در کلاب هاوس امشب خبرآنلاین با موضوع" پایان اولین رئیسی جمهور ایران" صاحب نظران درباره ابوالحسن بنی صدر بویژه مشی سیاسی و اقتصادی او به اظهار نظر پرداختند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین،بدنبال درگذشت ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، امشب در کلاب هاوس خبرآنلاین این اتفاق مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت و مهمانان مدعو درباره ابعاد مختلف شخصیتی و مشی سیاسی و اقتصادی و نقش او در تحولات قبل و بعد انقلاب مورد بررسی قرار گرفت.
نوع کتابهای محصول فکری بنی صدر شباهت با گروه فرقان در ساحت خود داشت
محمد عطریانفر فعال سیاسی اصلاحطلب
در فضاهایی که ثبات سیاسی در کشورها است، رقابت اقتصاد دولتی و خصوصی تبعا تابع فضای گفتمانی غالب است. در عصری بودیم که کشورهای سوسیالیستی هم به سمت بخش خصوصی در ایجاد ثروت و درآمد رفتند. این سنخ از گفتمان غالب با آنچه در ابتدای انقلاب رخ داد مفهوما دچار تفاوت است. ما در آغاز رژیم جدیدی بودیم که می خواهد بنیانهایی را تغییر دهد و چیزهایی را تثبیت کند.
اقای الحسینی باید تایید کند فضای اقتصاد ایران در رژیم پهلوی آنقدر که در جمهوری اسلامی به سمت دولتی شدن رفتیم دولتی نبود. اقتصاد ایران، معیشت مردم، ثروت و درآمدزایی با آغاز انقلاب ایران از تبار گذشته فاصله گرفت و به سمت دولتی شدن جدی رفت.
از میان شخصیتهای موثر آن مقطع در خارج از کشور، مرحوم بنی صدر در کنار آقای یزدی در داخل کشور هم پیش برد، تنها مدعی اقتصاددانی آقای بنی صدر بود. اقدامات و تفکیک مسئولیت در شورای انقلاب، مسئولیت اقتصاد کشور را به او واگذار می کند. در مقطعی وزیر اقتصاد بود. این بزرگوار توهم اقتصاددانی داشت. سابقه تحصیلی اش این نبوده است. چون یک دو سه در گفتگوی اجتماعی خود داشت این باور را به دیگران منتقل می کرد من اقتصاددان رژیم جدید هستم به خصوص با نوشتن یکی دو کتاب در زمینه اقتصاد توحیدی. دیدگاه نابالغ را تئوریزه کرد و در ذهنیت ها جا انداخت و همه چشم به دهن آقای بنی صدر داشتند.
نوع کتابهای محصول فکری او را شباهت با گروه فرقان در ساحت خود داشت. گودرزی رهبر فرقان با برخی نیروهای جوانتر این فرقه، این محصول فهم شخصی خود را در قالب واژگان می ریختند و با ادبیات پرطمطراق به جامعه می دادند و مردم را سرکار می گذاشتند. مرحوم بنی صدر محصول نظریه پردازی شخصی اش را در قالب کتاب به زبان دیگری منتقل می کرد و مدعی بود این فهم اقتصادی رژیم جدید است.
در داستان مرحوم آقای رجایی چون او از نزدیک درگیر اداره کشور و دولت بود. پیامش این بود که گفت بنزین از 5 ریال به 3 تومان رسید و حرفش این بود پولی برای اداره دولت و کشور نداریم. باید مردم هزینه واقعی را بپردازند. مردم این را راحت پذیرفتند. نمی توان گفت رجایی فهم دقیقی از اقتصاد خصوصی داشت. میل عمومی عدالتخواهانه بود و احساس می کردند هر سرمایه دار و سرمایه گذار زالوصفت است. این آدرس غلطی بود که آقای بنی صدر داد. ما جرات نداشتیم از کسانی که دارای فهم تئوریک هستند استفاده کنیم. اولین نیروی بومی در تئوری اقتصاد را مرحوم محسن نوربخش است. آقای نوبری به عنوان رییس کل بانک مرکزی شد ولی ما سابقه ای برای نظریات او نداریم.
