از نگاه یک منتقد، سریال «احضار» نتوانسته گونه ماوراء را ارائه دهد، بلکه یک سریال عاشقانه است. او سریال «یاور» را هم در گونه فیلم فارسی قرار می دهد و معتقد است که نویسندگان «بچه مهندس ۴»، در پیشبرد داستان ناکام مانده اند.
محمدتقی فهیم مناسبت ماه رمضان را برای سازندگان سریالها، نوعی جشنواره میداند و میگوید که در ابتدا پیش بینی میکرده است که رقابت امسال، میان برادران افخمی با ساخت دو سریال «احضار» و «رعد و برق» باشد، اما «رعد و برق» بهروز افخمی از این رقابت حذف شده است.
این منتقد به بررسی سریالهای رمضان ۱۴۰۰ پرداخته و نقاط منفی و مثبت این آثار مناسبتی را برشمرده است.
«احضار» ماروایی نیست، عاشقانه است
فهیم درباره «احضار» با بیان اینکه این سریال در مضمون، کار جدیدی نیست و نسبت به دیگر کارهای افخمی نقطه مثبتی تلقی نمیشود، به ایسنا گفت: «احضار» کار محافظه کارانهای است؛ یعنی از موضع محافظه کارانه و دست و پا شکسته به موضوع خودش نزدیک شده است؛ اساسا این کار ژانری نیست. «او یک فرشته بود» در گونه ماورایی با مولفههای سینمای ترس، نوشته و ساخته شد اما در «احضار» این اتفاق نیفتاده و محوریت داستان با گونه ماورایی نیست.
او ادامه داد: متاسفانه همچنان «احضار»، یک کار عاشقانه است. تا اینجا که ما دیدیم، وجه قالبش بیشتر رُمانتیک است. برای همین میگویم محافظه کارانه است، زیرا وقتی عنوان اثر و تیتراژ را میبینیم، انتظار داریم که با اثر ترسناک تری مواجه باشیم، اما کار عاشقانه است و فقط در فرع به بحث احضار روح پرداخته است.
مخاطب در احضار سردرگم است
این منتقد صحبت هایش درباره سریال ماه رمضانی شبکه اول را چنین ادامه داد: در بخش مضمونیِ احضار روح، باز از موضعی محافظه کارانه به موضوع پرداخته شده و مخاطب سردرگم است که بالاخره احضار روح چیست؟ نمیتوان به یک نتیجه رسید و مخاطب در سردرگمی به سر میبرد که سریال، اساسا احضار روح را نقد یا تایید میکند. حتی در جاهایی سریال سمپاتیک میشود؛ یعنی مخاطب را به این سمت میبرد که شخصیت فالگیر سریال اگرچه شیاد است، اما خیلی آرمان خواهانه به قضیه نگاه میکند و خیلی هم به فکر مردم است و این میتواند مشوق مخاطب نسبت به اینگونه کارها باشد. در خود سریال، آقای دهکردی که شخصیت دایی مائده را بازی میکند، میگوید که احضار روح کاری دشوار و اساسا غیرممکن است، اما در جریان داستان، ما احضار روح را سهل و آسان میبینیم.
روحِ «احضار»، فقط در کلامش روح است!
فهیم همچنین گفت: کارگردان باید به لحاظ استفاده از جلوههای ویژه، به گونه ای روح را نشان دهد که برای ما عینیت پیدا نکرده و فیزیکی نباشد. در تمام دنیا هم همین طور است؛ سازندگان سعی میکنند مرزبندی میان روح و دیگر شخصیت ها را حفظ کنند. اما در سریال «احضار»، روحی که ظاهر میشود فقط در کلام و گفتههایش نشان میدهد که روح است و تفاوت دیگری با شخصیتهای دیگر ندارد. اگر چه شاید در متن خوب نوشته شده اما در اجرا این اتفاق نیفتاده است.
فقط موسیقی با ویژگی سریالِ ماورایی ساخته شد
این منتقد با بیان اینکه در ۱۰ قسمت اول سریال «احضار»، هیچکدام از ویژگیهای کار ماورایی دیده نشد، در عین حال از موسیقی آریا عظیمی نژاد به عنوان نقطه قوت سریال در انتقال حس درست به مخاطب اشاره کرد و گفت: تنها موسیقی آقای آریا عظیمی نژاد بود که این تاثیر را در مخاطب میگذاشت و حس دلهره آور بودن سریال را منتقل میکرد. احضار دارای موسیقی خوبی است که با ویژگیهای یک سریال ماروایی ساخته شده است، از خود اثر بیرون میزند و کار خودش را میکند. یعنی حتی اگر ما کار را نبینیم با این موسیقی با ویژگیهای کار آشنا میشویم.
