ظهور یک طبقه متوسط جدید و نزول طبقه متوسط شهری باعث شده بسیاری از اصلاح طلبان و حتی اصولگراها دچار ابهام و گیجی سیاسی شوند. این در حالی است که این طبقه نوظهور بسیاری از رخدادهای سیاسی آینده ایران را تعیین خواهد کرد.
به گزارش خبر فوری، مساله اجماع اصلاح طلبان برای انتخابات ریاست جمهوری 1400 در فضای مجازی و محافل سیاسی و دانشجویی اصلاح طلب دائما مطرح میشود. در حالیکه بسیاری از طرفداران اصلاح طلب ناامیدند و قصد دارند در انتخابات پیش رو شرکت نکنند، برخی دیگر، سخت در پی این هستند که بدنه اجتماعی اصلاحات و رهبران آن را به تکاپو واداشته و آنها را به فعالیت وادار کنند.
سستی و افسردگی سیاسی اصلاح طلبان و دوری رهبران این جنبش از حمایت یکی از نامزدها باعث شده برخی کاربران طرفدار رای در توئیتر به طرق مختلفی این جنبش را به نقد کشیده و از زوایای مختلف به چالش بکشند. برخی کاربران نبود کادر مجرب در بین رهبران اصلاحات را علت این خمودی دانسته، برخی دیگر شرایط اجتماعی را علت این امر میدانند و برخی هم این اتفاق را تاریخی دانسته و مربوط به "شکست پرستی" تاریخی ایرانیان میدانند.
در این بین، برخی متفکران و تحلیلگران مساله را تاریخی – طبقاتی میبینند و معتقدند بحران فعلی اصلاح طلبان به جمود طبقه "متوسط شهری" باز میگردد.
نگاه طبقاتی، ابزاری کارآمد در دست تحلیلگر
نگاه طبقاتی به جامعه نه لزوما یک نگاه مارکسیستی بلکه یک ابزار مناسب جامعه شناختی برای تحلیل رفتارهای سیاسی مردم است. برخی فیلسوفان پساساختارگرا یا جامعه شناسانی مانند " پیر بوردیو" معتقدند نگاه طبقاتی به جامعه ابتر، کهنه و ناکافی است و نتیجه درستی در تحلیل رفتار جامعه به ما نمیدهد. در مقابل، برخی متفکرین کلاسیک همچنان نگاه طبقاتی را ابزاری مناسب برای تحلیل رفتارهای جامعه میدانند.
در تاریخ جامعه شناسی ایران (به خصوص از دهه 30 تا دهه 60)، به علت غلبه فضای چپ بر دانشگاهها، تا مدتها نگاه طبقاتی در بین تحلیلگران وجود داشت. با این حال، این رویکرد صرفا مربوط به گذشته نبوده و در بین متفکرین معاصر نیز وجود دارد. یراوند آبراهامیان در کتاب "ایران میان دو انقلاب" با همین رویکرد طبقاتی سعی در تحلیل جامعه ایران در بین دو انقلاب مشروطه و اسلامی دارد. هرچند، رویکرد آبراهامیان توسط برخی متفکران دیگر از جمله جواد طباطبایی نقد شده، اما به نظر میرسد این جامعه شناس تاریخی توانسته با استفاده از نظریه "طبقات" مسائل بسیاری را تحلیل کرده و این روش، ابزاری مفید برای تحلیل رفتار مردم در بین دو انقلاب ایران بوده است.
اگر نظریه طبقات را ابزاری برای یک جامعه شناس درنظر بگیریم، باید بگوییم مادام که این ابزار به کار آمده و مفید باشد میتواند استفاده شود. بنابراین، میتوان گفت که نگاه طبقاتی هنوز هم میتواند در تحلیلهای مربوط به علوم انسانی به کار رود.
سرگذشت اصلاحات و طبقه متوسط شهری
اگر ما از منظر طبقات به جامعه ایران و به خصوص اصلاح طبان و انتخابات اخیر، نگاه کنیم باید این پرسش را مطرح نماییم که اصلیترین طبقه حامی اصلاحات کدام طبقه بوده است؟ بسیاری معتقدند طبقه "متوسط شهری" بزرگترین حامی محمد خاتمی و اصلاحات بوده است. این طبقه با ورود رضا شاه به قدرت، مدرن سازی ایران، ساخت دانشگاه، کارخانه و تشکیل گروههای کارگری و کارمندی و شکل گیری سیستم بوروکراتیک در تهران و شهرهای بزرگ به وجود آمد. با ورود سلطنت پهلوی به دوره دوم و گسترش شهرها و مدرنیزاسیون بزرگتر و قدرتمندتر شد و در اواخر دهه 40، رقیب طبقه متوسط سنتی (بازاریان)، طبقه روستایی و عشایر گردید.
