لیلی گلستان از خاطره روزی میگوید که مهدی سحابی در مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایران» گفته بود «لیلی از صبح تا شب کار میکند و واقعا یک کارگر است» گلستان در خلال شرح این خاطره میافزاید: «خودِ مهدی هم همینطور بود؛ هم نقاشی میکرد، هم ترجمه میکرد، هم مجسمه میساخت و… ما از این لحاظ که از صبح تا شب، تعهدِ انجامدادن کاری را بر دوش میکشیدیم بسیار شبیه یکدیگر بودیم.»
نرگس کیانی: زمانی که ۱۲ سال پیش مهدی سحابی، مترجم، نقاش، مجسمهساز، عکاس و روزنامهنگار در ۶۶ سالگی در فرانسه درگذشت، در اوج فعالیت حرفهای خود بود.
مهدی سحابی سال ۱۳۲۳ در قزوین به دنیا آمد. او در تهران در رشته نقاشی تحصیل کرد و بعد به ایتالیا رفت تا در رشته کارگردانی سینما ادامه تحصیل دهد اما درس را نیمهکاره رها کرد و فیلمی هم نساخت. از ایتالیا به فرانسه رفت و در آنجا به قول خودش زبان فرانسه را از زندگی روزمره در خیابانها یاد گرفت. با بازگشت به ایران، ابتدا به سینما فکر کرد، اما امکان فعالیت مستمر برایش فراهم نشد. در سال ۱۳۵۱ به روزنامهنگاری روی آورد. خودش میگوید: «نمیدانم خصوصیبودن یا خودمانیبودنش سبب شد که «کیهان» را انتخاب کنم و به عنوان مترجم خبری مشغول شدم.» در سال ۱۳۵۷ به عضویت شورای سردبیری «کیهان» رسید اما یک سال بعد از این روزنامه اخراج شد و در سال ۱۳۵۸ روزنامه «کیهان آزاد» را به همراه گروهی از اعضای تحریریه «کیهان» منتشر کرد؛ روزنامهای که پس از چند شماره توقیف شد.
مهدی سحابی پس از روزنامهنگاری و چند کار پراکنده، وقت خود را صرف ترجمه و کار هنری کرد. او همزمان با ترجمه، به نقاشی و مجسمهسازی هم پرداخت و آثار هنریاش بارها به صورت فردی و جمعی به نمایش درآمد. از نمایشگاههای معروفش، نمایشگاه نقاشیهای او از گورستان خودروهای قراضه و اسقاطی و همچنین نقاشیهایی براساس دیوارنوشتهها بود که در گالری گلستان به نمایش درآمد. پرندههای چوبی رنگی هم از آثار معروف سحابی در حوزه مجسمهسازی است. مهدی سحابی درباره دو کار ترجمه و نقاشی گفته بود: «من از هر دو لذت میبرم، چون در هر دو به یک اندازه حرفهای هستم و به یک اندازه تلاش میکنم و به راحتی میتوانم بگویم که یک آدم دو شغله هستم.»
معروفترین و مهمترین اثری که سحابی برای ترجمه به سراغش رفت، رمان ماندگار «در جستوجوی زمان ازدسترفته» نوشته مارسل پروست، نویسنده بزرگ اوایل قرن بیستم فرانسه است. او درباره علت ترجمه این رمان ۷ جلدی به نقل قولی از ادموند هیلاری، اولین فاتح قله اورست، اشاره میکرد که درباره دلیل کارش گفته بود: «هیچ! کوهی بود و ما از آن بالا رفتیم.» سحابی سخنانی که آن زمان درباره ترجمهناپذیری متن پروست زده میشد را جزو «افسانهها»یی میدانست که درباره پروست و آثارش ساخته بودند. او دلیل استقبال بسیار زیاد مخاطبان ایرانی از ترجمه «در جستوجو…» را هم در شکستهشدن همین افسانهها میدانست.
این مطلب را هم بخوانید:
◾️ نظر مهدی سحابی، عزتالله فولادوند، نجف دریابندری و…درباره توسعه و فرهنگ
سحابی که نامش در ذهن بسیاری از ما با ترجمه «در جستوجوی زمان از دست رفته» مارسل پروست، «مادام بوواریِ» گوستاو فلوبر، «سرخ و سیاه» استاندال و… گره خورده است این روزها، آثارش روی دیوار موزه هنرهای معاصر تهران است. نمایشگاهی با عنوان «مروری بر آثار مهدی سحابی» که به همت گالری مژده به مدیریت مژده طباطبایی و بنیاد سحابی روی دیوار رفته است و تا یکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ میزبان علاقهمندان خواهد بود. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است به همین بهانه با مجید سحابی (برادر مهدی سحابی و از بنیانگذاران بنیاد سحابی)، مژده طباطبایی (مدیر گالری مژده و گردآورنده نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی») و لیلی گلستان (مترجم و مدیر گالری گلستان و از دوستان نزدیک مهدی سحابی).
