در نشستِ «سوگِ سیاوش؛ یک سال بدون محمدرضا شجریان» که به بهانه سالگرد درگذشت او، عصر جمعه ۱۶ مهر، در کلابهاوس خبرآنلاین برگزار شد، بر نقش تاثیرگذار این استاد آواز در تحول موسیقی ایرانی، شناخت بی نظیرش از ادبیات فارسی و سیر و سلوک هنریاش تاکید شد. به موازات این سخنان، برخی از کارشناسان و هنرمندان حاضر در این اتاق، پارهای از انتقادها را هم مطرح کردند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، نشستِ «سوگِ سیاوش؛ یک سال بدون محمدرضا شجریان»، به بهانه سالگرد درگذشت استاد آواز ایران، عصر جمعه ۱۶ مهر، در کلابهاوس خبرآنلاین برگزار شد.
از جمله حاضران در این اتاق، عبدالحسین مختاباد (خواننده و آهنگساز)، حسین علیشاپور (خواننده و پژوهشگر)، مهدی نوربخش (فعال فرهنگی و سیاسی) و ابوالحسن مختاباد (روزنامهنگار و منتقد)بودند که هر یک، از زاویه دید خود، به گوشهای از کارنامه هنری محمدرضا شجریان، نگاه کردند.
عبدالحسین مختاباد: صدای شجریان مانند یک سازِ خوب است اما…
شروع صحبتهای عبدالحسین مختاباد، خواننده و آهنگساز، چنین بود: «یکی از کارهایی که در حال انجامش هستم در زمینه نقد تاریخ موسیقی آوازی ایران است؛ نقدی علمی بر مبنای چند اثر از هنرمندان خوب ایرانی که در حال بررسیشان هستم و قصدم این است که حاصلش را به صورت کتاب منتشر کنم. در پروسه زندگی هنری استاد شجریان نخستین مطلبی که به ذهنم میرسد نکتهای است که چند سال پیش نوشته بودم. هنگامی که شجریان با حسین علیزاده، کیهان کلهر و همایون شجریان کنسرتی برگزار کرد و من، هم در اجرای لندن آن کنسرت و هم در اجرای تهرانش در سالن وزارت کشور حضور داشتم. عنوان مطلبی که آن زمان نوشتم «عیبِ می» بود و در آن به بررسی زندگی هنری محمدرضا شجریان پرداختم.»
مختاباد با بیان این که «در آن نوشته، مراتب تشکیل شخصیت هنری محمدرضا شجریان را به سه دوره تقسیم کردم»، ادامه داد: «دوره نخست، دورهای که شجریان مانند هر هنرجویی که وارد عرصه آواز میشود از دیگران، از خوانندههای خوبی چون استاد گلپایگانی و حتی ایرج تقلید میکند. او در مرحله دوم به واسطه اساتید خوبی چون زندهیاد دوامی و دیگران ساختار آواز ایرانی را میشناسد و در مرحله سوم نام خود را به عنوان هنرمندی صاحبسبک در آواز به ثبت میرساند. به گونهای که باید بگوییم سبک محمدرضا شجریان، همانطور که میگوییم سبک ایرج، سبک قوامی، سبک بنان، سبک گلپایگانی و بزرگان آواز ایرانی مانند زندهیاد اقبال آذر. درواقع اینها به نقطهای از شخصیت هنری میرسند که دیگر خودشانند و احتیاجی ندارند که ناقل و یا مقلد یک تفکر و آوازی دیگر باشند.»
او ادامه داد: «حیات هنری مرحله سوم شجریان از جشن هنر شیراز آغاز میشود. آنجا که دو آواز بسیار وزین را از راست پنجگاه و بعد نوا ارائه میدهد که تقریبا شاخصهای جدید در پروسه معرفی آواز ایرانی است. همینطور در دهه ۶۰ و تا اواسط سال ۷۵ آوازهای شجریان شنیدنی است اما ۷۵ به بعد چهطور؟ من یکی از کسانی بودم که به طور غیرمستقیم به ایشان گفتم استاد احتیاجی نیست شما آهنگسازی کنید و آوازهایی که میخوانید پیچیدهترین سیستم آهنگسازی است و شاید تصویرسازی کار شما نباشد. شاید نقص انتهایی آثار شجریان در همین بود که آهنگسازانی که میبایست برای او آثاری فاخر و درست ارائه میدادند، نبودند. چراکه صدای شجریان مانند یک ساز خوب است. زمانی شما سهتار را به دست من میدهید و من همینطور میزنم اما زمانی آن سهتار را به دست استاد عبادی یا محمدرضا لطفی یا حسین علیزاده یا حمید متبسم و دیگران میدهید و آنها چیز دیگری از آن سهتار بیرون میکشند.»