در مذاکرات مجلس خبرگان دغدغه بنی صدر اختیارات ریاست جمهوری و رهبری است
منیره مادرشاهی، متخصص علوم سیاسی و مطالعات ادیان
جبهه ملی سوم بنی صدر و مقابله اش با نهضت آزادی را باید بیان کرد. نهضت آزادی با جبهه ملی سوم بنی صدر در اروپا قبل انقلاب رقابت داشتند که به نوفل لوشاتو کشید. سعی در حذف همدیگر داشتند و با نفوذ قطب زاده، بنی صدر به حاشیه رانده می شد. جدایی این دو از زمانی بود که خبرنامه آقای بنی صدر از میز کتاب جبهه سوم ملی جمع شد چون او در زمره توابین و شهدا یک اشتباهی کرده بود. البته از اشتباهش دفاع کرد. او وحید افراخته را در زمره شهدا در خبرنامه آورده بود که این باعث حذف خبرنامه از میز جبهه ملی شد. اینها اختلافات را به نوفل لوشاتو و ایران بردند.
آقایان حزب جمهوری اسلامی که در شورای انقلاب علیه دولت موقت ائتلاف با بنی صدر داشتند، بعدا بر عکس شد. امام مرحوم بازرگان را برای تشکیل دولت فراگیر گذاشته بودند ولی آنها در تقسیم کابینه به بنی صدر سهم ندادند. وقتی امام می خواستند به ایران بیایند می گفتند شاید هواپیما شاید نتواند بنشیند. نهضت آزادی ها می خواستند بنی صدر سوار هواپیما نشود. بنی صدر هم گفت حاج احمدآقا برای چه می آید؟
رییس جبهه ملی آقای سنجابی را به عنوان سفارت و داماد مرحوم یزدی را به آمریکا فرستادند. تقابل اینها آنقدر زیاد شد که حزب جمهوری اسلامی پس از حذف فارسی، به ائتلاف با نهضت آزادی و حمایت از حسن حبیبی پرداخت.
پیروزی بنی صدر به خاطر امام نبود. رهبران حزب جمهوری اسلامی بیشتر به امام نزدیک بودند. پیروزی بنی صدر به خاطر آرای خودش بود.
اول انقلاب مساله عدالت اجتماعی به مفهوم کمونیستی زیاد بود که کسی نمی توانست مقابله کند. در مذاکرات مجلس خبرگان دغدغه بنی صدر اختیارات ریاست جمهوری و رهبری است و چیزی درباره اقتصاد ندارد. تمام بخشهای اقتصاد را دولتی کردند. از اولین برنامه توزیع قرار شد این را برگردانند که در نهایت آقای احمدی نژاد عدالت اجتماعی بهتری در مقایسه با مفهوم کمونیستی آن اجرا کرد. جو کاملا به نفع اقتصاد کمونیستی بود.
بنی صدر در بحث جنگ باید در آن دنیا و تاریخ پاسخگوی ندانمکاری خود باشد
مسعود ده نمکی مسئول انصار حزب الله سابق
خواص نمی توانند از تبعات کار خود فرار کنند و باید پاسخگوی سنتی باشند که بنا نهادند. ایشان در بحث جنگ باید در آن دنیا و تاریخ پاسخگوی ندانمکاری خود باشد. او جاهل بود و لجوج بود و جنگ را نمی شناخت. راهبرد جاهلانه داشت. در ماجرای قتل عام دانشجویان در هویزه اتهام به بنی صدر نمی چسبد ولی درباره خرمشهر و خیلی جاهای دیگر باید پاسخگوی تاریخ باشد.
امام برای بازگشت او چراغ سبز نشان داده بودند. در موقع فرار امکان زدن هواپیما بوده است. جنگنده های ما کنار هواپیما حرکت می کردند و استعلام کرده بودند اگر ننشست بزنیم؟ امام مخالفت کرده بودند که بگذارید برود.
اقتصاد جمهوری اسلامی شعار دولتی می دهد ولی به سمت سرمایه داری غش می کند. روسای دولت در 24 سال اخیر به لیبرال بودن خود در اقتصاد معترف بودند. خصوصی سازی را تبدیل به اختصاصی سازی کردند و آقازاده ها و وابستگان آنها از خصوصی سازی بهره مند شدند. پیوند بین قدرت و ثروت به نام اقتصاد بازار آزاد رقم خورد.
