حیدر رحیمپورازغدی میگوید: در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 به سعید جلیلی گفتم رأی نمیآوری اما من به تو رأی میدهم که بدانند ما خط و مکتب خودمان را داریم.
عبدالله احمدی: حیدر رحیمپور ازغدی معروف به «حاج حیدر»، متولد 1311 در مشهد است و با 82 سال سن، هنوز هم روحیۀ جوانی دارد و بیشتر کسانی که به دیدنش میروند، جوانان دانشجویی هستند که روحیه عدالتخواهی و مطالبهگری دارند. البته بسیاری از افراد، وقتی نام خانوادگی وی به گوششان میخورد، اولین کسی که به ذهنشان میرسد، حسن رحیمپور ازغدی است که پسر بزرگ حاج حیدر است و امروز سخنران بسیاری از محافل دانشجویی و حوزوی در کشور و همچنین گردهماییهای مسلمانان کشورهای اروپایی و آمریکایی است که اغلب سخنرانیهایش در قالب برنامه «طرحی برای فردا» از رسانه ملی پخش میشود.
حاج حیدر در گفتوگو با خبرآنلاین میگوید که پس از گذراندن دورۀ شش ساله ابتدایی قدیم، وارد حوزۀ علمیه مشهد شده و مشغول خواندن دروس طلبگی شده است و معتقداست به اندازهای که لازم بوده در حوزه درس خوانده است؛ ادبیات، لمعه، رسائل، مکاسب، کفایه، معارف و خارج فقه. همچنین همزمان با تحصیل، کشاورزی و دامداری میکرده است و به همین دلیل نمیتوانسته زیاد از لباس روحانیت استفاده کند. زمانی هم کارگاه موزائیکسازی خارا را راهاندازی و مدیریت کرده که جزو بهترین کارخانهها در مشهد بوده است. میگوید کسانی که با انقلاب آشنا هستند، او را به عنوان انقلابی میشناسند اما کشاورزها او را همان کشاورز میدانند. از 16 سالگی، فعالیت تشکیلاتی خود را با گروهی به نام «جمعیت مؤتلفین اسلامی» به عنوان نماینده جوانان مهدیه آغاز کرده و در کنار مرحوم عابدزاده، مؤسس انجمن پیروان قرآن و استاد محمدتقی شریعتی(پدر دکتر علی شریعتی)، مؤسس کانون نشر حقایق اسلامی، فعالیتهای مبارزاتی خود را ادامه داده و تا کودتای 28 مرداد 1332، در برنامهریزی مبارزات نهضت ملی نفت در خراسان مشارکت داشت. البته وقتی از او میخواهیم که بیشتر درباره گذشته حرف بزند و از سوابق مبارزاتیاش برایمان بگوید، میگوید به خودش قول داده که به عقب برنگردد و تأکید میکند که شما هم نگاهتان به آینده باشد.
وی همچنین نظام اداری و بانکداری امروز کشور را دارای اشکالات اساسی میداند و دغدغه و نگرانیاش این است که امروز جوانان نمیتوانند ازدواج کنند و خانهدار شوند. حیدر رحیمپور حاصل مطالعات زندگی اش را صدها مقاله و یادداشت عنوان میکند و سه کتابی که برای ثبت در تاریخ نوشته است؛ «از انجمن پیروان قرآن تا انجمن حجتیه» که جریانشناسی تاریخی دربارۀ تشکلهای دینی است، «شورای انقلاب فرهنگی پشت کوه قاف» که موضوع کتاب از نامش مشخص است و «تلخترین نوشتۀ من» که دربارۀ مصائب و مسائل کشاورزی و دامداری و تولید است.
شبی از شبهای نوروز برای دیدهبوسی و عیددیدنی به منزل او در مشهد رفته و با او به گفتوگو نشستیم که مشروح آن در ادامه میآید:
این روزها مشغول چه کاری هستید؟
کارم مطالعه و نوشتن است. دو کتاب در حال انتشار دارم که باید ویراستاری و تکمیلشان کنم. موضوع یکی از آنها دربارۀ «سنت» است که بهزودی انتشارات امیرکبیر منتشرش میکند و دیگری درباره ولی و ولایت فقیه.
با توجه به شرایط و تحولات جدید منطقه، مهمترین مسئله جهان اسلام را چه میدانید؟ چه اتفاقاتی در حال وقوع است؟
ممکن یا در حال حاضر؟
فی الحال.