در آستانه انقلاب اسلامی، طبقه متوسط شهری که به خصوص با رشد دانشگاه، در قالب دانشجوهای فعال سیاسی قدرت گرفته بود، دچار تغییراتی اساسی شد. با آغاز جنگ تحمیلی، فشار اقتصادی و فضای نسبتا بسته دهه 60، این طبقه در خود فرو رفت و با آغاز جنبش سازندگی در دهه 70، آرام آرام مانند آتش زیر خاکستر گرم و گرمتر شد.
در این شرایط، انتخابات سال 1376 برگزار شد. محمد خاتمی این آتش را از زیر خاکستر بیرون آورد و با استفاده از آن توانست 8 سال در قدرت بماند. در این دهه، با رشد اقتصادی و فرهنگی شهرنشینها، طبقه متوسط شهری نیز قدرت زیادی گرفت. در پایان 8 سال ریاست جمهوری خاتمی اما تبعیض بین این طبقه و طبقات پایین جامعه به حدی شد که محمود احمدی نژاد با جلب حمایت همین طبقه پایین توانست به قدرت برسد. در طول 8 سال ریاست جمهوری احمدی نژاد، طبقه متوسط شهری روز به روز ضعیفتر و نحیفتر میشد. در سال 92، طبقه متوسط سعی کرد از طریق روحانی بار دیگر به قدرت برسد اما اتفاقات عجیب 4 سال دوم دولت امید (از سال 96 تا 1400) تمام آمال این طبقه را بر باد داد.
طبقه متوسط شهری اصولا وابسته به اقتصاد پویای شهری است. رونق کارخانهها، استارتاپها، فعالیت ادارات، دانشگاه ها و مشاغل دیگر شهری این طبقه را رشد میدهد. طبقه متوسط شهری به لحاظ اقتصادی باید درآمد متوسط یک شهرنشین را داشته باشد تا بتواند به لحاظ فرهنگی نیز در این طبقه جای بگیرد اما اتفاقات 4 سال اخیر و افزایش فقر در دولت دوم روحانی، باعث شد این طبقه به لحاظ اقتصادی چنان تحت فشار قرار بگیرد که دیگر نتواند نام این طبقه را یدک بکشد. یاس، فقر و ناامیدی سیاسی طبقه متوسط شهری و به تبعش، ضعف پایگاه سیاسیاش یعنی اصلاحات به همین علت بوده و است.
طبقه نوظهوری که جنبشهای سیاسی از آن غافلاند
تغییرات اقتصادی و فرهنگی دائما باعث تغییر طبقات میشوند. اینکه طبقات همیشه یکسان بوده و هیچ تغییری نداشته باشند، رویایی بیش نیست. با افزایش فشار اقتصادی، طبقه متوسط شهری نیز در حال استحاله است. درحالیکه این طبقه رو به نزول است، با افزایش وسایل ارتباط جمعی، انتقال وسایل لوکس و شهری به روستاها و توسعه شهرهای کوچک، طبقه پایین (روستایی) نیز در حال صعود است. سقوط طبقه متوسط شهری و صعود طبقه روستایی باعث ایجاد یک طبقه جدید شده است. طبقه ای که من نام آن را "طبقه متوسط شهرک نشین" میگذارم (در این باره اینجا بخوانید).
این طبقه شامل گروهی است که به لحاظ اقتصادی پایینتر از طبقه متوسط شهری است، رفتاری متفاوت از او دارد، ارزشهای سیاسی گوناگون و دیگرگونهای دارد و به خصوص خشم و ناراحتی سیاسی دارد که متفاوت از یاس اصلاح طلبانه طبقه شهری است. این طبقه که بیشتر در شهرکها و اطراف (حاشیه) شهرهای بزرگ و یا داخل شهرهای جدیدالتاسیس زندگی میکند (البته نه همیشه؛ چرا که در شهرهای بزرگ نیز یافت میشوند)، علقه ای به اصلاح طلبی ندارد، همانطور که به اصولگرایی نیز تعلق خاطری ندارد اما چنان انبوه و قدرتمند است که به راحتی پیروز یک رقابت را تعیین میکند.
استراتژیستهای اصلاح طلب یا اصول گرا هیچ توجهی به این طبقه ندارند. اصلاح طلبها همچنان به طبقات متوسط شهری توجه دارند و اصول گرایان نیز شعارهای به اصطلاح "عدالت خواهانه" و " مورد پسند طبقه پایین" را ادامه میدهند. اما نباید فراموش کرد که آن گروهی که حوادث سیاسی را تعیین کرده یا تغییر میدهد همین طبقه جدید متوسط است که به صورت چراغ خاموش در حال تعیین سرنوشت سیاسی ایران است.
آخرین دیدگاه