افخمی در انتخاب بازیگران جوان جسارت داشته است
او همچنین استفاده از چند دختر جوان به عنوان بازیگران محوری سریال را نقطه قوتی دیگر برای ساخته علیرضا افخمی دانست و افزود: «احضار» به لحاظ دراماتیک کار جذابی است و مخاطب را دنبال خودش میکشد. این سریال در انتخاب بازیگران جوان جسارت داشته و این اتفاق خیلی خوبی است. آقای افخمی با این کار گام جسورانهای برداشته و نقشهای اصلی سریالش را به چند دختر جوان داده و آنها را معرفی کرده است. این بازیگران خوب هم بازی میکنند و کار را خوب فهمیدهاند. این اتفاق کمی نیست و شاید اصلی ترین جذابیت کار، همین دو دختر جوان (بازیگران نقش های زهره و مائده) باشند که نقشهای محوری دارند.
تغییر بازیگر نقش اصلی به «بچه مهندس» آسیب زد
محمدتقی فهیم در نقد سریال «بچه مهندس۴»، با بیان اینکه تغییر کارگردان و بازیگر نقش اصلی سریال ضربه اساسی به کار زده است، در این زمینه عنوان کرد: سریالهایی که در فصلهای مختلف ساخته میشوند با تغییر بازیگر آسیب میبینند. در تلویزیون های دنیا، وقتی سریال دنباله داری ساخته میشود، از ابتدا میدانند و با بازیگران قرارداد میبندند؛ زیرا معمولا مخاطب با بازیگر ارتباط میگیرد؛ بنابراین تغییر بازیگر نقش جوادی به «بچه مهندس» آسیب زده است.
جواد نباید مریض می شد!/خواستند مخاطب برایش دل بسوزاند
به عقیده این منتقد موضوع سریال «بچه مهندس» قرار بوده درباره نخبگان، فرار مغزها و مسائل نظامی باشد، اما تیم نویسنده با تغییر مسیر زندگی جواد جوادی در فصل چهار به سمت بیماری، از این موضوعات غافل شدهاند و نتوانستند از عهده کار بربیایند.
فهیم در این زمینه توضیح داد: مسیر زندگی جوادی را تغییر دادند و از مبارزه برای پیشرفت در حوزه علم منتقلش کردند به درگیری های پزشکی و بیماری سرطان. در این فصل بیماری جوادی، بیش از مسیری که باید رو به رشد طی کند، مطرح شده است. نویسندهها فکر کردند باید به سمت ملودرام بروند و دل مخاطب را برای جوادی بسوزانند. در جایی از سریال این موضوع مطرح میشود که تومور مغزی جوادی به خاطر فشارهایی بوده که در حوزه علم و تلاشهایش داشته است و این به نظرم یک اشتباه بزرگ است، زیرا این طور نیست که اگر کسی فعالیت مغزی زیادی داشته باشد، تومور مغزی میگیرد.
او تاکید کرد: بردن جوادی به سمت بیماری، ضعف اصلی کار است؛ زیرا کشمشها و دغدغههای جوادی باید در همان حوزه علمی و کارهای تیمی و بحث نخبهها میماند. سریال قرار است چالش پیرامون جوانان نخبه را به تصویر بکشد و مسایلی که باعش میشود بعضیها کشور را ترک کنند و بروند.
او در بخشی دیگر از صحبتهایش درباره نقاط مثبت سریال «بچه مهندس» هم عنوان کرد: از نظر مضمون و انتقال حس ماه رمضانی، «بچه مهندس» همچنان بهترین سریال ماه رمضان تلویزیون است. همچنین فکر میکنم آقای کاوری از پس کار برآمده است.
«یاور» فیلم فارسی خالص است
این منتقد همچنین ایراداتی را متوجه سریال ماه رمضان شبکه سه دانست و تاکید کرد که «یاور» یک فیلم فارسی خالص است.
فهیم در نقد ساخته سعید سلطانی گفت: «یاور» از دل فیلم فارسی قدیم آمده است. همه ویژگیهای فیلم فارسی را دارد و با مولفههای فیلم فارسی نوشته شده است. رگ خواب مخاطب را هم از همان ویژگیهای فیلم فارسی به دست آورده است. حتی غلظت فیلم فارسی بودنش از خود فیلم فارسی های قدیم خیلی بیشتر است، زیرا تصادف و حوادث اتفاقی در این سریال به وفور وجود دارد.
