زبل خان اینجا، زبل خان آنجا، زبل خان همه جا ! انیمیشن «زبل خان» را شاید برخی از شما به یاد بیاورید؛
همان شکارچی با سبیل چخماقی که با اعتماد به نفس مثال زدنی، سر و کله اش در همه جا پیدا می شد اما گاهی هم به جدول می زد و دست گل به آب می داد.
این روزها خاطره زبل خان_ بار دیگر_ برایم تازه می شود، آنجا که خبرهای مخابره شده از مذاکره های هسته ای در وین نشان می دهد؛ دیپلمات بلندپایه روس به همه اتاق های هتل کوبورگ سرک می کشد و با همه دیپلمات ها _ از هر دو سوی میز مذاکره_ نشست و برخاست و گپ و گفت دارد.
شاید همین است که «بیش فعالی دیپلماتیک» مرد روس، نظرم را جلب می کند و ناخودآگاه، بر زیر لب نجوا
می کنم: «اولیانوف اینجا، اولیانوف آنجا؛ اولیانوف همه جا !».
اما این شدت و حجم از جنب و جوش دیپلماتیک آقای اولیانوف در روند احیای برجام، آیا طبیعی ارزیابی می شود؟
چه قدر از این تحرکات را باید توصیه یا دستور کار وزارت خارجه کشورش دانست و چه اندازه برخاسته از خلاقیت فردی و ذوق دیپلماتیک یا جاه طلبی حرفه ای وی است؟
از اساس، آقای اولیانوف آیا از مسکو مجوز دارد که در وین، آتش به اختیار رفتار کند؟
پاسخ این پرسش ها چندان برای ما روشن نیست، زیرا داده های میدانی یا اطلاعات پشت پرده را دراین باره، در دسترس نداریم.
ما در این روزها فقط دو سه بند خبر را به همراه چند عکس خبری از وین دیده ایم که نشان می دهد، اولیانوف با طرف ایرانی، چینی، نماینده اتحادیه اروپا و سه کشور اروپایی، جداگانه مذاکره کرده است و سپس درباره دیدارهایش، اطلاعات قطره چکانی به خبرنگاران
می دهد.
در یک نمونه که دست بر قضا در نزد افکار عمومی ایرانیان، حرف و حدیث هایی را برانگیخت، یک عکس بود که اولیانوف را در یک اتاق و رو به روی رابرت مالینماینده ارشد آمریکایی ها نشان می داد که دو طرف درحال گفت و گو بودند.
پس از انتشار این عکس بود که برخی ها در داخل کشور این پرسش را مطرح کردند که آیا راهگشاتر نیست، اگر دو طرف ایرانی و آمریکایی، بی واسطه، رو در روی یکدیگر بنشینند؟
برخی نیز تجربه نقش آفرینی مسکو را در شکل گیری برجام یادآور شدند و در حسن نیت روس هادر نقش یک میانجی صادق و کار راه انداز تردید کردند.
هم زمان، خبر دیگری هم منتشر شد که می گفت؛ ایران بخش هایی از خواسته هایش را درپی توصیه های روس ها و چینی ها تعدیل کرده و کمی تا قسمتی، کوتاه آمده است.
خبری که از سوی تهران تایید نشد اما هنگامی که خبرنگاری دراین باره از اولیانوف پرسید، او به یک پاسخ دیپلماتیک بسنده کرد و گفت که دوست ندارد به ماجرا چنین بنگرد ( که توصیه یا فشارهایی در کار بوده) و افزود که گاهی دوستان به یکدیگر مشورت و پیشنهادهایی می دهند و اگر ایران پذیرای نکته ای باشد، این از حسن نظرش است و باید قدردانی کرد. (نقل به مضمون).
اگر از این پاسخ دیپلماتیک با چاشنی تواضع بگذریم، یک اصل را باید_ بدون تعارف_ در این بحث، در کانون توجه قرار دهیم.
نکته ای که هرچند آشکار و روشن است اما برای افکار عمومی جای یادآوری دارد.
آن اصل، این است که ما به عنوان یک ایرانی باید پیوسته به خودمان و نیز یکدیگر یادآوری کنیم که آقای اولیانوف، یک دیپلمات حرفه ای و دنبال کننده سرسخت منافع ملی کشورش است، نه منافع ملی ایران و ایرانی.(مگر کسی دراین باره تردید دارد؟!) .
«شاید» در بهترین حالت، اگر گوشه ای از منافع ایرانیان با منافع روس ها همپوشانی تاکتیکی داشته باشد، دیپلمات ارشد روس، هر دو را پیگیری کند؛ آن هم با محوریت و اولویت منافع روسیه.
همچنین اگر واقع بین باشیم، فراموش نمی کنیم که دودوتا چهارتای بازی قدرت ایجاب می کند، در چنین وضعیتی، مسکو صورتحسابی را برای تهران سیاهه کند و بفرستد؛ سیاهه ای که نام ایران در ستون بدهکاران و نام روسیه به عنوان بستانکار درج شده است.
این واقعیت دنیای سیاست است و سرسوزنی هم، جای شگفتی یا برآشفته شدن و ابرو در هم کشیدن و ترش رویی ندارد.
چنان که به اندازه یک دانه ارزن، این حق برای من و شما متصور و پذیرفتنی نیست که در این بحث، حدیث«رفاقت و خنجر از پشت» را پیش بکشیم و به سبک فیلم های مسعودخان کیمیایی، به دنبال یافتن مرد و نامرد باشیم!
پس در بازی سیاست، هرگز به دنبال مرد و مردانگی و جوانمردی و صداقت نگردیم که «گشتم نبود، نگرد نیست» و هرچند در عالم خیال و وهم و گمان، «آنم آرزوست» اما شوربختانه باید اعتراف کرد که هرگز «یافت می نشود.»
به بیان دیگر، در سپهر قدرت، اگر ضعیف باشی و دستت پر نباشد، باید پی در پی امتیاز بدهی و توقع کمک از هر کشور دیگری، هرچند آن کشور در زمره کشورهای به اصطلاح «دوست» باشد، انتظار نابه جایی است، چنان که نیاکان ما به درستی گفته اند؛ «کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من.»
در این میان، آقای اولیانوف هم، اگر
می خواهد رابطه ها را جوش بدهد و «قهرمان» یا «پدیده» این دور از مذاکرات وین نام بگیرد، چه باک؟ …
دستکم تا آنجا که به مردم ایران برمی گردد، نه تنها هیچ مخالفتی نیست، بلکه گوش شیطان کر، اگر منافع ملی ایرانیان درنظر گرفته شود، نیکی را با نیکی پاسخ گفتن و قدرشناسی، جزو ویژگی ذاتی مردمان این سرزمین است اما آنچه که قدری هراس انگیز جلوه
می کند و دیپلمات ها و مسئولان ایرانی باید درباره اش بیشتر درنگ کنند، همان صورتحساب بلندبالایی است که در پایان گفت و گوهای وین، شاید دوستان ما در مسکو روی میز دستگاه دیپلماسی کشورمان بگذارند؛ صورتحسابی که اگر قرار به پذیرش آن باشد، بند به بندش را باید راستی آزمایی کرد.
هرچند، به قول رند نکته سنجی؛ کسی چه می داند؟ شاید هم آن سیاهه بدهی، پیشاپیش نوشته شده و تاکنون به تهران رسیده باشد!
آخرین دیدگاه