مترجم، نقاش، مجسمهساز، عکاس یا روزنامهنگار؟
مجید سحابی، برادر مهدی سحابی و از بنیانگذاران بنیاد سحابی در پاسخ به این سوال که اگر بخواهد از شغل برادرش بگوید، چه خواهد گفت، توضیح میدهد: «مهدی سحابی از نظر ما چندشغله بود؛ جدا از این که مترجم بود، نویسنده هم بود و رمان نیز نوشت. نقاش و مجسمهساز هم بود و عکاسی هم میکرد که چندین فریم آن در نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» قابل مشاهده است. یکی دیگر از مشاغل عمدهاش، روزنامهنگاری بود و پیش از انقلاب از اعضای شورای سردبیری روزنامه «کیهان» بود. مهدی سحابی، فارغ از نسبت برادری، انسانی استثنایی و قابل بود که کارهای بسیاری انجام داد.»
او با اشاره به نخستین کارهای مهدی سحابی در حوزه هنرهای تجسمی میافزاید: «آثاری چون «ماشینهای قراضه»، «دیوارنوشتهها»، کلاژها و صورتکهایش تحت عنوان «عکسهای فوری» که معمولا چهار حالت چهره را در یک قاب نشان میداد، از جمله نخستین کارهای مهدی سحابی در حوزه هنرهای تجسمی بود.»
برخی از آثار موجود در نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» تا پیش از این دیده نشده بودند و مجید سحابی در پاسخ به این سوال که این آثار تا به حال در کجا نگهداری میشدند، توضیح میدهد: «۲۰، ۲۵ درصد کارهایی که اکنون در نمایشگاه دیده میشود توسط مجموعهداران به این رویداد آورده شده است. مجموعهدارانی از جمله موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنرهای تجسمی معاصر بانک پاسارگاد و گالری آرتسنتر به مدیریت وحید ملک که هر کدام دو یا سه اثری را که در اختیار داشتند به این نمایشگاه آوردند اما بخش عمده حاصل گردهمآمدن آثاری است که در خانه مهدی سحابی بود و آثاری که خانواده از او در دست داشتند. به عنوان مثال دو اثر را من، یک اثر را فرزندم، دو اثر را خواهرم و یک اثر را برادرم به این نمایشگاه آوردیم و درواقع ۷، ۸ اثر از خانههای ما به نمایشگاه آورده شد.»
او در پایان با اشاره به این که «مهدی سحابی یک رمان نیمهتمام دارد که در فضایی خانوادگی متعلق به ۵۰، ۶۰ سال پیش میگذرد و حدود ۲۵۰، ۳۰۰ صفحه است»، میافزاید: «دستنوشتهها و یادداشتهای بسیاری نیز هست که اگر بتوانیم و فرصت کنیم باید سروسامانشان دهیم.»
یک نمایشگاه و دو کتاب
احسان آقایی (رئیس موزه هنرهای معاصر تهران) در افتتاحیه نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» که عصر سهشنبه، ۱۱ آبان در محل این موزه برگزار شد گفته بود: «نمایشگاه مروری بر آثار مهدی سحابی اولین رویداد از این دست نمایشگاههاست که با همکاری بخش خصوصی برگزار میشود. بخش اجرایی نمایشگاه کاملا توسط گالری مژده انجام شده است و فکر میکنم تجربه موفقی خواهد بود.»