عبدالحسین مختاباد: صدای شجریان مانند یک سازِ خوب است. اگر در دوره سوم زندگی هنری این استاد، آهنگسازانی برجسته بودند که میتوانستند آهنگهایی خوب برای او بسازند، اوضاع بهگونهای دیگر میشد
او تاکید کرد: «لذا اگر آهنگسازانی برجسته و توانمند بودند که میتوانستند آهنگهایی خوب برای او بسازند اوضاع به گونهای دیگر میشد. از خاطرم نمیرود هنگامی که میخواستم چند اثری را که در دوران دکترا نوشته بودم و براساس اشعاری از شفیعی کدکنی و شاملو بود بخوانم گفتند بیا اینها را به آقای شجریان بدهیم، ایشان بخوانند. گفتم موافقم اما به سال ۸۸ و اتفاقات آن رسیدیم و تقریبا از سال ۹۰، ۹۱ هم که بیماری آقای شجریان عود کرد و ایشان تقریبا دیگر قادر به اجرایی آنچنانی نبود و بیشتر زمانشان یا در خارج از ایران یا در داخل صرف مداوا میشد. در نتیجه متاسفانه آن اتفاق هرگز رخ نداد.»
مختاباد در پایان این بخش از صحبتهایش گفت: «در هر صورت معدل شجریان، ۲۰ است و در عرصه هنر ایران شخصیتی بایسته است. مانند حافظ، سعدی و فردوسی که در ادبیات هستند ایشان هم مانند بنان، مانند روحالله خالقی و بسیاری از بزرگان عرصه موسیقی نامش در تاریخ موسیقی ایرانی به ثبتوضبط رسیده است و به قول حافظ: « حسد چه میبری ای سستنظم بر حافظ/ قبول خاطر و لطف سخن خدادادست» روحش شاد.»
تجربه پیشینیان در حنجره شجریان
حسین علیشاپور، خواننده و پژوهشگر موسیقی هم در مورد جستوجو و کارکردن محمدرضا شجریان در شیوههای مختلف آواز و سرانجام دستیافتن او به شیوه شخصی خود صحبت کرد.
علیشاپور صحبتهایش را اینطور آغاز کرد: «اگر دوستان موافق باشند میخواهم در مورد سلوک هنری آقای شجریان به عنوان یک عامل قوی در شکلگیری شخصیت ایشان صحبت کنم و از آن به نتیجهای برسم که همینجا اعلامش میکنم.»
این خواننده آواز ایرانی ادامه داد: «بدون تَتَبُع و بدون کارکردن در شیوههای مختلف و دیدن کسانی که شیوههای مختلف را میشناسند و آنها را بلدند نمیشود آوازخوانی شاخص مانند آنچه آقای شجریان بود، شد. همانطور که همه عزیزان میدانند آقای شجریان کارش را با تلاوت قرآن در مشهد آغاز کرد و سپس در سن ۱۹، ۲۰ سالگی آوازهایی با اشعار عرفانی در رادیومشهد خواند. البته نمیدانم آنزمان با نام سیاوش بیدکانی کار میکردند یا بعدا در تهران تصمیم گرفتند که با این نام بخوانند اما همنشینی با کسانی چون استاد رضا ورزنده که به مشهد رفتوآمد داشتند موجب شد ایشان به تهران بیایند و اولین برنامه را تحت عنوان «برگ سبز ۲۱۶» اجرا کنند. آوازی که در آن در لحن و بیان از استاد حسین قوامی پیروی میکنند و در تحریرهای اوج از استاد اکبر گلپایگانی.»
