اختلال دوقطبی اختلالی شایع و جدی است که به نظر میرسد از نظر حجم آسیبی که به بیمار و اجتماع میزند و میزان ازکارافتادگی و ناملایماتی که ایجاد میکند، بسیار مشکلزاست.
اختلال دوقطبی، به زبان ساده یعنی تغییر مود یا خلق فرد بهصورت غیرعادی از خیلی خوب به خیلی بد که این تغییر هیچ تناسبی با موقعیت و شرایط بیرونی زندگی فرد ندارد. این اختلال درگذشته مانیک – دیپرشن (شیداییـافسردگی) نامیده میشد که همینطور که از این نام پیداست به معنای گذار بین دو دوره مانیا (شیدایی) و دوره دیپرشن (افسردگی) است.
چگونه میتوان این اختلال را در خود یا دیگری تشخیص داد؟
از آنجا که این اختلال بسیار جدی است، توصیه میشود مسئولیت تشخیص آن را حتما به روانپزشک یا روانشناس متخصص و مجرب واگذار کنید، اما برای اینکه تا حدودی با نشانههایی که میتواند زنگ خطر باشد آشنا شویم، بهطور مختصر به توضیح این علائم میپردازیم.
اختلال دوقطبی دو نوع اصلی دارد: اختلال دوقطبی نوع یک شامل یک دوره شیدایی (مانیا) بهمدت حداقل یک هفته میشود که بعد از آن ممکن است فرد یک دوره افسردگی را تجربه بکند یا نکند، اما فرد به صرف اینکه در طول زندگیاش فقط یک دوره مانیا را تجربه کرده باشد مبتلا به افسردگی دوقطبی نوع یک تشخیص داده میشود؛ چه در کنارش افسردگی باشد چه نباشد، اما در دوقطبی نوع دو فرد دچار یک افسردگی شدید میشود و بعد از آن یک دوره شیدایی ملایم (هیپومانیا یا نوع خفیف مانیا) را تجربه میکند.
نشانههای افسردگی در بیماری دوقطبی چیست؟
نشانههای افسردگی در این بیماری، دقیقا همان نشانههای معمول بیماری افسردگی است و اگر بیماری فرد، اول با دوره افسردگی شروع شود و ندانیم پس از آن دوره نیمهشیدایی اتفاق میافتد یا نه، هنوز نمیتوان تشخیص داد که آیا بیماری فرد افسردگی است یا دوقطبی. هنگام افسردگی فرد معمولا چند علامت از علائمی که در ادامه میآید را بروز میدهد که باعث مختلشدن زندگیاش میشود؛ در افسردگی فرد در اکثر اوقات شبانهروز و تقریبا تمام روزها خلق پایینی دارد و غمگین است و بهصورت بارزی علاقهاش برای اکثر یا تقریبا تمامی فعالیتها کاهش مییابد. کاهش وزن قابلملاحظه (بدون رژیم غذایی) یا افزایش وزن پیدا میکند یا تقریبا در تمام روزها کاهش یا افزایش اشتها دارد؛ همچنین بیخوابی یا پرخوابی، خستگی یا ازدستدادن انرژی و احساس بیارزشی یا احساس گناه مفرط را تقریبا در تمام روزها تجربه میکند.
نشانههای دوره مانیا یا شیدایی چیست؟
دوره مانیا یا شیدایی، حداقل یک هفته است ولی ممکن است چند هفته تا چند ماه طول بکشد. در دوره مانیا فرد بهطور غیرعادی خلق بالایی دارد و احساس سرخوشی و خوشحالی میکند؛ یا بهشدت تحریکپذیر و زودرنج است یا بسیار رفتار باز و دوستانهای دارد. به تعاملات میانفردی علاقه زیادی نشان میدهد، درصورتی که این کاملا با شخصیتی که قبلا داشته، متفاوت است و اینها رفتارهای معمولی او نیست. مثلا در طول دوره مانیک یک فرد معمولا خجالتی ممکن است بهشدت معاشرتی شود و پرحرفی کند و دو یا چند ساعت بیوقفه حرف بزند و اجازه صحبت به هیچکس ندهد.
در دوره مانیا فرد مشکل حواسپرتی و پرش افکار دارد که باعث میشود وقتی صحبت میکند دائم از این شاخه به آن شاخه بپرد. اعتمادبهنفسش به صورت افراطی بالا می رود و دچار رفتارهای لذتجویانه بیمحابا میشود؛ مثلا ممکن است بسیار ولخرجی کند، در حدی که کلی قرض بالا بیاورد.