«یاور» پر از تصادف است
او در توضیح جمله آخرش چنین اظهار کرد: در یک کار نمایشی، شاید تا دو ـ سه مورد تصادف توجیه پذیر باشد، اما «یاور» پر از تصادف است و همه چیز تصادفی شکل میگیرد؛ مثلا تصادفی پسرِ شخصی که در گذشته یاور به او کمک کرده است، مسئول پرونده پسر و نوه یاور شده یا اینکه همان شبی که پسر یاور به دانشگاه میرود، نوهاش هم میرود و آصف هم میرود؛ در هر قسمتش میشود یک تا دو تصاوف پیدا کرد و این بنیاد فیلم فارسی است.
رفاقت قرار است مبتنی بر ایثار اجتماعی باشد نه لات بازی
فهیم با اشاره به نکته دیگری در سریال «یاور»، بر این باور است که آدم خوب در این سریال وجود ندارد؛ او در این زمینه توضیح داد: در این سریال همه بد و باج بگیر هستند. حتی دوست یاور که مُرد هم خوب نبود بلکه پخمه و دست و پا چلفتی بود. آدم خوب کسی نیست که مظلوم باشد و نتواند از خودش دفاع کند. رفاقت قرار است مبتنی بر ایثار اجتماعی باشد نه لات بازی. رفاقتها در آثار نمایشی مهم هستند و در فیلم فارسی ها هم نقش مهمی دارند اما در همان فلیم فارسیها هم رگههایی از ایثار اجتماعی دارد. اتفاقا دوست یاور آدم منفی بود زیرا از عهده هیچ چیز برنمیآید.
زنان در «یاور» یا در آشپزخانه اند و یا دارند گریه میکنند
این منتقد سینما و تلویزیون یکی دیگر از ایرادهای سریال «یاور» را نادیده گرفتن نقش زنان عنوان کرده و گفت: زنان در این سریال یا در آشپزخانه هستند یا دارند گریه میکنند. همه منفعل هستند و نقش اجتماعی ندارند. خانواده خوبی هم در سریال نمیبینیم. خانواده آصف که همه چیزشان پول و اشرافیت است. خانواده یاور هم خانواده خوبی نیست و ما نمیتوانیم سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی را در این خانواده ببینیم. کدام زنی راضی میشود با یاور و زنش زندگی کند؟ هر کس میخواهد خارج شود زن یاور میپرسد کجا میروی و چرا میروی؟ اگر قرار است این سبک از زندگی نقد شود باید در مقابلش یک خانواده مثبت داشته باشد. مسیری که نویسنده و سازندگان انتخاب کردهاند مسیر خوبی نیست و مخاطب آدمی را نمیبیند که دلش بخواهد جای او باشد. گاهی یاور شعارهای آنچنانی میدهد و گاهی تبدیل به آدمی منفی میشود.
متن «یاور» قوی است
او سپس به ویژگیهای مثبت سریال «یاور» هم اشاره کرد و گفت: «یاور» متن قوی دارد. در سریالهای چند وقت اخیر، کمتر مجموعه ای را تماشا کرده ایم که دیالوگهای تحقیق شده و متناسب با هر کدام از شخصیتها داشته باشد و در اغلب آنها دیالوگها شبیه به هم بودهاند. در سریال «یاور» دیالوگها هر کدام مخصوص همان شخصیت است و این یکی از نقات قوتش است.
داریوش ارجمند سعی زیادی کرده است تا حشمت فردوس نباشد
فهیم در پایان گفت: اگر از دریچه بازیگری و شخصیت به یاور نگاه کنیم، او را شبیه به حشمت فردوس میبینیم اما داریوش ارجمند سعی زیادی کرده است تا تغییراتی به وجود بیاورد؛ بازی آقای داریوش ارجمند قدرتمندانه است و فرد دیگری به جز او از عهده این کار برنمیآمد. اجرای کارگردانها هم خیلی جاها پذیرفتنی است؛ کارگردانهای سریال، آقای سلطانی و اصغر نعیمی در جاهایی به لحاظ دکوپاژ و میزانسن و حرکتهای دوربین توانستند کار دلچسبی را ارائه دهند. تیتراژ سریال هم خوب است؛ دیدنی و شنیدنی است. شعر متناسب با متن سریال است.
آخرین دیدگاه