او افزود: «به نظر من ایشان با رفتن به کلاسهای اسماعیل مهرتاش در جمعی قرار گرفت که میتوان آن را مجمع مرکب هنری نامید و این جمع در شکوفایی هرچه بیشتر هنر آقای شجریان نقش داشت. اگر آثاری را که ایشان در برنامههای «یک شاخه گل»، «گلهای رنگارنگ» و بعدها «گلهای تازه» اجرا کردند بشنوید متوجه این سیروسلوک هنری و پرداختن به روشها و شیوههای مختلف میشوید. در واقع ما آوازی از آقای شجریان میشنویم که به شیوه ظلی (رضاقلیمیرزا ظلی) میخواند، آوازی میشنویم که به شیوه قمر میخواند یا آوازهایی در بیات اصفهانی با آقای عبادی با شعر «بالابلندِ عشوهگرِ نقشبازِ من» که دقیقا تحریرهای خانم قمرالملوک وزیری در آن قابل شنیدن است.»
علیشاپور: شجریان در شیوههای مختلف آواز از قمرالملوک وزیری تا ادیب خوانساری جستوجو و کار کرد تا سرانجام توانست شیوه سیدحسین طاهرزاده را پیش ببرد و خود به مرتبه استادی برسد
علیشاپور ادامه داد: «این نشان میدهد که ایشان مدام در پی آزمودن و رسیدن به یک شیوه شخصی بوده و برایش اهمیت نداشته است که این کار را ششماهه انجام دهد یا یک ساله یا دو ساله و یک سلوک دائمی برای خود مشخص کرده بود. حتی در آوازهای آقای شجریان به لحاظ پرداختن به تحریرهای غلتمانند که خودشان به عنوان تحریر مخفی هم از آن نام میبردند روش ادیب خوانساری را میبینیم. جامعیت ایشان در فراگیری بود که بعدها به جایی رساندشان که شیوه طاهرزاده را جلو بردند و آن روش را در پی گرفتند و تا سالهای آخر عمر هم به آن ادامه دادند.»
او در پایان گفت: «مقصود این که اگر این اتفاق برای ایشان افتاد یک سلوک یادگیری ۱۶، ۱۷ ساله همراهش بود، در حالی که در همین حین در بالاترین سطوح ممکن از جمله رادیو، جشن هنر شیراز و… اجرا میکردند و با بزرگان همنشین بودند. کسانی مانند شهناز که هرکدام نوازندگیشان معلمی بارز برای یک خواننده است و اینگونه شد که این شخصیت هنری شکل گرفت و ادامه پیدا کرد.»
از نقاط قوت تا نقاط ضعف محمدرضا شجریان
ابوالحسن مختاباد، روزنامه نگار و پژوهشگر موسیقی، دیگر مهمان این نشست، در کنار نقاط قوت محمدرضا شجریان بهعنوان هنرمندی که حوزه موسیقی آوازی را متحول کرد از نقاط ضعف او نیز گفت.
مختاباد صحبتهای خود را اینطور آغاز کرد: «در مورد آقای شجریان بسیار میتوان صحبت کرد، بهخصوص من که چند سالی است در حال انجام کاری گسترده در این زمینه هستم و بالغ بر ۶۰ گفتوگو درباره او انجام دادهام که سه، چهار مورد آن منتشر شده است. به عقیده من آقای شجریان را باید در یک منظومه دید؛ هم نقاط قوتش را و هم نقاط ضعفش را بهعنوان هنرمندی که در حوزه موسیقی آوازی تحول ایجاد کرد. مانند حافظ که مجموعهای از ظرافتهای کاری شعرای قبل از خود را جمع کرد و آنها را در شعر خود گنجاند و میناکاری کرد، آقای شجریان نیز در آواز چنین کرد و عرصههایی را در آواز و حتی در خودِ شعر و انتخاب آن گشود که بسیار اهمیت داشت.»