س) نکته ای که آقای عطریانفر و خانم مادرشاهی گفتند چقدر می تواند در دیدگاه دهه های بعدی انقلاب موثر باشد. این که چپ بودن و دولتی دیدن اقتصاد را یکی از مولفه های مبارزه با طاغوت می دیدند و این رسوب کرد.
هیچ دولتی در جمهوری اسلامی لیبرال نبوده حتی دولت اقای هاشمی
صادق الحسینی اقتصاددان
قطعا همه تقصیر به عهده آقای بنی صدر نیست. او جو غالب را گرفت. در فرانسه درس خوانده بود که نسبت به آمریکای شمالی و اروپا چپتر بود. جریانات سوسیالیستی اقتصاد بیشتر از فرانسه تغذیه می شود. او جو زمانه را از انقلابیون و فرانسه گرفت و چاشنی اسلام را قاطی کرد و معجون عجیب و غریبی ساخت. بنی صدر در تئوریزه کردن جو غالب نقش داشت و مقصر نبود.
آقای دهنمکی هیچ دولتی در جمهوری اسلامی لیبرال نبوده حتی دولت اقای هاشمی. آقای احمدی نژاد که ادعا هم نداشت. اینها هیچکدام مدعی لیبرالیسم نبودند و لیبرال عمل نکردند. در اقتصاد لیبرال اصلا نداریم. علم اقتصاد داریم که مشخص است. مطابق علم اقتصاد عمل نکردیم. مانند نرخ بهره که ما به سمت سرکوب رفتیم. دوم، ماجرای نرخ ارز و سرکوب آن رفتیم که تولید را بدبخت کردیم. مهمترین برندهای ایرانی از کفش ملی و بلا و ارج و آزمایش به خاطر سرکوب نرخ ارز از بین رفتند.
نرخ ارز و بهره نرخ کلیدی در اقتصاد است. مانند پزشکی که شما با فشار خون بیمار بازی می کنید. شما تشخیص تان این است ولی اسمش را می گذارید پزشکی اسلامی و می خواهید فشار خون را دستکاری کنید و پایین بیاورید. کلا قیمت گذاری در اقتصاد، همین است. همه دولتها تقریبا همه کالاها را قیمتگذاری کردند و چون این ممکن نیست هیچیک موفق نشدند. آقای میرحسین موسوی و هاشمی و خاتمی قهرمان قیمت گذاری هستند. آقای احمدی نژاد از بقیه بهتر است. آقای روحانی برای همه کالاها در سایت 124 وابسته به تعزیرات قیمت گذاشته است. چند هزار کالا در شورایی قیمت مصوب دارد که کاملا کمونیستی است. این که بگوییم ادعای آنها چیست و چطور عمل کردند موضوعات مختلفی است. اصول مسلم علم اقتصاد را رعایت نمی کنید بعد می گویید اینها شعار می دادند ما لیبرال هستیم. با شعار که نمی شود قضاوت کرد. در عمل باید دید آقای هاشمی مدام نرخ ارز را سرکوب کرده است. در دوره میر حسین موسوی 20 نوع نرخ ارز داریم. در دوره آقای روحانی 4 نوع نرخ ارز داشتیم. نیما، سیما، حواله آزاد و بازار داشتیم.
برخورد بنی صدر و طرفدارانش با مخالفان، واقعا وحشیانه بود
محمد مهاجری عضو شورای سردبیری خبرآنلاین
این که جنگ قدرت بین بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی بود درست است و کار به هدفش نداریم که خدمت یا حب نفس و ریاست بود. این که تمام موضوع را به گردن حزب جمهوری بیندازیم شاید منصفانه نباشد. در روز 14 اسفند افرادی که در دانشگاه تهران به عنوان حامیان بنی صدر حاضر شدند یکی از افرادی که کتک از آنها خورد، من بودم.
برخورد آنها با مخالفان، واقعا وحشیانه بود. شاید نتوان همه به گردن بنی صدر انداخت ولی سخنرانی او و تحریک مردم اتفاق مهمی بود. جاهای دیگر همینطور بود.