در این دوره فرد آنقدر انرژی دارد که دوست دارد در هر کار و پروژهای شرکت کند و معمولا هم تعداد زیادی کار را شروع میکند ولی هیچکدام را به اتمام نمیرساند یا ممکن است کاری را شروع کند که هیچ اطلاعی از آن ندارد؛ مثلا ممکن است بخواهد شروع به تعمیر اتومبیل کند، بدون اینکه کوچکترین چیزی راجعبه آن بداند. همچنین در این دوره فرد دچار باورهای غیرواقعی راجع به تواناییهای خود میشود و احساس میکند تواناییهای فوقالعادهای دارد. در طول این دوره فرد به خواب کمی نیاز دارد،بهطوریکه ممکن است چند روز نخوابد و باز هم احساس خستگی نکند. مشکلی که اغلب در دوره مانیا وجود دارد این است که فرد خودش نمیداند که رفتارش غیرعادی است و بنابراین در برابر مراجعه به روانشناس مقاومت میکند.
نگران نباشید، بیماری دوقطبی بهمعنی نوسان خلق عادی نیست
شاید بعضی افراد بعد از شنیدن اسم بیماری دوقطبی فکر کنند که نکند خودشان که در دورههایی از زندگی شاد، امیدوار و پرانرژی هستند و در دورهای افسرده و کمانرژی میشوند دچار این بیماری باشند، اما اینطور نیست و درواقع بیماری دوقطبی به این سادگی نیست. همه ما در طول زندگی و در گذران روزها و هفتهها و ماهها ممکن است تغییر و نوساناتی در خلقوخوی خود احساس کنیم. اما این نوسانات در افراد مبتلا به این بیماری شدید و ممتد است، یعنی عملکرد فرد را در زندگی اجتماعی، شغلی و سایر جنبههای زندگی مختل میکند و نابسامانی شدید بهوجود میآرود.
همانطور که گفته شد خُلق بالا اغلب به انتخابهای پُرخطر در سبک زندگی میانجامد و رفتارهای غیرعادی که به زندگی شغلی و خانوادگی فرد آسیب میزند و در خُلق پایین، فرد مبتلا آنقدر افسرده است که گریههای کنترلناپذیر و حتی افکار (یا اقدام به) خودکشی دارد؛ بنابراین وقتی از اختلال دوقطبی سخن میگوییم در مورد حسوحال خوب یا حسوحال بد صحبت نمیکنیم، بلکه با مسئلهای بهمراتب جدیتر روبهرو هستیم.
راههای درمان اختلال دوقطبی
در درمان این بیماری هدف این نیست که این نوسانات صاف و یکدست بشوند بلکه هدف این است که فرد بیاموزد چطور سوار بر این نوسانات شود و آنها را کنترل کند و این نوسانات را بهحدی برساند که برای خودش و افراد مهم زندگیاش قابلقبول باشد. هسته اصلی و خط اول درمان در بیماری دوقطبی، حتما دارودرمانی است چون منشا اصلی این بیماری مشکل در عملکرد مغز است. داروی اصلی این بیماری نیز «لیتیوم» است که باعث ثبات خلق میشود و حتما باید زیر نظر روانپزشک مصرف شود، اما در کنار دارودرمانی، مراقبتهای دیگری نیز توصیه میشود مانند دوری از استرس و مشغله زیاد، شناسایی نشانههای تغییرهای خلقوخو برای دریافت کمک بهموقع، ورزشکردن، داشتن یک سیستم پشتیبانی قوی مثل جمعی از دوستان و اعضای خانواده، تنظیم ساعت خواب، توجه به رژیم غذایی مخصوص و… که همه اینها میتواند باعث بهترشدن خلقوخوی فرد شود.
همچنین چون این بیماری عودکننده است و قبل از اینکه دوره بعدی بیاید یکسری علائم هشداردهنده وجود دارد، بهتر است فرد حتما به این نشانهها دقت کند و آنها را خوب بشناسد تا در زمان بروز عمده علائم به درمانگر مراجعه کند.
بیماران دوقطبی مشهور
اخلال دوقطبی جزء اختلالاتی است که از نظر روانشناسان نشانههای آن بین بعضی از افراد موفق و مشهور در عرصههای مختلف مشاهده شده است. از افراد مشهور مبتلا به این بیماری میتوان به ونسان ونگوگ، پابلو پيكاسو، ناپلئون بناپارت، ارنست همینگوی، وینستون چرچیل، نیوتن، صادق هدایت و مرلین مونرو اشاره کرد. چرچیل این بیماری را سگ سیاه مینامید.
آخرین دیدگاه