اعتماد نوشت: نجیب بارور، شاعر افغان که به تازگی به ایران آمده است میگوید در حالی که از چهار کشور امریکایی و اروپایی درخواست پناهندگی کرده بود ولی ترجیح داد به ایران بیاید و از کارگزاران فرهنگی ایران بخواهد که در قبال مسئله فرهنگی افغانستان بیتفاوت نمانند. او تاکید کرد امیدوار است فریادهای نسل متواریشده امروز افغانستان در اینجا شنیده شود.
صبح پنجشنبه، هجدهم شهریورماه سال یکهزار و چهارصد، کتابفروشی «فرهنگان قریب» در تهران، میزبان یکصد و نود و هفتمین جلسه از سلسله نشستهای «صبح پنجشنبههای مجله بخارا» بود؛ نشستی که مهمان اصلی آن نجیب بارور، شاعر جوان افغان بود. قریب به ده روز پیش بود که خبر رسید پس از سلطه طالبان بر افغانستان و سقوط ارگ ریاستجمهوری در کابل، نجیب بارور موفق به ترک این کشور و مهاجرت به ایران شده است.
او در بخشی از صحبتهایش با ارجاع شنوندگان به شرایط افغانستان در دوره پیشین سلطه طالبان گفت: «در حضور اول طالبان بهطور کل فرهنگ و شعر و ادبیات فارسی ممنوع شد و در آن روزگار من که کودکی بیش نبودم وقتی با فارسی صحبت میکردیم طالب با شلاق میزد! ما آن روزگار را هم تجربه کردیم. پنجشیری بودن به تنهایی خودش جرم بود و طالبان اگر از کسی میپرسیدند که از کجایی و میگفتی که از پنجشیر، زندانیت میکردند! یک بار که ۱۶ سال بیشتر نداشتم در جایی طالبان مرا دستگیر کردند و گفتند که از کجا هستی؟ گفتم که من از پنجشیر هستم! گفت بسیار خب سلاحتان کجا هست؟ من گفتم اگر من سلاح میداشتم در کابل زیر حاکمیت تو نمینشستم بلکه میرفتم در پنجشیر و بر علیهات میجنگیدم! در آن روزگار یک طالبی که از تخار بود پادرمیانی کرد و نگذاشت مرا زندانی کنند وگرنه به پسری که ۱۶ سال داشت هم رحم نمیکردند.»
نجیب بارور همچنین با اشاره به فعالیتهای ادبی و فرهنگی نسل جدیدی از افغانها در دو دهه اخیر گفت: «ما در بیست سال گذشته پرجنبوجوشتر از قبل روایت فرهنگی و شعر و ادبیاتمان را مسیر میدادیم و داشت این تلاشهای چند جهتی تبدیل به یک جریان میشد ولی دوباره این گسست و این خصومت قومی و فرهنگی در افغانستان اتفاق افتاد که اگر به آینده ادبیات و شعر فارسی توجه نشود چالشبرانگیزتر از تمام دورههای تاریخی خواهد بود چراکه اینبار طالبان با یک رویکرد سیاسی آمدهاند و این خطرناکترین حضور قومی اینها در افغانستان خواهد بود. به هر حال من در حالی که از چهار کشور امریکایی و اروپایی درخواست برای پناهندگی کرده بودم ولی ترجیح دادم به ایران بیایم و در اینجا تلاش کنم و از فرهنگیان و کارگزاران فرهنگی ایران بخواهم که در قبال مسئله فرهنگی افغانستان بیتفاوت نمانند. ما را با مسائل سیاسی این مناسبات منطقهای کاری نیست ولی ما را با فرهنگ و زبان و هویت فارسی کار است و کار خواهد بود. امیدوارم که فریادهای یک نسل متواریشده امروز افغانستان در این جا شنیده شود. دیدیم که کشورهای گوناگون ظرفیتهای کلان فرهنگی، رسانهای، مدنی و علمی افغانستان را تاراجگرانه با خود بردند و من میاندیشم که این طالبان با کدام امکانات و ظرفیت در اینجا حکومت خواهد کرد.»
بارور افزود: «طرح ایجاد یک مرکز فرهنگی در ایران را با خودم آوردهام و اگر ممکن باشد با برخی از دوستان فرهنگی شریک خواهم کرد. در این طرح ما پیشنهاد کردهایم که هم در فضاهای آکادمیک دانشگاهی و هم در فضاها و محیطهای فرهنگی، مراکز افغانستانشناسی و پرداختن به هویت فرهنگ و فارسی در این جغرافیا ادامه پیدا کند و نگذاریم که شمع شعر فارسی در افغانستان خاموش شود. مهم نیست که امروز کابل در اختیار ما نیست؛ مهم این است که امروز تهران و دوشنبه را داریم مهم این است که ما امروز بخارا و سمرقند را داریم. ما امروز از این پارههای جداافتاده هرات، پنجشیر، بلخ و کابل میتوانیم ادبیات افغانستان را دوباره سروسامان دهیم و من به عنوان یک سرباز کوچک فرهنگی این اراده را دارم و از تمام شما فرهنگیان و بزرگان اهالی فرهنگ ایران تقاضا میکنم که نگذارید مثل گذشته فرهنگ فارسی در افغانستان به فراموشی سپرده شود. اینبار هم اگر ما خسته شویم و اینبار هم اگر به صدای ما گوش داده نشود، مجبور هستیم از اینجا به یک جای دیگری برویم. فرهنگ و شعر و ادبیات افغانستان را مسیر بدهیم و این اراده در من هست و خواهد بود.»
۵۸۲۵۹
آخرین دیدگاه