از مژده طباطبایی، مدیر گالری مژده میپرسیم این اولین همکاری بخش خصوصی با موزه هنرهای معاصر تهران برای برپایی یک نمایشگاه چگونه رخ داد و او چنین میگوید: «مدیران موزه هنرهای معاصر تهران، دقیقا نمیدانم از چه زمانی، تصمیم گرفته بودند، پس از مرمت، بخشی از موزه را به نمایشگاههایی اختصاص دهند که پیشنهاد و پروپوزال برگزاریشان از بیرون ارائه میشود و به این ترتیب فرصتی ایجاد شود تا پیشنهاداتی که سوژهشان از شایستگی حضور در موزه هنرهای معاصر برخوردار است اما موزه به دلایلی فرصت کافی برای پرداختن به آنها را ندارد مغفول نمانند. براساس این طرح موزه و بخش خصوصی و از جمله گالری مژده وارد گفتمان شدند. پروپوزال ما در مورد مهدی سحابی از آبان ۱۳۹۸ و به مناسبت گذر ۱۰ سال از درگذشت او و برگزاری نمایشگاه «پس از ۱۰ سال» شکل گرفته بود. نمایشگاهی در گالری مژده که در آن از هرکدام از دورههای کاری سحابی از جمله «ماشینهای قراضه»، «دیوارنوشتهها»، «صورتکهای کاغذی»، «پرترهها و فیگورها» و… چند اثر دیده شد. خوشحالیم که موزه هنرهای معاصر پس از دریافت نمونه تکمیلشده این پروپوزال، برای برگزاری نمایشگاه و چاپ کتاب اقدام به عقد قرارداد با ما کرد.»
مژده طباطبایی با اشاره به حاصل همکاری گالری مژده، بنیاد سحابی و موزه هنرهای معاصر تهران، میگوید: «اولین آثاری که من از نزدیک از مهدی سحابی دیدم به نمایشگاهشان در گالری آریا برمیگردد. بعدها آثار دیگری از او در گالریهای مختلف دیدم و رصدشان کرد و بعد هم که خودم گالریدار شدم و خوشحالم که استاد یکی، دو بار هم به گالری مژده آمدند و گفتوگویی با یکدیگر داشتیم. بعد از درگذشتشان با خانواده ایشان آشنا شدم و آنها بودند که از من خواستند با یکدیگر همکاری کنیم. این همکاری در دورهای متوقف و دومرتبه از سال ۱۳۹۸ از سر گرفته شد و در نهایت منجر به شکلگیری بنیاد سحابی توسط خانواده مهدی سحابی شد. همکاری گالری مژده با بنیاد سحابی ادامه پیدا کرد و امروز حاصلش «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر و کتابهای «مروری بر زندگی و آثار مهدی سحابی» و «تکاپوی واژه» شده است؛ کاری حاصل همکاری گالری مژده، بنیاد سحابی و موزه هنرهای معاصر تهران که این روزها شاهدش هستید.»
او با ذکر جزئیاتی در مورد کتابهای «مروری بر زندگی و آثار مهدی سحابی» و «تکاپوی واژه» ادامه میدهد: «هنگامی که با خانواده سحابی وارد مذاکره شدیم تا کاری برای آثار هنری او انجام دهیم، قرار بر این شد که ابتدا در آبان ۱۳۹۸ بزرگداشتی برای دهمین سال درگذشتش برگزار کنیم و سپس کتابی کامل و جامع با رویکرد ارتباط ادبیات و هنرهای تجسمی در مورد زندگی و آثار مهدی سحابی به عنوان هنرمندی چندوجهی با عنوان «مروری بر زندگی و آثار مهدی سحابی» تالیف شود که پژوهش آن توسط گالری مژده انجام شد و در نتیجه آن تعدادی از منتقدین، متخصصین و اساتید دانشگاه در حوزه هنرهای تجسمی به ارائه نقطهنظرات خود در قالب مقاله پرداختند و متخصصین حوزه ترجمه نیز به همین صورت. در نهایت به دلیل محدودیت صفحات و تخصصیشدن بحث چه در مورد «جستوجوی زمان ازدسترفته»ی مارسل پروست و چه در مورد ترجمههای مهدی سحابی از گوستاو فلوبر و استاندال، کتابی دیگر تحت عنوان «تکاپوی واژه» با تمرکز بر فعالیتهای ادبی و ترجمهشناسی مهدی سحابی نیز توسط گالری مژده و همکارانش تالیف و منتشر شد. در کنار اینها از آثار مهدی سحابی نیز عکاسی کردیم و دورههای مختلف آن همراه با استیتمنت فارسی و انگلیسی که برایشان نوشتیم به ۱۴ دوره کاری متفاوت تقسیم شد و در کتاب «مروری بر زندگی و آثار مهدی سحابی» آمد.»
