کارگردان سریال تلویزیونی «برف بی صدا میبارد» درباره چالشهای این اثر و انتخاب بازیگر نقش حبیب سخن گفت.
به گزارش خبرنگار خبرآنلاین، برنامه «سریالیست» که با اجرای پدرام کریمی روی آنتن شبکه یک سیما می رود، شب گذشته(پنجشنبه ۵ اسفند) میزبان پوریا آذربایجانی کارگردان سریال «برف بی صدا میبارد» بود.
پوریا آذربایجانی با بیان اینکه قرار بود این سریال در ۲۵۰ قسمت تولید شود گفت: «بنا بر پیش بینی های اولیه، فصل۱ و ۲ سریال در دهه شصت و اوایل هفتاد میگذشت و فصل سوم به دهه ۹۰ میآمد. در نیمه راه موضوع پخش زود هنگام پیش آمد. الان حدود ۱۰۰ قسمت آماده پخش داریم که تا پایان سال فیلمبرداری خواهد شد. مرحوم بهبهانینیا برای ۱۶۸ قسمت متن نوشته بودند که باید ببینیم در ادامه چه تصمیمی گرفته می شود.»
او با اشاره به خستگی خود و عوامل تولید در مدت ۲ سال فیلمبرداری، ادامه داد: «با توجه به محدودیت بودجهای در تلویزیون، تولید برای آن سختتر است اما این سختی و خستگی باعث نمی شود که در کار خود کوتاهی کنیم. خوشبختانه شرایط روحی تیم خیلی منسجم و دوست داشتنی است.»
این کارگردان با بیان اینکه پروژه به دلیل کرونا سه بار تعطیل شد، گفت: «به دلیل مثبت بودن آزمایش کرونای تعدادی از عوامل امکان ادامه کار وجود نداشت. این ترس مخصوصا در بازیگران که باید بدون ماسک دیالوگ بگویند بیشتر بود.»
او ادامه داد: «من تنها سریالی که کار کرده بودم، فصل اول «نوار زرد» بود که در ۲۵ قسمت ساخته شد. این سریال برای من و آقای شفیعی تجربه جذاب و دوست داشتنی بود، مردم امیر آقایی را دوست داشتند. در فرآیند تولید هم اتفاق خوبی بین من و شفیعی افتاده بود، از طرفی من متوجه بودم که تولید سریال برای تلویزیون با ساخت فیلم سینمایی ۹۰ دقیقه ای خیلی فرق دارد. مجموع این دلایل باعث شد که پیشنهاد ساخت این سریال بعد از نوار زرد به من داده شود. از طرفی سریال سازی را خیلی دوست دارم زیرا از این طریق با اقشار مختلف مردم در اقصی نقاط کشور و جهان ارتباط برقرار می کنم.»
این کارگردان درباره نحوه انتخاب بازیگران توضیح داد: «هر کارگردان وقتی میخواهد متنی را شروع کند، تصوراتی از شخصیت ها دارد، در این پروژه اتفاق نظر خوبی بین من، مرحوم بهبهانی نیا و آقای شفیعی وجود داشت. به برخی از بازیگران زنگ زدیم اما نتوانستند در این پروژه حضور یابند. وقتی در تولید رفتیم دیدیم که از این بهتر نمیشد انتخاب کرد. اصولا تولید یک سریال در این قد و قامت در روحیه هر بازیگری نیست که هر روز بیاید و پیشنهادات دیگر را رد کند.»
او با بیان اینکه همه آدمهای سریال توانایی فوق العادهای دارند، گفت: «در یکی از صفحات اجتماعی خطاب به پوریا شکیبایی نوشته بودند که اگر آقازاده نبودی برای این سریال انتخاب نمیشدی! پاسخ من این بود که متاسفانه بنده قبل از سریال هیج آشنایی با پوریا نداشتم. پوریا جلسه اول که پیش ما آمد، گفت اگر نقش قسمت من باشد به من میرسد و اگر نباشد هم که نیست. وقتی آنونس فیلم شاهد احمدلو را دیدم، صدابردار به من گفت که این آقا پسر مرحوم خسرو شکیبایی است. پسر آقای شکیبایی بودن هیچ نقشی در انتخاب پوریا نداشته است.»
پوریا آذربایجانی در خصوص انتقاد برخی از بینندهها به ریتم کند داستان، گفت: «بیننده امروز قوت فرهنگی خود را از اینستاگرام میگیرد. همچنین سریال ها در پلتفرم ها هم پر از اتفاق و شبیه صفحه روزنامه حوادث شده اند. آقای بهبهانی نیا قصدش این نبود سریالی برای سرگرم کردن بسازد. برای خود من خانواده از هر چیزی مهمتر است. سریال داستان در خصوص پایگاهی به نام خانواده است که آرام روی آن برف می نشیند. خانواده یعنی اینکه همدیگر را ببینیم، شام بخوریم و… در سریال ما صحنه هایی وجود دارد که آدمها فقط با هم شام میخوردند، مفهوم محله وجود دارد. بنابراین تمام قد از این ریتم دفاع میکنم.»
او ادامه داد: «من نماینده آقای بهبهانی هستم تا بگویم علت مهم متن توجه به نهاد خانواده است. این تصاویر حسرت این روزهای ماست. امروزه پسر من در ساختمان ما دوستی ندارد. این مسائل از بین رفته و باید در تلویزیون آنها را زنده کنیم. کار درخشان دیگر این است که نشان می دهیم بزرگ و ستون خانواده هم امکان دارد اشتباه کند. بنابراین آئینه بسیار خوبی برای بزرگترهاست تا به آنها یادآوری کند که باید بزرگتری کنند.»
او درباره حالت نوسانی آمار بینندگان، گفت: «اتفاقات سریال ما پشت سر هم نیست. بیننده ای که دنبال اتفاق است، از سکانسی که دو نفر با هم حرف می زنند خوشش نمی آید. وقتی دو سه قسمت جلو می رود، می خواهد بداند که بین شخصیت ها چه اتفاقی می افتد. در مجموع در کوچه و خیابان می بینم که مردم با سریال ارتباط برقرار کرده اند. چون سراغ بازیگرها می آیند و خیلی از دوستان از خارج با من تماس می گیرند و جویای زمان پخش ها هستند.»
این کارگردان درباره تلخ بودن سریال خود گفت: «بله قصه است اما در کنارش فضایی هم زندگی و شیرینی را به این تلخی اضافه می کند. کاری که ما چشم بسته با خانواده کردیم تلخ است، ما یادمان نیست که دیگر شکل زندگی در کنار خانواده در دهه شصت را تجربه نمی کنیم. پایگاه و تکیه گاهی مهمتر از خانواده نمی شناسم. وقتی این قصه شیرین می شود که دست به دست هم دهیم تا دوباره با هم خواهر و برادر باشیم.»
۵۸۲۴۵
آخرین دیدگاه