یک روانشناس بالینی گفت: والدین باید این واقعیت را بپذیرند که بچه ها علاقه ای ندارند که شبیه پدر و مادر خود شوند. پس نباید با ابزارهای مخرب تربیتی مانند سرزنش و مقایسه گری، با آنها برخورد کرد.
حمیدرضا غلامی بورخیلی اظهار کرد: با توجه به اصل تکامل، امروزه دارای فرهنگی تکامل یافته تر از ۴ هزار سال پیش هستیم، چراکه هر فرزندی طبق اصل تکامل به طور غریزی میل به بهتر بودن از والدینش را دارد، نکات منفی والدینش را میبیند آنها را در ذهن خود اصلاح میکند و اخلاق و منش جدیدی را ارائه میدهد و با نقاط ضعف و نقص والدین خود به تضاد مینشیند، پس انتظار بیجایی است که بخواهیم فرزندانمان کاملاً شبیه ما باشند.
وی تصریح کرد: شاید بچهها از لحاظ ظاهری شبیه والدین خود باشند ولی این بدان معنا نیست که آنها از نظر ذهنیت، شخصیت و حتی خلق و خو از پدر و مادر خود ارث ببرند؛ پس به تفاوتهای ذهنی آنها باید احترام گذاشت.
بورخیلی با بیان اینکه انتقاد و سرزنش نامناسبترین شیوه تربیتی است، افزود: انتقادگری، سرزنش و مقایسه و تنبیه و تهدید راه مناسبی برای کنترل بچهها نیست. سرزنش، مخرب روان و همچنین نصیحت، مخدر آن است. باید توجه داشت که سرزنش و مقایسه گری با هم خویشاوندند به همین دلیل از این نوع ادبیات در مواجه با اشتباهات بچهها نباید استفاده کرد.
این روانشناس بالینی ادامه داد: برخی والدین برای کنترل و به زیر سلطه کشاندن فرزندان خود از این ابزارهای بسیار مخرب استفاده میکنند. ابزارهایی که تا آخر عمر با بچهها خواهند ماند، یعنی در آینده زمانی که والدین نقش کمرنگتری در زندگی فرزندان خواهند داشت.
وی گفت: سرزنش مانند نماینده والدین در طول سالها در روان فرزندان حضور خواهد داشت و حکمرانی میکند، یعنی زمانی که والدین نیستند فرزندان خودشان، خود را سرزنش میکنند. غافل از اینکه کسی که در درون ذهنش او را سرزنش میکند همان نمایندگان والدینش هستند. سرزنش کردن همانند زنگ زدن آهن میماند که رفته رفته آهن را نابود میکند.
بورخیلی تاکید کرد: مقایسه گری یک ظلم بزرگ در حق فرزندان است، همانطور که اثر انگشتان دو انسان در دنیا شبیه به هم نیستند، روان دو انسان هم در دنیا وجود ندارد که شبیه به هم باشند. این انتظار بی مورد است که والدین فکر کنند بچههایشان باید دقیقاً مثل آنها باشند.
وی ابراز کرد: سبک فرزند پروری و محیط زندگی انسانها با هم فرق میکند، با این همه تفاوت بین ظهور و رشد انسانها باید به این نتیجه رسید که مقایسه کردن آنها، یک نوع بیعدالتی و ظلم در حق بچهها است.
این روانشناس بالینی گفت: اگر والدین فرزندانشان را مانند خودشان ببینید به احتمال فراوان دارای اختلال خودمحوری هستند، و توان همدلی با کودکانشان را ندارند، که سبب ایجاد محرومیت هیجانی در فرزندان میشوند که نتیجه آن ظهور شخصیتهای متفاوتی نظیر شخصیت وابسته و یا مردم گریز است که این شخصیت مستعد هر نوع اعتیاد است.
وی گفت: مقایسه کودک با گذشته خودش مانعی ندارد، اگر کودک نسبت به گذشته خودش پیشرفتی داشته باید مورد تشویق قرار بگیرد و اگر ثابت و یا پسرفت داشت مشکلاتشان مورد برسی قرار گیرد. همچنین به آنها تا حد توانمان باید قدرت انتخاب داد.
بورخیلی با بیان اینکه بچهها را باید با احساسات درونشان آشنا کرد، افزود: والدین همواره میبایست نسبت به خواسته کودک چند گزینه امن و بیخطر را در حد توانمان در اختیارشان قرار دهند تا او خود انتخاب کند. بدین طریق فرزند حس استقلال را تجربه کنند. او در طول زمان درک میکند که کدام گزینه به صلاح است.
این روان درمانگر افزود: با ترس از آسیب دیدن بچهها را بی کفایت و وابسته نکنیم. بلکه با مدیریت نسبت به ارائه گزینههای بیخطر متناسب با میل و احساس درونی فرزندانمان، ترس خودمان را فرو بنشانیم. بدین طریق رابطه دوستانه تری با فرزندانمان تجربه خواهیم کرد.
بورخیلی خاطر نشان کرد: واقعیت این است که برخی از والدین زمانی به فکر دانستن چگونگی پرورش فرزندشان میافتند که بچهها آسایش را از آنها سلب کرده و اصلاح برخی از آنها نیازمند ماهها و گاهی سالها تلاش است.
آخرین دیدگاه