سخنان حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، روز دوم آبانماه همزمان با عید بزرگ میلاد باسعادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع)، در دیدار با میهمانان شرکتکننده در سیوپنجمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی قابل توجه و تامل دقیق است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار با میهمانان شرکتکننده در سیوپنجمین کنفرانس بینالمللی وحدت اسلامی با اشاره به اصرار قدرتهای سیاسی و مادی برای معرفی اسلام نه به عنوان یک دین جامع و دارای برنامه برای همه شئون زندگی بشر، بلکه منحصر در عمل فردی و عقیده قلبی، فرمودند:
«گاهی می شنوید گفته می شود که دیپلماسی را ایدئولوژیک نکنید یعنی اسلام در مسائل سیاست خارجی و سیاست بین المللی بایستی اظهارنظری نکند.»
این بیانات ناظر بر این است که جمهوری اسلامی ایران یک نظام دینی و مبتنی بر اعتقادات اسلامی است و طبیعتا سیاست خارجی آن نیز باید برگرفته از آموزه های اسلامی باشد. در عین حال برخی از صاحبنظران بر این باورند که ایدئولوژیک بودن سیاست خارجی، امری اشتباه است و گاهی نیز رویکرد اعتقادی در سیاست خارجی را یکی از مشکلات اصلی کشور معرفی می کنند.
با مروری مجمل بر سیاست خارجی کشورهای جهان و بخصوص قدرت های بزرگ می توان به این جمع بندی رسید که ایدئولوژی نقش عمده ای در شکل گیری روابط خارجی آنها داشته و ایدئولوژیک بود دیپلماسی تنها منحصر به ایران نیست.
برای مثال مقامات آمریکایی که ایران را به ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی فرامی خوانند، خود بر اساس محورهای ایدئولوژیک و تحت نام لیبرال دموکراسی، روابط خارجی خود را تنظیم کرده و پیش می برند. طرح دیدگاه پایان تاریخ و حاکمیت جهانی ایدئولوژی لیبرالیسم که از سوی فوکویاما مطرح و محورسیاست خارجی آمریکا بخصوص نومحافظه کاران قرار گرفت، موید نگاه ایدئولوژیک آمریکا در سیاست خارجی و عرصه دیپلماتیک است.
عمده رهبران سیاسی و بخصوص نومحافظه کاران در آمریکا، پروتستان بوده و به شدت مذهبی وحتی به تعبیری بنیادگرا هستند. آنها درعین اعتقاد به مسیحیت به یکجانبه گرائی درمسائل بین المللی معتقدند و در جدال دائمی بین خیر وشر درهمه عرصه ها، خود را به عنوان مظهر خیر، باور دارند. آنها با همین نگاه ایدئولوژیک، از بقای اسرائیل در سرزمین های اشغالی حمایت می کنند و اعتقاد به تامین امنیت رژیم صهیونیستی، مبتنی بر همین جهان بینی مذهبی و رویکرد اعتقادی آنان است. براساس این نگاه آرمانگرایانه، حمایت از اسرائیل دارای مبانی انجیلی بوده و تشکیل یک کشور یهودی وبازسازی معابد باستانی قوم یهود، پیش شرط بازگشت ثانوی مسیح تلقی می شود.
احزاب جمهوری خواه و دموکرات، هردو در حوزه سیاست خارجی ایدئولوژیک بوده و ترویج مفهوم استثناگرایی آمریکایی را در برنامه دارند. آن ها با استثنا دانستن آمریکا، به خود حق میدهند که به عنوان رهبر دنیا، در کشورهای دیگر دخالت کرده و اهداف ایدئولوژیک خود را تامین کنند.
صهیونیسم سیاسی در اسرائیل نیز تحقق آرمان های توسعه طلبانه خود و گسترش نفوذ خود از نیل تا فرات را با مبانی ایدئولوژیک دنبال می کند. این جریان سیاسی که امروز فلسطین و قبله اول مسلمانان را اشغال کرده است با اتکا به ایدئولوژی صهیونیسم سیاسی، جنایات خود را ادامه داده و اقدامات ضد انسانی را پوشش می دهد. دست اندرکاران رژیم غاصب اسرائیل، با تفسیر غلط خود از یهودیت با هرکس که خارج از چارچوبهای تفکر صهیونیستی بیندیشد مقابله کرده و آپارتاید را محور سیاست داخلی و خارجی خود قرارداده اند.