بنی صدر از مهر و آبان 58 چند سخنرانی داشت. یکی در قزوین بود که شروع کرد لشکرکشی سیاسی مقابل رقبا کند. او رییس جمهور بود و شروع کرد به لشکرکشی که اول سیاسی بود. چقدر فضای جامعه در آن مقطع ملتهب بود. بنی صدر در آن مقطع توانست هم وحدت و انسجام ملی را دچار مشکل کند و از بین ببرد.
در دوران جنگ، یکی از بزرگترین اشتباهات او این است که در ماههای ابتدایی جنگ شروع به داد و بیداد سر اختلافات سیاسی خود با دیگران کرد. حامیان او شعار می دادند سپه سالار ایرانی بنی صدر. مخالفان او می گفتند ابوالحسن پینوشه (دیکتاتور شیلی) یا می گفتند سپهسالار پینوشه ایران شیلی نمی شه. آنطرف هم تقصیر داشت.
خانم دکتر نکته ای درباره حضور بنی صدر در مجلس خبرگان داشت. او عضو کمیسیونهای دیگر به جز اقتصاد بود. او دو دغدغه داشت. یکی بیشتر بودن قدرت ریاست جمهوری و دوم هم ضدیت با اصل 110 قانون اساسی و ولایت فقیه بود. بنی صدر در همانجا هم به بهانه مخالفت با حزب جمهوری این ویژگی را داشت. این به معنی کشمکش سیاسی نیست. در بحث اختیارات ریاست جمهور با آقای منتظری درافتاد. آقای منتظری اصطلاح معروفی دارد که ما همه اختیارات را به رییس جمهور بدهیم که انگار خری را به پشت بام برده ایم و دیگر نمی توانیم پایین بیاوریم.
در سال 85 از آقای هاشمی سئوال کردم دعواهای شما با بنی صدر چطور پیش می رفت. ایشان گفت امام در مقطعی از آقای بنی صدر خیلی دفاع می کرد. روزی مرحوم هاشمی و آقای خامنه ای و شهید بهشتی جلسه ای داشتیم و از این که امام نسبت به بنی صدر التفات بیشتری دارد قرار شد به امام اعتراض کنیم. قرار شد من خدمت حضرت امام بروم و بگویم. دفعه دوم رفتنم به قم خدمت ایشان گفتم اگر شما می خواهید بنی صدر همه کاره باشد من و دو بزرگوار دیگر استعفا بدهیم برویم دنبال کارمان.
ایشان با خنده گفت امام گفتند استعفا بدهید بروید دنبال کارتان.
اگر همه رفتارهای بنی صدر را قابل دفاع بدانیم که نمی شود ولی پیوند خوردن او با مسعود رجوی در خرداد و تیر 1360 و ترورهای منافقان و خودفروشی او به صدام، این کار بنی صدر قابل دفاع نبود. قبول دارم با رجوی بعدا به هم زدند.
در مورد هویزه هم حضرت آیت الله خامنه ای در جلسه مربوط به عدم کفایت سیاسی بنی صدر گفتند که در قضیه مربوط به هویزه بنی صدر تقصیری نداشت.
بنی صدر در بازیخوانی و بازی سازی اشتباهاتی مرتکب شد که منجر به عدم نتیجه و ناکامی او شد
نامور حقیقی تحلیلگر سیاسی
در مقطع 57 همه نیروهای سیاسی درک درستی از مسایل انقلاب و چشم انداز و چالشهای ایران و مسایل پیش روی انقلاب و جنگ و مبانی فکری اندیشه های آیت الله خمینی به عنوان مهمترین عنصر محرک بسیج نیروها نداشتند. هرکسی در جایی خوشحال بود و بازی می کرد و به ساز خود می رقصید.
مساله آقای بنی صدر هم بخشی از این تصویر است. در انقلاب بازیگران فردی و جمعی بودند که نقش داشتند و روز به روز هم نقششان موثر می شد. یکی از جریانات موثر تحصیلکردگان و نخبه گان در داخل و خارج کشور بودند. آیت الله خمینی به برخی از اینها عنایت ویژه داشت. درباره بنی صدر، قطب زاده و یزدی این عنایت خاص بود. یزدی به عنوان تنها مکلا، مجوز شرعی آیت الله خمینی را در اخذ وجوهات خمس و زکات داشت و تا آخر هم با او بود.