آنها قوی هستند و الان هر کاری که دلشان بخواهد میکنند. پادشاه عربستان با ده کشور متحد شده و به یمن حمله کردهاند و ویرانی و کشتار به راه انداختند. اما شما زنده و ما زنده یا مرده، خواهید دید که عربستان از این حمله بیشتر ضرر خواهد کرد.
چرا؟
طبق نظرسنجی خود غربیها الان قریب 60، 70 درصد مردم عربستان با وهابیت مخالف هستند و 70، 80 درصد آنها مخالف سیاسی حکومت آلسعود میباشند. همین حالا که به یمن حمله کردهاند، کمتر کسی از مردم عربستان است که بخواهد وارد جنگ شود و بیشتر خلبانان هواپیماهای عربستان که یمن را بمباران میکنند، سربازان آمریکایی، فرانسوی و اردنی و… هستند.
بنابراین مهمترین مسئله امروز جهان اسلام، همین «وحدت» مسلمین و تبلیغ وسیع برای تحقق آن است که مقام معظم رهبری نیز همواره بر آن تأکید دارند.
موضوع دوم نیز اقتصاد سالم و پررونق برای کشورهای اسلامی است؛ چرا که امروز اقتصاد، بزرگترین مشکل مسلمانان است.
امروز همه کشورهای عربی بردهاند و باید همه منابع و داراییشان را جمع کرده و به اسرائیل بدهند و در کشورهای اسلامی، هیچ کشوری نیست که خودآگاه یا ناخودآگاه، برده غرب نباشد غیر از ایران.
با این وجود، به نظر شما داعش چگونه به وجود آمد؟
بنیاد اصلی داعش و تروریستهای تکفیری، صهیونیستها و عامل به وجود آمدن آن نیز غربیها هستند. وهابیت در واقع مذهبی ساختگی است که انگلیسیها برای تفرقه میان مسلمانان تراشیدند و از طریق جاسوس جوانی و با تربیت محمدبنعبدالوهاب، تشکیلات این فرقه را به او سپردند و گفتند از این پس، اسلام اصلی همین است. هرکس وهابی نشود باید او را کشت! و انگلیسیها، سعودیها را که شمشیرزنهای وحشی بودند، به استخدام آنها درآوردند و سلطنت همۀ کشورهای عربی را به رجال وهابی سپردند تا جایگاهشان را تضمین کنند.
از اینرو وهابیها دست به جنایات فاجعهآمیزی زدند و از سوی دیگر که انگلیسیها زمینه را برای تشکیل رژیم صهیونیستی نیز فراهم دیدند، اعراب را به بردگی اسرائیل و خاخامهای یهودی صهیونیست درآوردند و امروز تمام کارهایی که در منطقه میشود برای حفظ موجودیت اسرائیل است. به همین دلیل است که نوک حملاتشان به سمت سوریه میباشد و چهار سال است این کشور را درگیر جنگ و ناامنی کردهاند. البته این را هم بگویم که اگر ایران نبود، سوریه و عراق در مقابل این میزان ناامنی و حملات تروریستی دوام نمیآورد.
سال گذشته فرزند شما در نمازجمعه، سخنانی دربارۀ «تشیّع انگلیسی» داشت که با واکنشها و بازتابهای متعددی در فضای رسانهای مواجه شد، نظر شما در این باره چیست؟
این بحث دیگر عمومیت پیدا کرده و امروز بیشتر روحانیون دربارۀ تشیّع انگلیسی حرف میزنند. در واقع میتوان تاریخچه آن را در انجمن حجتیه جستوجو کرد. شیخمحمود حلبی بهعنوان مؤسس این انجمن با بهاییت مبارزۀ مؤثری کرد و بهاییها هم ضربات متقابلی زدند. من شیخمحمود را میشناختم. از جهاتی نابغه بود. کودتای 28 مرداد که شد، حاجی عابدزاده و استاد محمدتقی شریعتی را دستگیر کردند، شیخمحمود به مرحوم فلسفی خطیب گفت به شاه بگویید که رژیم از کمونیستها خیلی میترسد ولی بدانید که بهاییها اول مردم را بیدین میکنند و بعد بیدینها، کمونیست میشوند که هر دوی این فرقهها ساخته و پرداختۀ دست انگلستان است، همانطور که تودهایها در ایران همگی وابسته به انگلیس بودند. شاه قبول کرد به شرطی که او در سیاست دخالت نکند. قرار شد شیخمحمود در سیاست دخالت نکند ولی کسانی را پروراند و مبارزهای با بهائیت کرد که کمر آنها را شکست و البته آنها هم کمر او را شکستند. در اسناد ساواک هم آمده است که شیخمحمود، زمان واقعه میدان ژاله(17شهریور) گفت ما بیعتمان را با شاه شکستیم، او آدمکش است. زمانی که روحانیون در حرم شاهعبدالعظیم حسنی متحصن شدند، شیخمحمود نزد علماء رفت تا از آنها بخواهد که او هم به جمع متحصنین بپیوندد اما آنها به او گفتند که شما خود را از این ماجرا کنار بکشید تا در صورتی که این تحصن پیروز نشود، شما جمعیتی را که جذب کردهاید، از دست ندهید. ماجرای دیگری که شیخمحمود ورود پیدا کرد، این بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هنگامی که قرار بود رفراندوم برگزار شود، شیخمحمود خطاب به هوادارانش گفت به جمهوری اسلامی و مذهب شیعه رأی بدهید.