سیاست خارجی روسیه نیزدر طول تاریخ مبتنی برهویت ملی و مبتنی بر تقویت مذهب ارتدوکس و تربیت نژاد اصیل اسلاو، بوده است. حکام روسی از قرن هفدهم با یک رویکرد ایدئولوژیک در سیاست خارجی، در اندیشه تأسیس حکومت جهانی ارتدوکس و نصب صلیب بر فراز مسجد ایاصوفیا در استانبول بوده اند. این کشور پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مدعی ایدئولوژی زدایی از سیاست خارجی شد اما با ظهور پوتین، سیاست خارجی روسیه با اتکا به دو عنصر مذهب (ارتدوکس) و قومیت (اسلاو و روس) در عرصه بین الملل فعال شد. امروز نظریه پردازان روس که به پوتینیسم موسوم شده اند، معتقدند که موجویت کشور روسیه به داشتن یک ایدئولوژی برای اتحاد ملت، بستگی دارد که باید برگرفته از ارتدوکس و مبتنی بر ناسیونالیسم باشد. در دوره زمامداری پوتین وبخصوص پس از الحاق کریمه به روسیه، مردم این کشور به شدت از یک ایدئولوژی ملیگرایانه در روابط خارجی استقبال کرده اند.
در جمهوری خلق چین نیز آموزه های کنفوسیوس در کنار ناسیونالیسم، نفوذ چشم گیری در هدایت سیاست خارجی این کشور به ویژه برای حفظ تایوان و مقاومت در مقابل قدرت های بزرگ، دارد. رویکردهای امنیتی و اقتصادمحور چین در عرصة بین الملل نیز به نحوی تحت تأثیر فرهنگ کنفوسیوس بوده که معتقد به استقرار نظم و حکومت جهانی تحت عنوان«اتحاد بزرگ» می باشد. استقلال طلبی و بازسازی پایه های قدرت ملی با تکیه بر ظرفیت های داخلی و برنامه های هسته ای چین و تمایل به چندجانبه گرایی نیز ریشه در ایدئولوژی سنتی چین دارد. درواقع آموزه های ایدئولوژیک چین، ابعاد و شیوه های گوناگون سیاست خارجی را تحت تأثیر قرار داده است.
واقعیت این است که کمتر کشوری را می توان یافت که فاقد ایدئولوژی و اعتقادات بنیادی باشد و سیاست خارجی خود را بر اساس ایدئولوژی خود بنیان نگذارد.
در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و نظامی، مبتنی بر آموزه های اسلام ناب محمدی، به درستی نقش ایدئولوژی کاملا برجسته است. کشوری که به توحید و نبوت و امامت و رهبری مستمر و نقش اساسی آن در تداوم انقلاب اسلامی اعتقاد دارد و بر مبنای مفاد قانون اساسی خود، نفی هرگونه ستمگری و ستمکشی و سلطه گری و سلطه پذیری و قسط و عدل و استقلال سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی را دنبال می کند، نمی تواند دارای سیاست خارجی غیر ایدئولوژیک باشد. در اصل 152 قانون اساسی آمده است : «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هر گونه سلطه جویی و سلطه پذیری ، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرت های سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیر محارب استوار است.» این مضامین دقیقا الهام گرفته از آموزه های اسلامی و ایدئولوژی حاکم در کشور است و همانگونه که رهبر انقلاب بیان کردند: « عرصه فعالیت و دخالت اسلام، همه گستره و شئون زندگی بشر از اعماق قلب و مسائل عبادی تا مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و بینالمللی است و کسی که این معنا را انکار کند، قطعاً به بیّنات و آیات متعدد قرآن کریم توجه نکرده است.»
* تحلیلگر مسائل بین الملل و سفیر اسبق ایران در باکو
آخرین دیدگاه