از مسیر دیگر و مختص به خود حل میکند و هیچ کشوری نمیتوان به بهانه یک پرونده باز در موضوعی دیگر، روی میز مذاکرات هستهای حرف دیگری را بیاورد. دوم اینکه، قدرتهای بزرگ نمیتوانند با اعمال فشار، نظر خود را بر خلاف سیاستهای ایران دیکته کنند. از جمله توصیههای رهبر معظم انقلاب که به عنوان یک امر، مدنظر مقامات مذاکرهکننده ایرانی بوده، گره نزدن تمامی مسائل داخلی و خارجی به مذاکرات است. عمل به این توصیه، با فشارهای سیاسی دولت انگلیس از مسیر خارج نشد و در نهایت انگلیس مجبور شد برای آزادی جاسوس خود، تن به خواستههای مالی ایران بدهد. آن هم پس از اینکه آن جاسوس حبس پنج سالهای را که از دستگاه قضایی ایران دریافت کرده بود، به تمامی طی کرد.
23302
آخرین دیدگاه