این نویسنده و منتقد، در ادامه گفت: «میبینید که امروز، جمعه ۱۶ مهر آقای شهرام ناظری در مورد کپیرایت و رعایتنشدن حقوحقوقش توسط صداوسیما صحبت کرده و این در حالی است که آقای شجریان از قبل از انقلاب به این ماجرا اندیشیده بود که هنرمند باید برای خودش تولید مستقل داشته باشد و از همان زمان به فکر سروساماندادن به بخش صنعتی کارش افتاد. اگرچه پراکندهکاری هم کرد اما از معدود هنرمندانی بود که برای خود شرکت مستقل ایجاد کرد و کارهایش را دست دیگران نداد. در حالی که آقای شهرام ناظری که با ایشان هم نزدیک به ۳۰ ساعت گفتوگو کردهام خودشان میگفتند ما تا سال ۷۰، ۷۱ اصلا نمیدانستیم حقوق مولف چیست، میخواندیم و به اخلاق واگذار میکردیم و همین موجب شد که مثلا در مورد آلبوم «گل صدبرگ» اجازه اجرای صحنهای نداشته باشد و اگر این کار را انجام دهد ناشر میتواند از او شکایت کند ولی آقای شجریان از همان زمان این ذهنیت را داشت که صنعتی کار کند.»
او با بیان این که «آقای شجریان از معدود هنرمندانی بود که پیگیر مسائل کپیرایت بود و به عنوان مثال خود میرفت و شکایت میکرد»، افزود: «در حالی که الان من ندیدهام آقای ناظری یک بار خودشان بروند دادگاه و شکایت کنند. در حالی که دادگاه فرهنگورسانه هست و اگر شکایتشان را ثبت کنند شاید به جایی برسد.»
ابوالحسن مختاباد: یکی از ضعفهای آقای شجریان، این بود که به حقوق برخی افرادی که با ایشان کار میکردند، چندان اعتنایی نداشتند و در ماجرای مسائل صنفی هم به همین صورت بودند
مختاباد با بیان اینکه «اگر بخواهیم تصویر آقای شجریان را کامل ببینیم یکی از مشکلاتشان این بود که به حقوق برخی افرادی که با ایشان کار میکردند چندان اعتنایی نداشتند»، ادامه داد: «در ماجرای مسائل صنفی هم به همین صورت بودند. من در مقالهای بلند کارنامه آقای شجریان را در مسائل صنفی بررسی کردهام و به نظرم کارنامهشان در این زمینه، ضعیف است و این موضوع را با سندومدرک و نقلقولهایی از بزرگان موسیقی و کسانی که با ایشان حشرونشر داشتنهاند بررسی کردهام که به زودی منتشر خواهد شد.»
او با اشاره به این که «بخش دیگر آموزش آواز است»، توضیح داد: «شاگردانی که آقای شجریان تربیت کردند استثنایی بودند و بهواسطه تکنیکها و ادوات تحریری که آقای شجریان ایجاد کرد در آموختن آواز به مرحلهای بالاتر آمدند و به دوره عالی رسیدند. او نزدیک به ۵۰، ۶۰ ادوات تحریر را تفکیک کرد و به شاگردانش یاد داد. به آنها درک و بینشی داد که البته بعضیشان نتوانستند آن ویژگی را که خود آقای شجریان داشت، به دلیل استثناییبودن ایشان، به درستی درکودریافت کنند و متبلورش سازند.»
این روزنامهنگار، تاکید کرد: «البته باید گفت که اگرچه توجه ایشان به شاگردانشان خوب بود اما برای برخیشان انرژی نگذاشتند و به نظر من توجه چندانی به شاگردان زن نکردند. در حالی که این پتانسیل وجود داشت که در خارج از ایران یک همخوان زن با خود روی صحنه ببرند ولی این کار را نکردند و اگر حرفهای شاگردان خانمش را بشنوید خواهند گفت که ایشان میتوانست این کارها را انجام دهد و نداد یا شاگردان مردش مواردی را مطرح میکنند و از اختلافاتی میگویند که بهعنوان مثال با آقای مشکاتیان پیدا کرد. من خودم روزنامهنگاری را فرستادم که با آقای جهاندار گفتوگو کند. آقای جهاندار آلبوم «مژده بهار» را خوانده و به عرصه رسیده بود و پتانسیل بالایی داشت ولی در آخرین لحظه آقای شجریان ممنوعش کرد و گفت این کار را نکن. بعدها آقای جهاندار در گفتوگویی گفت آقای شجریان باعث شد من بسوزم یا در انتخاب «صد سال آواز» به گفته محسن کرامتی اجازه نداد از آواز گلپا و ایرج استفاده شود. اینها مشکلاتی است که وجود داشته است یا رقابتهایی که با آقای ناظری داشتند. ایشان با آقای ناظری، پیش از انقلاب، دو سالی رفاقتی ویژه داشت ولی بعد از انقلاب، این رفاقت، تبدیل به رقابت شد. رقابتی که رقابت چندان خوبی هم نبود و پشت صحنههای خوبی هم نداشت و نازیبا جلوه میکرد.»
