دین یک واژۀ عام است که شامل همۀ ادیان اعم از ادیان آسمانی و غیر آسمانی، تحریف نشده( اسلام) و تحریف شده و … میشود.
به اعتقاد ما تنها اسلام است که در همۀ زمانها و در تمامی اعصار میتواند کارکردهای مثبت داشته باشد و ادیان دیگر از چنین توانمندی برخوردار نیستند؛ زیرا تنها اسلام دین خاتم و کاملترین دین مرسل است.
اساسا حوزۀ کارکرد دین از حوزۀ کارکرد علم و تکنولوژی کاملا متمایز است. دلیل نیاز آدمی به دین، وجود اموری است که انسان با عقل، حس و تجربۀ خود نمیتواند به آنها دست پیدا کند. این مطلب؛ یعنی محدودیت ابزار ادراکی ما در مباحث فلسفی مورد تأیید عقل قرار گرفته و قرآن نیز به آن اشاره کرده و میفرماید: "… علّمکم ما لم تکونوا تعلمون"؛(1)به شما آنچه را نمیتوانستید بدانید، یاد داد. با این وصف، هیچگاه بشر به نقطهای نمیرسد که از دین بینیاز شود.
دین در سه بخش برای انسان برنامه و راهکار دارد و در تلاش است که به تصحیح سه نوع ارتباط بپردازد:
ألف) ارتباط انسان با خود،
ب) ارتباط انسان با دیگران (طبیعت و جامعه)،
ج) ارتباط انسان با خدا،
از اینرو هم به دنیا توجه میکند و هم به آخرت. اسلام به دنبال آبادانی دنیایی است که آخرتش را هم آباد کند و چنین چیزی از عهدۀ اخلاق دنیایی و … خارج است. دین هم به دل توجه دارد و هم به عقل. چگونه علم میتواند برای بشری که تاکنون از او و ابعاد وجودیش شناخت کاملی پیدا نکرده است، برنامهای جامع عرضه کند و سعادت او را تأمین نماید. اگرچه علوم بشری کارسازند، اما این علوم تنها در طراحی سازوکارهای مناسب به مدد ما میآیند و از ارائۀ مکتب و فلسفه و نظام عاجزاند و بشر پیش از هر چیز به برنامه و مکتب نیازمند است و آنگاه به سازوکار. در اسلام طراحی سازوکارهای مناسب به خود انسانها واگذار شده است و دین متکفل اموری است که علم به تنهایی قادر نیست آنها را به دوش بکشد.
با پیشرفت تکنولوژی دامنۀ برنامهریزی و قانونگذاری دین گسترش مییابد و با پیدایش موضوعات جدید، فقهای تیزبین اسلام، احکام موضوعات جدید را از منابع فقه اسلام استنباط و استخراج میکنند و با وجود حوزۀ گستردۀ اجتهاد در فرهنگ اسلام جای هیچگونه تردیدی بر انطباق احکام اسلام بر مقتضیات و نیازهای بشر عصر مدرن باقی نمیماند.
از سوی دیگر، اگر چنین چیزی درست بود که پیشرفت علم و تکنولوژی باعث بینیازی از دین شود، میبایست پس از گذشت یک یا چند قرن از ظهور اسلام، بشر بینیازی خود را از دین احراز میکرد و با عقل خویش دنبالۀ راه را میپیمود. تاریخ معاصر بهترین گواه بر بطلان چنین امری است. بشر نه تنها احساس بینیازی از دین نکرده، بلکه پس از عصیان در برابر دین، بعد از رنسانس، و چشیدن تلخیهای فراوان در اینراه، امروزه هر لحظه به دین نزدیکتر و خود را به آن نیازمندتر احساس میکند.(2)
پی نوشت:
[1]. بقره، 239.
[2]. منابع برای مطالعه بیشتر: «سرّ خاتمیت دین اسلام»، 386؛ «دین و تحول»، 8؛ «اسلام و ضرورت یک طرح»، 16؛ «اسلام و نظریهی اندیشه مدون»، 17؛ «مقایسهای بین علم و دین»، 210؛ هادوی تهرانی، مهدی، ولایت و دیانت، ص 56 – 13، قم، خانۀ خرد؛ هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، قم، خانۀ خرد؛ هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، قم، خانۀ خرد.
* منتشر شده در اسلام کوئیست
آخرین دیدگاه