یزدی انجمن های دانشجویان امریکا را مدیریت می کرد و طیف وسیعی از مدیران امروز ما شاگرد او هستند. بنی صدر چند ویژگی داشت. او گفتمان میهن پرستی و مذهبی را استفاده می کرد تا منابع را بسیج کند. این کار می کند و به نظر می رسد برای امروز هم درست باشد. ایران برای امنیت و تمامیت ارضی خود هم به مذهب و هم به وطن پرستی نیاز دارد. روحانیت و آیت الله خمینی توانست مذهب را در بسیج منابع در مسئله جنگ استفاده کند. در ایران و شیعه هنوز مذهب بیش از سایر عوامل بسیج منابع انسانی و مالی می کند که نباید این قدرت را دست کم گرفت که نیروی پای کار را وسط می آورد. ناسیونالیزم ایرانی هم توان بسیج در موقعیتهای خطیر دارد. جامعه ایران و طبقه متوسط حتی بدون اعتقاد مذهبی بسیج و آماده فداکاری می شوند. فکرهای دیگری هم بوده، چپها و غیره هم بودند ولی این دو نیرو بیش از همه توان دارند.
آقای بنی صدر از هر دوی این نیروها برای بسیج منابع استفاده می کند. بنی صدر در بازیخوانی و بازی سازی اشتباهاتی مرتکب شد که منجر به عدم نتیجه و ناکامی او شد. چند مسئله در بازیخوانی او ضعیف بود. بنی صدر سخنران موفق و دارای ارتباطات دانشگاهی بود. ایشان در توده مردم هم ارتباطات زیادی داشت. شهرستانها می رفت و محبوب بود. به خاطر خانواده روحانی بودن، در بین برخی گروهای روحانی و حتی نظامی پایگاه داشت. در دوره ای نماینده کل نظام بود که در بحث با بابک زهرایی اینطور بود که تاریخ ساز شد. بنی صدر احساس می کرد این توان خودش است. دقت نمی کرد اگر فرض کنیم آیت الله خمینی دست را از پشت او بردارد و احمدآقا حمایتش نکند به ثانیه ای او را ساقط می کنند. ایشان بازخوانی اش ضعیف شد.
شما وقتی می خواهید با موقعیت ریاست جمهوری وارد بازی شوید، باید در آن زمین، بازی کنی نمی توان بازی خودت را داشته باشی. بازی ریاست جمهوری با روشنفکری و منتقد سیاسی متفاوت است. در دوره اصلاحطلب هم برخی دوستان می خواستند هم وزیر باشند و هم روشنفکر. این شدنی نیست و باید تبعاتش را قبول کنی. اگر از مزایای ریاست جمهوری استفاده می کنید طبیعتا باید باید به الزامات آن پای بند باشید که او به این موقعیت توجه نمی کرد.
تصوری معیوب از خودش داشت. آقای مظفر کتابی درباره گفتگوهای شورای انقلاب دارد. آنجا آقای بنی صدر می گوید من مغز متفکر قرن هستم. من نوارهایش را هم گوش دادم. این تصور باعث می شد صحنه را خوب نبیند و دید عملی نداشته باشد. او وارد یک بازی همکاری هوشمندانه با یزدی و قطب زاده و نیروهای پاریس نشد. اگر بازی کرده بود این چالشها حل می شد. دولت موقت که آمد بنی صدر سطح خود را بالاتر می دید. در چالشهای شورای انقلاب این رقابتها را می بینید. نقدهای بنیادی به دولت آقای بازرگان داشت. وقتی خودش به قدرت رسید دید با همان چالشها روبروست. عینا ما امروز می بینیم دولت جدید که نقد به آقای روحانی داشت با همان مشکلات روبرو شده است.آقای بنی صدر از لحاظ بحث گروگانگیری با وجود مخالفت،فیلمهایی است که با مهدوی کنی جلوی در سفارت از دانشجویان حمایت و سخنرانی می کنند. یکی از اشتباهات بزرگش در وزارت اقتصاد این بود که دستور داد پولهای ایران از شعب بانکهای اروپا و آمریکا خارج شود و همین باعث شود کارتر دستور فریز کردن تمام پولهای ایران را داد. بنی صدر تصور می کرد پولهای ایران نمی تواند فریز شود ولی دیدیم فریز شد.
