رضا آشفته در روزنامه ایران نوشت: اگر تعزیه در عصر پهلوی اول متوقف نمیشد، ما امروز در تئاتر جهان تئاتر اسم و رسمدار خودمان را داشتیم و آنقدر حسرت نمیخوردیم که چرا تئاتر ما جهانی نیست یا چرا هنوز هم پس از ۱۵۰ سال پیشینه تئاتری داشتن در تئاتر جهان حضوری نداریم؛ در حالی که سینمای ایران با صد و ده بیست سال سابقه برای خودش از جایگاهی در سینمای جهان برخوردار است.
یک تناقض است در این میان که تئاتر ما را در یک بزنگاه دوسویه نگه داشته و همین عاملی برای توقف کل تئاتر ما بوده است. از یک سو ما تئاتر ایرانی با پیشینه چندهزار ساله داریم که نمود عینی و ملموسش در تعزیه اقتباس و گردآوری شده است و از سوی دیگر یک تئاتر غربگرایانه داریم که از ۱۲۶۱ ﻫ.ش در دارالفنون باب شده است. اما تعزیه ایرانی که برآمده از تاریخ و فرهنگ ایرانی است و ریشه در سیاوش و یادگار زریران و مانند اینها دارد، از دوره صفویه شکل و شمایل آغازینی به خود میگیرد که در دوره ناصرالدین شاه قاجار در تکیه دولت به شکوه و جلالی میرسد و تعزیه به عنوان یک تئاتر و قالب نمایشی پرطمطراق و متنوع که هم سوگ و هم شور و نشاط را در برمیگیرد، شهره عام و خاص شد و در ایام محرم و صفر شاهد اجراهای نسخهها و مجلسهای سوگواره بودیم و در دیگر روزهای سال مضحکهها اسباب خنده و سرگرمی را فراهم میکردند. اما تکیه دولت نیز به عنوان نمادی از ارتجاع در همان سالهای حکومت رضاخان از بین رفت و بر آن بانک ملی ساخته شد.
به گفته شادروان جابر عناصری، استاد دانشگاه و پژوهشگر میتوانستیم در یکسال بدون تعطیلی هر روز یک نسخه تازه را به مناسبتها و با موضوعات مختلف پر کنیم. همچنین بهرام بیضایی که برای نخستین بار در دهه ۴۰ با انتشار کتاب «نمایش در ایران» در کنار دو کتاب نمایش در چین و بعد نمایش در ژاپن به اهمیت تئاتر شرق و ایرانی تأکید ورزید و سعی کرد در متون نمایشی و فیلمهایش از این تکنیکها و شیوهها به نحو احسن و کارآمد بهرهوری کند تا به فیلم و نمایش ایرانی یک شکل مستقل و خلاق دهد و البته که به اندازه خود نیز کوشید و کامیاب نیز شد هر چند گسترش آن در گستره ایران هنوز با جدیت همراه نشده که بتوان یک شمایل سترگ و پویا و ملی و میهنی به آن بخشید.
بیضایی بر این باور است که اگر در دوره پهلوی اول دو طایفه روشنفکران و قشریون مانع از تحقق و تداوم تعزیه نمیشدند، ما امروز حتی یک تعزیه جهانی داشتیم. روشنفکران با نشانگان قدیمی مخالف بودند و قشریون با بیان مذهبی تعزیه مخالفخوانی میکردند. بیضایی میداند که افزون بر اجرای وجوه آیینی و مذهبی که داستان زندگی امام حسین(ع) و خانواده و یارانش را دربر گرفته، میتوان هر نوع زندگی و داستان امروزی را نیز در دل تعزیه به اجرا گذاشت. چنانچه نسبتاً او آرزو بر دل نیز نماند و در سال ۷۴ توانست نمایش «مجلس شبیه در ذکر مصائب استاد نوید ماکان و همسرش مهندس رخشید فرزین» را به مدت ۲۴ شب در تئاتر شهر اجرا کند و بر گفته خود صحه بگذارد و البته دیگرانی هم بودهاند که هر یک به گونهای بر این قضیه تأکید ورزیده و نمایشنامههای خوبی بر پایه بهرهمندی از تکنیک و شیوههای تعزیه نوشته و اجرا کردهاند. نمونهوار میشود بر «مجلسنامه» و «شهادت خوانی قدم شاد مطرب در طهران» اثر محمد رحمانیان، «مجلس شازده کوچولو» و «دن کیشوت» اثر اصغر دشتی، «مجلس شبیه قتل» اثر حسین کیانی و… اشاره کرد. البته این موارد هرازگاهی اجرا شدهاند و هنوز یک جریان پویا و به هم پیوستهای نیست که بتوان در وابستگی به آن به جهانی شدن تئاتر ایران امیدوار شد. به هر روی تعزیه یک قالب و شیوه بسیار غنی است که میتواند اسباب گستردهای را برای گسترش گونههایی از تئاتر فراهم کند و تا این ماهیت وجودی تعزیه دیده نشود نمیتوان به داشتن یک تئاتر قابل گسترش در جهان چشم امید بست. خود غربیها در تلفیق و تأثیرپذیری از انواع تئاتر شرق تئاترشان را به روز و گسترده کردهاند چنانچه در تئاتر میرهولد تئاتر کابوکی و نوی ژاپن، در تئاتر برشت تئاتر اپرای پکن چین، در تئاتر پیتر بروک تأثیر از تعزیه ایرانی و کاتاکالی هند و مانند اینها به راستی نمود بارزی یافته است. بنابراین ما نیز ضمن نگهداری شکل کلاسیک تعزیه باید از آن در ارائه نمایشهای نوبنیاد و نوین بهرهمند شویم و با نیروی خودی بتوانیم زودتر از پیش جهان را از داشتههای تئاتریمان شگفتزده کنیم.
۵۸۵۸
آخرین دیدگاه