روایت لیلی گلستان از دوستی با مهدی سحابی
آبان ۱۳۹۵ در مراسم بزرگداشت مهدی سحابی که با حضور لیلی گلستان، اصغر نوری و سیروس علینژاد در شهرکتاب مرکزی برگزار شد، گلستان از چگونگی شکلگیری دوستیاش با سحابی گفت و توضیح داد که سحابی در سال ۱۳۶۸ یک نمایشگاه در گالری او برگزار کرد. گلستان افزود هنگامی که شنیدم او نقاشی میکند برایم جالب شد که یک مترجم در گالری یک مترجم دیگر نمایشگاه برپا کند. از لیلی گلستان میخواهیم اکنون که ۳۲ سال از آن دوستی میگذرد، در آبان ۱۴۰۰ و به بهانه برگزاری نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر تهران کمی بیشتر از جزئیات چگونگی شکلگیری آن دوستی بگوید و او توضیح میدهد: «من مهدی سحابی را از کتابهایش میشناختم و خودش را اصلا نمیشناختم تا اوایل انقلاب که شنیدم نقاشی هم میکند و اساسا نقاشی خوانده است و علاقهمند شدم حالا که گالری دارم از یک مترجمِ همکار دعوت کنم تا نمایشگاه نقاشیاش را در گالری من برگزار کند. تلفنش را از دوستان گرفتم، به او زنگ زدم، خودم را معرفی کردم و از او خواستم این لطف را در حق من بکند و اولین نمایشگاه نقاشیاش را در گالری گلستان بگذارد. سحابی با خوشحالی تمام از این پیشنهاد استقبال کرد و بعد یکدیگر را دیدیدم و معاشرتهای خانوادگیمان با همسرش و فرزندان کوچکش آغاز شد و زمان برگزاری نمایشگاه را تعیین کردیم و در سال ۱۳۶۸ نمایشگاه «ماشینهای قراضه» او در گالری گلستان برگزار شد که سروصدای بسیاری هم به پا کرد و برای همه بسیار عجیب بود که این مترجم شناختهشده، به این خوبی و درجه یکی نقاشی میکند. بعد دومین نمایشگاه «ماشینهای قراضه» او را برگزار کردیم که باز هم مورد استقبال قرار گرفت و در مطبوعات هم بسیار در موردش نوشتند. برگزاری نمایشگاههای مهدی سحابی در گالری من که آخرین آنها «دیوارنوشته ها»ی او بود، نمایشگاهی بسیار زیبا، همواره باعث افتخار من بود.»
گلستان ادامه میدهد: «به واسطه برگزاری همین نمایشگاهها در گالری گلستان بود که رابطهمان صمیمانهتر شد و گروهی از دوستان بودیم که حتما هر دو هفته یکبار دور یکدیگر جمع میشدیم، با هم تبادل نظر میکردیم و بسیار خوش میگذشت. ما بسیار همعقیده بودیم، در مورد ادبیات و نقاشی بسیار مانند هم میاندیشیدیم و این تفاهم سلیقه، دوستیمان را عمیق و عمیقتر کرد که من همواره به آن افتخار میکنم.»
لیلی گلستان در همان جلسه گفته بود «سحابی از گروه ما بود، گروهی که کارگرها نام داشت و از یک جمع ۶ نفره تشکیل شده بود. این اسم را خودم برای گروه انتخاب کرده بودم چون زمانی یک روزنامهنگار از من پرسیده بود خودم را بیشتر گالریدار میدانم یا مترجم و من جواب داده بودم: خودم را بیشتر یک عمله میدانم!» از او می خواهیم در مورد دیگر اعضای این گروه، ویژگیهای کارهایشان و روزگار همنشینیشان بگویید و گلستان با خنده چنین میگوید: «ما نام این گروه را، عمله یا حمال گذاشته بودیم و بی آن که بخواهم این شغل را کوچک بشمارم، هرچند چنین عنوانی نباید با ما جور میبود، اما جور بود. خاطرم هست در مراسم رونمایی از آن جلد از کتاب «تاریخ شفاهی ادبیات معاصر ایرانِ» نشر ثالث که در گفتوگو با من بود از مهدی سحابی دعوت کردم که در این مراسم حاضر شود و در مورد من صحبت کند. مهدی، زندهیاد محمدعلی سپانلو و آقای محمود دولتآبادی آمدند و متاسفم که از این سه عزیز، دو نفرشان دیگر در کنار ما نیستند. آنچه در آن مراسم گفته شد موجب افتخار من بود. مهدی در خلال صحبتهایش گفت لیلی از صبح تا شب کار میکند و واقعا یک کارگر است. من همانجا گفتم کارگر نیستم، عملهام و حمال و همه خندیدند اما واقعا همین بود که گفتم و احساس میکنم در همه زندگیام، حمل کردهام. خودِ مهدی هم همینطور بود؛ هم نقاشی میکرد، هم ترجمه میکرد، هم مجسمه میساخت، هم کار چوب و نجاری میکرد و… ما از این لحاظ که از صبح تا شب، کاری برای انجامدادن داشتیم و تعهد و مسئولیت انجامدادن کاری را بر دوش میکشیدیم بسیار شبیه یکدیگر بودیم. (به شوخی) شاید آنچه حمل میکردیم با یکدیگر متفاوت بود اما من و مهدی سحابی، هر دو حمال بودیم. گروهی به آن صورت نبود و این جزئی از خنده و شوخی جمعمان بود.»