او در پایان گفت: «اما همه اینها جلوهای از وجوه انسانی است و از ارزشهای هنری استاد شجریان نمیکاهد. کار هنری او در ترازی بالا بود و در مجموع حتی اگر نکات انتقادی را هم در نظر بگیریم باز هم نمره بالایی میآورد.»
سیدعبدالجواد موسوی از اعضای شورای سردبیری خبرگزاری خبرآنلاین در واکنش به صحبتهای ابوالحسن مختاباد گفت: «گلایهای کوچک از ابوالحسنخان دارم و آن این که به یک سری موارد شفاهی اشاره کردند که ممکن است کسانی باشند که به خلاف آن معتقدند یا چیزهای دیگری شنیدهاند و به نظرم صرف آن نقلقولها، آن هم وقتی خیلی از آنها حضور ندارند و بهویژه خودِ استاد شجریان نیستند چنان درست نیست. چون میدانم آقای مختاباد اهل دقت و پژوهش هستند این نقلقولها و خاطرات شفاهی در چنین جمعی نمیتواند مبنا قرار بگیرد.»
آرامش با صدای استاد آواز
مهدی نوربخش، فعال سیاسی و فرهنگی، با بیان این که «من از سال ۱۳۷۴ که برای تدریس از ایران خارج شدم با موسیقی و صدای استاد شجریان آشنا شدم»، ادامه داد: «باورتان بیاید تا امروز شاید تنها چیزی که در زندگی میتواند به من آرامش دهد، صدای اوست.»
او گفت: «ما اگر بخشی از فرهنگ خودمان را، فرهنگ ایرانی را، فرهنگ اسلامی بدانیم که مولانا و حافظ به این بخش از فرهنگمان یعنی فرهنگ ایرانی- اسلامی پویایی میدهند گمان میکنم از میان تمام هنرمندانی که در پهنه ایرانزمین میشناسیم شجریان به این فرهنگ نزدیکتر از همه است.»
نوربخش افزود: «میدانید که وقتی از شجریان صحبت میکنیم، از یک صدا صحبت نمیکنیم، از یک استاد صحبت میکنیم. شجریان استاد موسیقی ایران است. ما بعد از جنبش مشروطیت فرهنگی داشتهایم که نمیتواند خود را از بخش اسلامیاش جدا کند و شجریان در این فرهنگ جا میگیرد. شجریان در این فرهنگ است که بزرگی خود را نشان میدهد. نکته دیگری که در مورد استاد شجریان میتوان گفت این است که شجریان هنرمندی به غایت مردمی بود و هرگز مصلحت را در این ندید که در کنار مردم نباشد. آن صدای نازنینی که «تفنگت را زمین بگذارد» را خواند، آن بزرگی و شرافت از شجریان بود. به هر حال میدانید که استاد شجریان در موسیقی ایران بیش از هر هنرمند دیگری شناسایی و به رسمیت شناخته شد و اینگونه نبود که شجریان فقط یک صدای طلایی باشد، او فرهنگی طلایی در موسیقی کشورمان آفرید و یادش به خیر باد.»
این مطالب را هم بخوانید:
◾️ محمدرضا شجریان، چگونه استاد آواز ایران شد؟
◾️ عبدالحسین مختاباد: صدای شجریان مانند یک سازِ خوب است اما…
◾️ هنرمندی که حوزه موسیقی آوازی را متحول کرد
◾️ شجریان استاد موسیقی ایران است
۲۵۲۵۹
آخرین دیدگاه