با مروری اجمالی بر عناوین فیلمهای تولید شده در یک دهه و نیم اخیر سینمای ایران به آسانی می توان یک آفت بزرگ پی برد.
۱- درام اجتماعی، فیلم اجتماعی و هر اصطلاحی با پسوند «اجتماعی» همان آفتی است که میبایست آن را جدی گرفت. مفهوم و شمایلشناسیِ این دسته از فیلمها چیست؟ در بستر اجتماع روایت میشوند؟ مگر مابقی فیلمها در کدام بستر ساخته میشوند؟ اصلاً مگر میتوان جامعه و هر اِلِمانی از اجتماع را از فیلم جدا کرد؟ زبان، فرهنگ، پوشش، سنت و حتی کوچه و خیابان مگر از جامعه جدا هستند؟ مثلاً یک فیلم پلیسی، اجتماعی نیست؟ با تولد این جریان، در بهترین حالت میتوان گفت تنوع سبکی و محتوایی در سینمای ایران به پایینترین حد در سالهای پس از انقلاب رسیده است. مخاطب امروز سینمای ایران با دستهای از فیلمهای شبیه به هم از نظر محتوا، فرم و حتی تکنیک مواجه است که تنها تفاوت آنها در کیفیت پرداخت و احتمالاً بودجهی آنهاست. این جریان تبدیل به سندرومی بیدرمان شده که دامنه آن حتی تا فیلمهای کوتاه سینمای ایران، که زمانی محل تجربهگری و تابوشکنیهای هنرمندانه بود، رسیده است.
۲- یکی از بزرگترین قربانیهای جریان مذکور «ژانر» است. ژانر چه در مقام یک واژه و چه در مقام یک مفهوم هنری. اولین اتفاق عجیب و مخرب در این حوزه اطلاق واژه «اجتماعی» به عنوان یک «ژانر سینمایی» است. بعید به نظر میرسد که چنین چیزی در هیچ کجای دنیا مسبوق به سابقه باشد. اجتماعی ژانر نیست! متأسفانه این روزها کار تا جایی پیش رفته که در بسیاری از سایتها و نشریات تخصصی و ویاودیها در مقابل کلمه ژانر مینویسند: اجتماعی!
۳- جریان فیلمهای اجتماعی مملو از کلیشهها هستند. اگر مسائل و معضلات مطرح شده در این دسته از فیلمها را «آسیبهای اجتماعی» بنامیم، واضح است که اشاره مکرر به یک آسیب باعث طبیعیسازی آن آسیب خواهد شد. این فیلمها با طبیعی نشان دادن اَشکال خاصی از یک طبقه اجتماعی، کلیشههای رایج اجتماعی درباره گروههای اجتماعی موجود در جامعه را بازتولید میکنند و به آنها بُعدی فرازمانی و فرامکانی میبخشند و به همین جهت امکان تغییر آنها در آینده را دشوار میسازند. حتی اگر بپذیریم در این فیلمها دغدغههای این طبقه از جامعه و آدمهای آن مو به مو بازنمایی میشوند، باید آگاه باشیم که با کلیشهسازی از زندگی این طبقه اتفاقاً بیشتر به آنها جفا کردهایم. نظر ریچارد دایر -منتقد فیلم- در مورد کلیشهسازی کاملاً شرایط جریان رایج سینمای ایران را به ذهن متبادر میسازد. دایر معتقد است در کلیشهسازی آن تعداد معدودی از صفات و ویژگیهای ساده، زنده، به یادماندنی، به سادگی قابل فهم و به طور گسترده قابل تشخیصِ یک شخص یا یک گروه اجتماعی، گرفته شده و هر چیزی درباره آن فرد یا گروه به همان صفات معدود تقلیل داده میشود و همزمان در مورد آن صفات معدود مبالغه و سادهسازی میشود. به این ترتیب آن صفات در مورد آن شخص یا گروه به گونهای به ثبات میرسند که امکان هرگونه تغییر یا توسعه به صفر میرسد.
آخرین دیدگاه