لیلی گلستان: طبیعی است اگر سحابیِ نقاش کمتر از سحابیِ مترجم، معروف است. ادبیات بیشتر از هنرهای تجسمی مورد استقبال عموم مردم است و هنوز مردمِ عادی، تابلوی نقاشی نمیخرند تا به دیوارشان بزنند اما کتاب میخرند
سوال آخرمان از لیلی گلستان این است؛ «سحابی برای ما، آدمهای معمولی، مترجمی است که افسانه ترجمهناپذیری «در جستوجوی زمان ازدسترفته» مارسل پروست را شکاند. به نظرتان این از کوتاهی ماست که سحابی مترجم را بیشتر میشناسیم تا سحابی نقاش را یا از قدرت قلم او در حوزه ترجمه؟» و گلستان چنین پاسخ میدهد: «طبیعی است اگر سحابیِ نقاش کمتر و سحابیِ مترجم، بیشتر معروف است. ادبیات بسیار بیشتر از هنرهای تجسمی مورد استقبال عموم مردم است و فراموش نکنید هنرهای تجسمی در قیاس با ادبیات، پیشینه و تاریخچهای در ایران ندارد و هنوز مردمِ عادی، تابلوی نقاشی نمیخرند تا به دیوارشان بزنند اما کتاب میخرند و کتاب میخوانند. هرچند ممکن است کتابهایی که میخرند و میخوانند عامهپسند باشد اما از نظر من هیچ ایرادی ندارد، چراکه فعل خواندن است که اهیمت دارد. هرچه میخواهند بخوانند، فقط بخوانند. چرا که با این خواندن، هرچه که باشد حتی کتابی بسیار معمولی و بسیار عامهپسند، به هر حال وقتشان تلف نمیشود. این خواندن برای من بسیار مهم است، اگرچه میدانم بسیاری از خانوادهها روزنامه و مجله هم نمیخوانند ولی به هر حال خواندن بیش از دیدن مورد استقبال مردم است. مردم کمتر از آن میزانی که به کتابفروشیها سر میزنند به گالریها میروند پس این عجیب نیست که مهدی سحابیِ مترجم، معروفتر از مهدی سحابیِ نقاش است و طبیعی است که چنین باشد.»
لیلی گلستان در پایان در مورد نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» نیز چنین میگوید: «نمایشگاه «مروری بر آثار مهدی سحابی» در موزه هنرهای معاصر تهران فوقالعاده و شامل کارهایی است که من هم اولین بار بود میدیدمشان، از جمله مجسمههایی که حتی آن زمان که به خانهاش رفتوآمد میکردم هم ندیده بودم. بعضی از نقاشیهای «ماشینهای قراضه»اش را هم ندیده بودم. چون تقریبا تمام نقاشیهای این مجموعه طی دو نوبتی که در گالری گلستان به نمایش گذاشته شد به فروش رسید و قطعا این آثار را بعدتر کشیده است. نمایشگاهی فوقالعاده با چیدمانی درست و تجلیلی درجه یک از هنرمندی دو وجهی؛ یک وجه ادبیات و یک وجه هنرهای تجسمی. بسیار حیف شد که ما مهدی سحابی را از دست دادیم. هرچند همهمان میرویم و هرکدام به گونهای اما رفتن برای مهدی بسیار زود بود و میتوانست تا مدتهای مدید نقاشیهای زیبا بکشد و کتابهای زیبا ترجمه کند؛ مترجم و نقاشی فوقالعاده که دوستی با او موجب افتخار من بود.»
۵۷۲۵۹
آخرین دیدگاه