دوز اطلاعرسانی در مواردی، از خود اطلاعرسانی اهمیت بیشتری پیدا میکند و اگر این فرمان به نفع اقتصاد و جلب توجه مخاطب، بچرخد برون داد اجتماعی آن نیز از کنترل خارج خواهد بود.
این روزها خبر به قتل رسیدن یک کارگردان سینما توسط پدر و مادرش در صدر توجه افکار عمومی قرار گرفته است و رسانهها و برخی صفحات شبکههای اجتماعی نیز بهعنوان بازوان ضریب دادن به این رخداد تلخ، تمام جزئیات را بدون توجه به اثرگذاری آن بر افکار عمومی بازنشر میدهند.
این تنازع که حد منطقی اطلاعرسانی اخبار حوادث کجاست و تا چه میزان انعکاس اخبار در سبد اطلاعرسانی قرار خواهد گرفت و تا چه میزان منجر به بازتولید خشونت و ترویج آن میشود، همواره محل بحث بوده است. پس از شوک قتل اول، بلافاصله بعد از خبر این قتل، خبر قتل خواهر و داماد خانواده در سالهای پیش با تمام جزئیات منتشر میشود، با فاصلهای اندک خبر به قتل رساندن دو کودک توسط مادرشان در رسانهها بازتاب پیدا میکند و این زهر و تلخی رخداد را کمتر میکند و اذهان را یا پیشفرضهای دیگری مواجه میکند.
اما سوال اینجاست که در پس این اخبار جریحهدار کننده، در سطح افکار عمومی چه اتفاقی رخ میدهد؟
۱: موضوع در وهله اول ایجاد دلهره عمومی کرده و منجر به اضطراب شناختی میشود.
۲: موضوع در قالب سرگرمی و لطیفهها عادیسازی شده و جایگاه پدر و مادر بهعنوان تنها مأمنهای امن برای افراد دستخوش اغتشاش و استحاله میشود و ما به این فاجعه میخندیم و آن را برای سایرین ارسال میکنیم. شاهدش تعداد لطیفههایی که طی این چند روز در همین زمینه خوانده و برای دیگران هم ارسال کردهایم. امروز برای ایجاد تغییر در هر فرهنگ و گزارهای، حوزه سرگرمی بهترین جاست چرا که مخاطب دروازهبانی ذهنی ندارد و ناخودآگاهش دستخوش تغییرات نرم میشود. «خانواده هراسی» و «والدین هراسی» لایههای زیرین این سبک از اطلاعرسانی و کنش است.
۳: متأسفانه اقتصاد توجه و تلاش برای دریافت لایک و کامنت بازار انتشار اخباری از این دست را بدون رعایت قواعد و قوانین حرفهای کار رسانهای، داغ میکند و کالا و سکه رایج آن نیز «توجه»، «آرامش» و «امنیت روانی مخاطبان و جامعه» است. خوب است رسانهها با لحاظ کردن اخلاق و در نظر گرفتن ابعاد مختلف مسوولیت حرفهای و اجتماعی، اطلاعرسانی استاندارد را بهعنوان شاخص بلامنازع قرار داده و به دنبال شخم زدن زمینی که خروجی آن تولید خشونت و اضطراب جمعی است، نباشند.
و در آخر اینکه در شرایطی که کرونا و مشکلات اقتصادی متعدد منجر به کاهش تابآوری اجتماعی شده، انعکاس غیرمعقول این دست اخبار نهتنها در سبد اطلاعرسانی آگاهیبخش قرار نمیگیرد بلکه به عادیسازی و ترویج خشونت نیز منجر شده و در نهایت به سِرسازی افکار عمومی منتهی خواهد شد.
دوز اطلاعرسانی در مواردی، از خود اطلاعرسانی اهمیت بیشتری پیدا میکند و اگر این فرمان به نفع اقتصاد و جلب توجه مخاطب، بچرخد برون داد اجتماعی آن نیز از کنترل خارج خواهد بود.
پیشنهاد میشود مخاطبان در خوانش اخبار اندازه نگه دارند. همانطور که بارها گفته شده خوانش زیاد اخبار مثل مصرف شکر برای بدن است. همانطور که شکر دیابت میآورد خبرخوانی زیاد هم ذهن و فکر شما را بیمار میکند. حال اگر این خبرها منفی باشند این اثر زهرآگینتر خواهد شد. لازم است هر خبری را نخوانیم تا رسانهها هم مجبور شوند هر خبری را با ضریب فراوان بازنشر ندهند. مراقب امنیت روانی خودمان باشیم.
*مدرس سواد رسانهای
آخرین دیدگاه