یعنی شما معتقدید که بنای انجمن حجتیه ابتدا صحیح بود و بهتدریج منحرف شد؟
شیخمحمود افراد متدین و عالمی را تربیت میکرد اما کمکم کسانی که دورش را گرفته بودند به او گفتند ما نمیتوانیم با بهاییها مبارزه کنیم چرا که جیبشان مملو از اسکناس است ولی ما وضعیت مالی خوبی نداریم؛ پس ما هم باید فعالیت اقتصادی درآمدزا داشته باشیم. این حرف را که زدند، دستگاه متوجه شد و شرکتهای وابسته به شاه، با آنها شراکت کرده و فعالیت اقتصادی خود را آغاز کردند. به عنوان نمونه همین ایستگاه راه آهن مشهد را آنها ساختند و گفتند امروز وقت آن رسیده که پول در بیاوریم و کسب درآمد داشته باشیم. از اینرو، کمکم عدهای پولدار در انجمن نفوذ کردند. وقتی پولدارها نفوذ کنند، یک عده برده هم نفوذ میکنند و کمکم ترکیب انجمن، بدین صورت شد که یک عده بچههای متدین بودند که فقط به ارشاد و امر و نهی میپرداختند، یک قدرت بزرگ، متشکل از سرمایهداران بود و یک عده هم نان به نرخ روز خور بودند که وارد اقتصاد شدند، مراسم دعا برگزار میکردند و خرج میدادند. و هرگاه که پای پول وسط میآید به دنبال آن فتنه هم وجود دارد. انجمنیها با عوامل شاه شریک شدند و پول و سور میدادند و کار به جایی رسید که نسبت به بسیاری از مسائل بیتفاوت شده بودند.
پس میگویید تشیّع انگلیسی ادامه انجمن حجتیه است؟
آنهایی که انجمن حجتیه را از مسیر اصلی خودش یعنی مبارزه با بهائیت منحرف کردند، رفتند با امثال شیرازیها جمع شدند و به قول دکتر علی شریعتی، تشیّع صفوی و به تعبیر امروز، تشیّع انگلیسی را تشکیل دادند. ولی اصطلاح دکتر یعنی «تشیّع صفوی» برای آنها گویاتر و بهتر است، چون آنها، آدمهای بیسوادی نیستند ولی دینشان، دین «نشستن» است.
امروز مشکل کشور را چه میدانید؟
ما تا وقتی که دست به اصلاح نظام اداری و مالی کشور نزنیم، به جایی نمیرسیم. دلیل آن هم مشخص است. چون تمام پزشکان میگویند اگر در یک ظرف سمی، بهترین دارو را بریزید، خود آن دارو، آدمکش خواهد شد، علماء هم میگویند اگر در یک ظرف نجس، بهترین غذا را بریزید، غذا نجس میشود. بنابراین با این نظام اداری معیوب و بیمار، کشور آباد نمیشود. انقلاب از بالاست، امام آمد و با حضور مردم، شاه را برداشت اما اصلاحات از پایین است و باید ساختار اداری را اصلاح کرد، اصلاح واقعی و بنیادی.
یعنی بحث اقتصاد کشور ربطی به بحث هستهای ندارد که تحریمها برداشته شود یا برداشته نشود؟
مگر قبلا تحریم بود که وضع اقتصاد خوب نبود. من در مقالاتم، نوشتهام که گرانی دلار و تحریم اقتصادی به نفع ماست، به شرطی که بتوانیم از آن استفاده کنیم و واردات نداشته باشیم.
