در اغلب رابطهها هر قدر هم خوب و پایدار باشند، باز هم مشکلاتی پیش میآید که هر دو یا یکی از طرفین بهشدت دلشکسته میشود. چرا که گمان میکند احساساتش نادیده گرفته و یا به او توهین شده است.
معمولا در مشکلاتی که در روابط به وجود میآید هركس براي خود توجيهي دارد و از زاويه ديد خود به مشكل نگاه میكند و نیز كمتر كسي سهم خود را در بروز مشكل میپذیرد؛ به همین دلیل نهتنها مشكل حل نمیشود، بلكه حس ناراحتي و دلشكستگي نيز بيشتر خواهد شد. اما در اين مواقع چه بايد كرد؟ اگر نتوان بهسادگي از رابطه خارج شد، چگونه بايد بار غم و غصه ناشي از مشكلات موجود را كمی سبكتر كرد تا بتوان در فرصتي مناسب، تصميم درستي گرفت.
دراينخصوص با دكتر هراير دانيليان، روانشناس و مشاور، گفتوگو كردهايم.
شكستن ديوارهاي اعتماد
وقتي رابطهاي به هر دليل با مشكل مواجه شود، اولین چيزي كه ضربه میبيند، اعتماد و اطميناني است كه پايههاي محكم يك رابطه را تشكيل میدهد و وقتي اين ديوارها آسيب ببينند يا فروبريزند، نخستين چيزي كه براي بازسازي آن لازم است، زمان است. وقتي مشكلي در رابطه بهوجود میآید، مثلا خيانت يكي از طرفين اتفاق میافتد، نمیتوان از شخص آسيبديده انتظار داشت خيلي زود مشكل را پشتسر بگذارد؛ چراکه زمان برای جبران و ترمیم این رابطه نیاز است.
همچنین بدانیم در مدتي كه طرفین به یکدیگر زمان میدهند، هرکس بايد بهطور فردي مشكل را بررسي كرده يا كسي را داشته باشد كه بتواند به او كمك كند. در اين مدت نيز روابط بايد عادي شود تا از شدت خشم و هيجان دو طرف، بهويژه شخص آسيبديده، كم شود. دركنار آن لازم است به مشاور يا متخصص مراجعه شود؛ البته اگر هر دو با هم به مشاور مراجعه کنند، قطعا نتيجه بهتري میگیرند و البته یادمان باشد كه گذشت زمان هم عامل بسيار مهمی است.
افزايش مهارتهاي ارتباطي
لزوم حل مسئله و برقراري ارتباط موفق بعد از شكست در رابطه بيشتر احساس میشود؛ اينكه دو طرف مراقب ارتباط خود باشند و راههاي مختلف براي رسيدن به نتيجه بهتر را امتحان كنند، بسيار مهم است. ولي وقتي مشكلي در ارتباط به وجود میآيد، حتما براي رويارويي با مشكل و بهحداقلرساندن آسيبهاي جانبي آن به مهارت احتياج داريم؛ خوب گوشكردن نیز يكي از مهارتهاي مهم اجتماعي است. وقتي ما حرفهاي طرف مقابل را فقط میشنويم، اما توجه لازم را نداريم، طبيعي است كه نتوانيم طرفمان را درك كنيم؛ چون متوجه خواستههاي واقعي او نمیشويم؛ بهتر است سعي كنيم با توجه به شناختي كه از طرف مقابل داريم، متوجه رفتار او بشويم؛ نه اينكه فقط تعبير خود را داشته باشيم. افراد بايد بتوانند معناي جديدي به گفتههايي كه از همسرشان میشنوند، بدهند و لزوما همان برداشتهاي قبلي را نداشته باشند.
تمركز بر خود
بهتر است وقتي مشكلي پيش میآيد، همسران ابتدا بيشتر بر رفتار خود تمركز كنند، نه طرف مقابل تا شناخت بيشتري از خود داشته باشند. درواقع ما بايد ببينيم وقايع و اتفاقات چه تاثيري بر ما میگذارند و چه چيزي باعث میشود بهاصطلاح از كوره دربرويم و حالمان بد شود. اگر بتوانيم بادقت و باحوصله جوابي براي اين سوالات پيدا كنيم، بهتر و بيشتر با نقاط ضعف و قوت خود آشنا میشويم و کمک زیادی به بهبود رابطهمان خواهیم کرد.
درواقع با اين روش ما توانايي پيدا میكنيم تا به مسائل بعدي بهتر بپردازيم و نیز قادریم معاني و مفاهيمی را كه قبلا در ذهنمان نقش بسته و باعث آزار و اذيت ما شده بود، تغيير دهيم؛ زيرا گاهي ما پيشفرضهايي در ذهن خود داريم كه نمیگذارند از زندگي لذت بيشتري ببريم و مدام ما را آزار میدهند.
