روزنامه کیهان بخش دیگری از مصاحبه با حجت الاسلام پارسانیا را در باره دیدار برخی روحانیون با رهبرمعظم انقلاب بعد از حوادث88 منتشر کرده است.
بخشهایی از اظهارات او را می خوانید:
*مسئله اصلی که به نظرم ایشان از آن بهعنوان ظلم بزرگ نیز یاد کردند، اتّهام تقلّب و پروسه یا پروژه مربوط به آن بود. اتّهام تقلّب و کشاندن مردم به خیابانها برای مقابله با نظام بهجای پیگیری ادّعای خود از طریق قانون و مجاری قانونی، دروغی بزرگ و ظلمی عظیم بود. در واقع ایشان خواستند بگویند که اگر شما میخواهید آن چیزی که دارد رخ میدهد را تحلیل کنید، باید ببینید که چرا این حادثه واقع شد؛ یعنی این مطلب باید در مرکز تحلیل شما باشد. شما فقط در این مسئله که نظر بخشی از افکار عمومی جامعه چیست متوقّف نشوید؛ زیرا نزاع بر سر مسئله مهمتری است.
*آقا تصریح کردند که نزاع بر سر انقلاب است نه بر سر احمدینژاد و یا شخصی دیگر؛ اگر نزاع بر سر فرد خاصّی بود ده تا مثل او هم فدا میشد، مانعی نداشت. همچنین بهعنوان شاهد مثال گفتند: شما میبینید که کسی با آقای احمدینژاد دعوا نمیکند؛ اگر با او دعوا داشته باشند، میتوانند پس از تنفیذ حکم رئیسجمهور، مخالفت خود را شروع کنند. وقتی دعوا بر سر انقلاب است هیچکس نمیتواند ساکت بنشیند و رهبری هم قطعاً سکوت نمیکند. عدّهای نادانسته در جهت معارضه با انقلاب حرکت کردند؛ این افراد مسئله اصلی را کنار گذاشتهاند و به مسائل حاشیهای میپردازند.
*آقا در تبیین نظرشان سیر مسائل و برخی اقدامات انجامشده از ناحیه ایشان (میرحسین موسوی)و دفترشان را بازگو کردند . به گفته ایشان مشکل از آنجا آغاز شد که آقای موسوی حتّی قبل از برگزاری انتخابات خود را پیروز انتخابات معرّفی کردند.استناد ایشان به گفتوگوی آقای موسوی با مجلّه آمریکایی تایم بود که متن آن را یک روز قبل از انتخابات یعنی روز بیستویکم خرداد منتشر کرده بود. آقای موسوی دراین گفتوگو مدّعی شده بود من پیروز انتخابات هستم.ایشان همچنین یادآوری کردند که در روز انتخابات هم قبل از اینکه انتخابات تمام بشود،آقای موسوی اعلان کرد که پیروز قطعی انتخابات است. فردای آن روز هم دیدیم که ادّعا کردند تقلّب شده و باید انتخابات ابطال بشود.
*پرسش مهمّ آقا این بود که اگر این افراد معتقد بودند آراء جابهجا و در انتخابات تقلّب شده، چرا شعار ابطال انتخابات را دادند؟ چرا دنبال بازشماری آراء نیامدند؟ یعنی از تقلّب نرفتند به سراغ اینکه باید صندوقها بازبینی بشود، بلکه رفتند سراغ اینکه آراء ابطال بشود و وقتی دیدند رهبری زیر بار حرف زور ابطال نمیرود، رفراندوم را مطرح کردند.
*نقل کردند فردای روز انتخابات که آقای موسوی اطّلاعیّهای مبنی بر تقلّب داده بود، پیغامی را برای وی فرستادیم با این مضمون که شما چرا تقلّب را مطرح کردید؟ چهکار میخواهید بکنید؟ اگر معتقد به تقلّب هستید راهکار قانونی دارد و آن بازشماری است و این راه هموار بود.