مذاکرات به کجا میرسد؟ آمریکا کوتاه میآید؟
آمریکا چهکاره است! ما کوتاه نمیآئیم. مشکل اقتصاد کشور این است که در این نظام، بازار تولید تحت تأثیر بازار توزیع جنسهای قاچاق و واردات بیرویه قرار گرفته است و تولیدکنندهها، انگیزهای برای تولید ندارند. تولید هم که نباشد، اقتصاد از رونق میافتد. بعضی روزنامهها و رسانهها هم بیشخصیت و خنثیاند؛ یا انتقاد صحیح نمیکنند یا بهانه میگیرند و همه چیز را با هم قاطی میکنند.
این دولت چهطور است؟ نظرتان درباره دولت روحانی چیست؟
این دولت هم مثل دولت قبل است.
یعنی چه؟
اصلا دولتمردان هیچ کارهاند. این نظام معیوب اداری وجهه دولتها را نیز بین مردم خراب کرده، بهطوری که هر کس رئیسجمهور بشود، فرقی نمیکند.
در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، هم سعید جلیلی و هم باقر قالیباف کاندیدا بودند که با شما ارتباط داشتند. به دکتر جلیلی وقتی که در ایام تبلیغات انتخاباتی به دیدن شما آمد، چه گفتید؟
به او گفتم تو به اندازه نامزدهای دیگر رأی نمیآوری اما میدانی به چه دلیل به تو رأی می دهم؟ به این دلیل که بدانند ما مکتب و خط داریم.
به او توصیه نکردید که اگر رئیس جمهور شد چه کارهایی انجام دهد؟ یا چه کارهایی را انجام ندهد؟
نه، او باید به من توصیه کند. شما نمیدانید چه نازنینی است! بسیار پاک است. اتفاقا مدتی پیش منزل ما بود، هر وقت به مشهد میآید، ابراز لطف میکند و به دیدنم میآید.
انتخاب برای شما بین جلیلی و قالیباف سخت نبود؟
من در دور اول انتخابات 84، به قالیباف رأی دادم و او را معرفی کردم ولی در انتخابات 92 به جلیلی رأی دادم. قالیباف، مدیری انقلابی و فرد فعال و باارزشی است اما همتش بیشتر به بیرون است، ولی جلیلی با صراحت بیشتر و تعارف کمتری به ارزشها و شعارهای انقلاب پرداخت. اگر چه قالیباف در جنگ و مسئولیتهای پس از جنگ تا امروز، هنرنماییهای بسیاری کردهاست.
اگر سعید جلیلی رأی میآورد، چه میشد؟
آنها مبارزه میکردند، او هم مبارزه میکرد.
در فضای تبلیغات انتخاباتی میگفتند جلیلی ادامه احمدینژاد است؟ واقعا این طوری بود یا ربطی به هم نداشتند؟
نه، علاقه زیاد و تناسب فکری با او نداشت.
نظر شما درباره احمدینژاد چیست؟
او پر کار و دستش پاک بود اما هر کس که میتوانست از او و موقعیتش، به نفع خود سوءاستفاده کند، این کار را انجام داد.
سال آخر خراب شد؟
هیچ وقت خراب نشد، منزهتر از این است که چشم به مال دنیا داشته باشد ولی آنقدر تحت تأثیر برخی افراد قرار گرفت که رفتارهای خوبی را از او شاهد نبودیم.
به طور کلی دربارۀ اشخاص صحبتکردن، فایدهای ندارد. تمام این رئیسجمهورها هیچ کارهاند و سازمان اداری ما دست یک عدۀ خاص است.
عکسی که از امام موسی صدر روی دیوار اتاقتان است، ما را به این واداشت که نظر شما را دربارۀ سرنوشت او نیز بدانیم؟
من خیلی دربارۀ سرنوشت ایشان خبر ندارم ولی همین قدر میدانم که امام موسی صدر خیلی ارزنده بود و صهیونیستها هم دشمنی بسیاری با او داشتند.
یعنی این احتمال وجود دارد که صهیونیستها او را کشته باشند؟
اگر هم زنده باشد، مثل من پیرمرد شده است، پنج سال هم از من هم بزرگتر است.
عکاس: امین شَدّه
2323
آخرین دیدگاه