او خط قرمزهایی را در سیاست رد کرد. اینقدر چالش با حزب جمهوری برای او برجسته شد و او را در تشکیل دولت ناموفق کرد، تهدیدهای خارجی علیه نظام جمهوری اسلامی کمرنگ شد. خاطرات آقای بنی صدر را می خوانید یک روز قبل از حمله عراق هیچ چیزی از تهدیدات امنیتی دیده نمی شود. اینقدر دعوای حزب و بنی صدر برجسته شده بود که برترین نمودش در 17 شهریور 59 بود، نشان داد وقتی قدرت پولاریزه می شود تهدیدات خارجی بسیار موثرتر می شوند.
بعد از جنگ، با وجودی که در بسیج خلبانان و فضاسازی ناسیونالیزم داشت توجه نمی کرد قواعد بازی در زمان جنگ، قواعد بازی زمان صلح نیست. این اشتباه بزرگ او و مجاهدین خلق بود. مجاهدین صدام را فاشیست و مزدور امپریالیزم آمریکا می دانستند ولی چند ماه بعد ارتباط با دولت عراق داشتند.
بنی صدر اشتباه استراتژیک داشت که در زمان جنگ سطح مخالفتها را کاهش نداد. می توانست با وساطت آیت الله خمینی بخشی از این چالشها را کاهش دهد یا حداقل علنی نکند. بعضی مواقع گفته بود دولت رجایی از صدام حسین بدتر است. اگر می توانست سطح تضادها را کاهش دهد می توانست بماند.
او متوجه نبود در زمان جنگ، بلوک قدرت که دست آیت الله خمینی بود اجازه گسترش اختلافات داخلی را نمی دهد. آیت الله خمینی می خواست از بنی صدر به عنوان بالانس با روحانیت استفاده کند ولی او متوجه نقش خود نبود. از اسفند که دعوای دانشگاه شروع شد مسئله دار شد.
آقای یزدی مستقیما از آیت الله خمینی شنیده بود چیزی که تعیین کننده شد در عزل بنی صدر، در اردیبهشت بنی صدر وارد بازی حکمیت شد و آقای اشراقی را به عنوان حکم پذیرفت ولی به حکم اشراقی گردن نگذاشت.
آیت الله خمینی نمی خواست بنی صدر را بردارد. آقای رفسنجانی می خواست هر طور شده بنی صدر را بردارد. ایشان در خاطراتش می نویسد می رود خانه آقای اشراقی که آیت الله خمینی خواب بوده و ایت الله خمینی می گوید درست نیست رییس جمهور برداشته شود. ترکیب روحانیون و حزب جمهوری اسلامی فشار آوردند و اشتباهات بنی صدر باعث شد آیت الله خمینی قبول کند او برداشته شود.
بنی صدر باید می ماند و خارج نمی شد. حتی زنش هم دستگیر شد آیت الله بهشتی گفت زنش را آزاد کنید. اگر می ماند مانند بازرگان می توانست بماند. در خرداد 59 مناظره ای بین رجوی و بنی صدر است که تندترین انتقادات را به مجاهدین داشت که استالینیستی می دانست ولی اتحاد با مجاهدین ضربه بزرگی به اعتبار سیاسی او زد.
ضربه دیگر به خودش این بود که نیروهای تحصیل کرده و مجرب مانند آقای سلامتیان و جعفری با او بودند با رفتن او دستگیر و اعدام و تبعید شدند. فیروزه بنی صدر هم استعدادی بود که از بین رفت. تا امروز همان حالت دوقطبی بین رهبر و ریاست جمهوری تا زمان آقای روحانی بود.
در مذاکرات الجزایر و گروگانگیری مذاکرات آقای نوبری و بهزاد نبوی با بحران مواجه شد. ما ضرر کردیم. این را باید امروز جدی بگیریم. در حوزه بین المللی می توانستیم فرصتی با نیروهای مجرب ایجاد کنیم که کمتر استفاده شد. مسایل جنگ و صلح زمان بنی صدر را هم خودداری می کنم.
2323
آخرین دیدگاه