*از قول آقای موسوی در محافل سیاسی ادّعا شده که من مسئله ابطال انتخابات را در جلسهای با حضور آقایهاشمی و آقای خاتمی و… مطرح کردم و آنها هم با ابطال موافقند.
این نقل قول ظاهراً به گوش رهبری هم رسیده و ایشان هم به آن واکنش نشان دادهاند. خودشان در این جلسه نقل کردند من این ادّعا را دنبال کردم؛ از طریق واسطهای از آقایهاشمی سؤال کردم آیا چنین چیزی صحّت دارد؟ آقایهاشمی گفته بود آقای موسوی در جلسه مورد اشاره بحث ابطال را مطرح کرد ولی من با آن مخالفت کردم. فرمودند از آقای خاتمی هم توسّط فردی پرسیده شد ولی او هم پاسخ داده بود که با نظر آقای موسوی مخالفت کرده است.
*آقا گفتند در دیدار آقای موسوی بحث تقلّب و ابطال را مطرح کرد و من تأکید کردم: آقای موسوی شما عقلت را دست بچّهها نده؛ ابطال یعنی چه؟ چرا انتخابات با این عظمت را باید ابطال کرد؟ ادّعاهایتان را از مسیر قانونی دنبال کنید و اگر مشخّص شد تقلّب یا تضییع حقّی شده، من از استیفای حقّ شما دفاع خواهم کرد؛ امّا به او تأکید کردم طرح ابطال انتخابات بیمعنا است و من زیر بار آن نمیروم. ظاهراً آقای موسوی پذیرفت که از مسیر قانونی ادّعایش را پیگیری کند امّا بعد که رفتند، دومرتبه مردم را برای فردا (دوشنبه) به تظاهرات فراخواندند و به اینکه مسائل از طریق قانونی پیش برود تمکین نکردند.
*همچنین آقا درخصوص دعوت مردم به شورش، به بخش دیگری از مصاحبه روز قبل از انتخابات آقای موسوی با مجلّه آمریکایی تایم اشاره کردند؛ وقتی خبرنگار از وی میپرسد با اختیارات کمی که رئیسجمهور در برابر رهبری دارد چهکار میخواهید بکنید؟ آقای موسوی میگوید: حضور مردم در خیابان مسائل را حل میکند.
*ازجمله مواردی که ایشان بیان کردند این بود که ما در دورههای قبل هم در برابر ابطال انتخابات ایستادیم و این کار را نکردیم؛ اشاره کردند به انتخابات مجلس ششم در تهران. در آن مورد، شورای نگهبان حکم به ابطال داد و به لحاظ قانونی هم در حیطه مسئولیّت و شأن شورای نگهبان بود که این کار را بکند. امّا رهبر انقلاب با استفاده از اختیارات رهبری در قانون اساسی، تصریح کردند که جلوی این کار ایستادم و اجازه ندادم انتخابات مجلس ششم در تهران باطل شود، بهرغم اینکه وجود تخلّف محرز بود.
درمورد انتخابات دوّم خرداد هم رهبری در جلسه 26 خرداد 1388 با نمایندگان ستادهای کاندیداها اشاره کرده بودند که فردای دوّم خرداد و انتخاب آقای خاتمی، یکی از مسئولان دولتی پیش من آمد و گفت که انتخابات باید ابطال شود و من آنچنان با او برخورد کردم که انتظار نداشت.
صرفنظر از نتیجهای که وجود دارد؛ چون در این دو انتخابات اصلاحطلبان رأی آورده بودند. ایشان تأکید کردند نهتنها زیر بار ابطال انتخابات نرفته و نخواهند رفت، حتّی تأخیر در برگزاری انتخابات مجلس هفتم را هم که عدّهای دنبال آن بودند، نپذیرفتند؛ زیرا یک آسیب جدّی به کشور و ایجاد بحران برای مردم و نظام است.
23302
آخرین دیدگاه