پذيرش واقعيت
وقوع برخی حوادث در زندگي گاهي آنقدر سخت و دور از انتظار است كه پذيرش را براي ما بسيار سخت میكند، ولي بايد بدانيم كه هرقدر ديرتر آن را بپذيريم، ديرتر به نتيجه میرسيم؛ البته اين كار آسان نيست و بهتر است حتما از مشاور و متخصص در اين زمينه كمك بگیریم؛ مثلا اگر مشكل ما در ارتباط، خيانت طرف مقابل باشد، حتما بايد روي عزتنفس خود بيشتر كار كنيم تا بپذيريم وقتي كسي به ما خيانت میكند، لزوما به اين معنا نيست كه ديگر ما را دوست ندارد يا ما بهاندازهكافي خوب و دوست داشتني نبودهايم و باید بدانیم گاهي بعضي افراد به دليل مشكلاتي كه خود دارند، دست به چنين كارهايي میزنند.
بازسازي و ترميم
اينكه زمان بازسازي و ترميم يك رابطه بعد از وقوع يك حادثه و شكست به چه شكل خواهد بود و چقدر طول میكشد، بستگي به عوامل بسياري دارد؛ ميزان آسيب، زمانيكه از آن گذشته، ميزان درگيري و شدت آسيبي كه به رابطه وارد شده و … مشخص میكنند كه تا چه حد میتوان اعتماد را بازسازي كرد، اما این را هم فراموش نکنید که خواست افراد و تلاش دو طرف عامل بسيار مهمی در اثربخشي و نتيجهگرفتن از يك رابطه خواهد بود. بعضي افراد خيلي دير به نتيجه میرسند، ولي شايد بتوانند با اعتمادي بيشتر از قبل به رابطه برگردند. اما شكست در بعضي خانوادهها هيچ راه بازگشتي براي آنها باقي نمیگذارد و با فروپاشي ديوارهاي اعتماد، افراد دليلي براي ترميم آن نمیبينند.
پيشينه و واكنش نسبت به مشكلات
ميزان اعتماد افراد، معمولا رابطه مستقيمی با تجربه و پيشينهاي دارد كه افراد ازقبل نسبت به مشكل موجود داشته و تجربه كردهاند؛ ولو به شكلي متفاوت؛ مثلا شايد بعضي افراد از زمان كودكي فكر میكردند پدر و مادر در حق آنها خيانت میكنند و اين واژه براي آنها معاني مختلفي دارد؛ يعني همين كه مادر و پدر به آنها توجه لازم را نداشتند و بهنوعي حقشان را ادا نمیكردند، آنان را در مقايسه با ديگران آسيبپذيرتر میکرد و شاید هم ندیدن توجه کافی با واژه خيانت يا ترك و طرد در ذهن آنها شكل گرفته و بدين ترتيب طبيعي است كه در ارتباط زناشويي گاهي هر بيتوجهي و غفلت از نیازهای یکدیگر را خیانت تلقی کنند. رويارويي كساني كه وابستگي عاطفي زيادي به طرف مقابل دارند نيز با اين موضوع سختتر خواهد بود. درواقع وقتي ارتباط عاطفي محكمی بين دو نفر وجود داشته باشد، وقوع هر نوع مشكل بيشتر آنها را آزار خواهد داد.
مذاكره، بررسي دوجانبه و اطمينان
بعد از طي زمانيكه دو طرف به همديگر میدهند تا آرامتر شوند اگر به نتيجه رسيدند كه میتوانند رابطه را ادامه دهند، بايد زماني را هم اختصاص دهند تا مشكل را با كمك يكديگر بررسي كنند. در اين هنگام بايد براي صبر و فرصتي كه براي ترميم رابطه به همديگر میدهند سپاسگزار باشند و همديگر را براي اتفاقات خوبي كه بعد از وقوع مشكل افتاده است، ستايش كنند؛ همچنين در اين هنگام افراد به همدلي يكديگر نيز بسيار احتیاج دارند؛ مثلا بايد به همديگر حق بدهيم و درك كنيم كه مشكل موجود تا چه حد توانسته باعث آزار ما شود.
افزايش اعتمادبهنفس نيز براي حل مشكل بسيار مهم است. وقتي شخص اعتمادبهنفس و عزتنفس بالايي داشته باشد، هنگام بروز مشكل كمتر آسيب میبيند و بهتر میتواند با مسائل كنار بيايد. براي افزايش اعتمادبهنفس در رابطه، شخص بايد ببيند چه چيزهايي باعث میشود نتواند به خودش اعتماد كند و درعوض هراس و بيم بر او چيره میشود. گاهي پيداكردن اين مشكلات بهتنهايي ممکن نیست و لازم است شخص حتما از متخصص، مشاور يا شخصي آگاه كمك بگيرد.
آخرین دیدگاه