رمان «خیال خام»، پنجمین داستان بلند هادی معیری نژاد توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «خیال خام» داستانی در ژانر گوتیک درباره شهرکی خیالی در ساحل دریای خزر است که در فواصل زمانی قبل و بعد از انقلاب دو گروه سه نفره با اهداف متفاوت وارد آن می شوند اما اتفاقات عجیب آن ها را متوجه نفرینی می کند که به مرور همه ساکنان و مهمانان این شهرک را به خودش دچار می کند.
هادی معیری نژاد درباره آخرین رمانش "خیال خام" به خبرآنلاین می گوید: «قبلا رمانی به نام "ویلای مروارید" با نشر داستان منتشر کردم که دو سه سال بعد احساس کردم آن رمان می توانست کامل تر باشد. از آنجایی که پلات داستان این اجازه را می داد ، آن داستان را گسترش دادم و با افزودن یک راوی جدید و یک زمان وقوع جدید، خیال خام را نوشتم.»
معیری نژاد رمان آخرش را در یک جمله گم گشتگی در فضای عشق و نفرین و ترس می نامد و اضافه می کند: «داستان در ژانر گوتیک است و مثل رمان "ساعت باران" که قبلا توسط نشر نیماژ منتشر کردم در آن سعی کردم ژانر گوتیک که ژانری اروپائیست را در فضای شمال ایران بومی کنم . این ژانر با اینکه به ژانر ترسناک یا دلهره معروف شده اما برای من هدف صرفا ترساندن مخاطب نبوده . این ژانر به نظر من بازتاب دهنده ترس های همه ماست وقتی که اتفاقاتی آرامش و حیات مارا تهدید می کند. این روزها که مرگ همه مارا به نوع تهدید می کند و با کوچکترین غفلت می توانیم خود را در دهان او بیندازیم نوشتن داستانی برای ترساندن مخاطب بی فایده است اما ترس و دلهره به عنوان یکی از حسهای خاص ما می تواند در تقابل با امید به زندگی عشق و شور و شوق حیات ،آنها را برجسته کند. "خیال خام" به نوعی می تواند بازتاب هراس های ما در مورد بودن یا نبودن باشد ،زندگی یا مرگ، فنا یا بقا ،خاطره یا حقیقت. داستان شما را در مرز این واژه ها نگه می دارد.
درقسمتی از این رمان می خوانیم:" از این جا مرز بین دریا و آسمان معلوم نیست. درست مثل حقیقت که در این شهرک عجیب و غریب، مرزهای آن با خیال، معلوم نیست.
از پشت این پنجرهی سفید که جا به جا بر اثر رطوبت ترک خورده و رنگ آن ریخته اگر قایقی به سمت افق براند میتوان تشخیص داد که مرز آسمان و دریا کجاست، همانطور که تا آدمی اسم رسم دار را نبینی نمیتوانی بفهمی واقعیست یا حاصل توهم.
دیروز که "هوشیار" یک ساعت تمام با دخترسرباز بلشویک صحبت میکرد تازه در انتهای بحث فهمید که دارد روسی صحبت میکند در حالی که در عمرش حتی یک کلمه هم روسی نیاموخته بود. برای همین فهمید دوباره دچار توهم شده و آنقدر دستش را به درخت سرو کنار دستش کوبید تا از توهم بیرون بیاید. اما دختر جلو آمده بود و دست اورا که خونی شده بود با پارچهی زمختی که در کوله اش داشت بسته بود. دم دمای غروب که اورا در محوطهی متل یافتیم دستش پانسمان بود و میگفت دختر تا دم درهمراه او بوده اما "پروانه خانم"، صاحب متل به کاس آقا، فراش گفت: «بازم توهم، بازم این جوونکای بیچارهی تهرانی، بیارش تو.»
معیری نژاد سال گذشته با رمان "ساعت باران" به دور پایانی جایزه ادبی نوفه (ادبیات گمانه زن) راه یافت و امسال نیز با رمان "قطعات گمشده" در دور نهایی این رقابت ادبی حضور دارد.
او در پایان اضافه می کند: " این رمان توسط انتشارات کتابسرای تندیس و در شرایطی منتشر شده که بسیاری از انتشاراتی های صاحب نام و معروف در زمینه ادبیات داستانی ایران اکثرا درهای خود را به روی آثار جدید بسته اند و دست رد به سینه نویسندگانی می زنند که حتی پیش از این کارهای قابل قبول ارایه داده اند و من از این بابت از انتشارات کتابسرای تندیس و آقای میرباقری مدیر محترم این نشر متشکرم. امیدوارم این شرایط دشوار اقتصادی که هم بر روی نویسنده و هم بر روی ناشر و بالاخره بر روی خواننده داستان ایرانی فشار اقتصادی وارد می کند زودتر تمام شود و داستان ایرانی و نویسندگان خوب ادبیات ایران بتوانند نفسی تازه کنند و ادبیات معاصر ایران را از مرگ و خاموشی برهانند.
«خیال خام» در ۵۰۰ نسخه و به قیمت ۵۹ هزار تومان توسط کتابسرای تندیس به بازار عرضه شده است.
۵۸۵۸
آخرین دیدگاه