رئیس کمیتهٔ برنامهریزی و راهبردهای «جبههٔ اصلاحات ایران» در گفتوگوی شب گذشته در کلاب «دآد» در کلابهاوس به سوالاتی پیرامون یادداشتش با عنوان «قواعد راهنما در انتخابات» پاسخ داد.
بخشی از گفت و گوی علیرضا علوی تبار را که در فضای مجازی و رسانه ها منتشر شده است، بخوانید؛
*جبههٔ اصلاحات ایران بخش عمدهای از انرژی خود را صرف تصویب فرایندهای تصمیمگیری دموکراتیک کرده است که با مشارکت حداکثری نهایتاً به تصمیم واحد برسد.
*تنها در شرایطی خوب است در انتخابات شرکت کنیم که میان دو الگوی متمایز ادارهٔ کشور رقابتی معنادار برقرار شود.
*از میان سه آرمان مدرنِ «همبستگی جمعی»، «آزادی فردی» و «برابری اجتماعی» در هر مقطعی وزن هر کدام در گفتمان و جهتگیریهای اصلاحطلبان متفاوت بوده است. بعد از دوم خرداد آرمان آزادی فردی برای ما اهمیت ویژه پیدا کرد و به دو آرمان دیگر توجه کافی نداشتیم. امروز با قاطعیت میتوانیم بگوییم که نابرابری باعث افزایش جرم، فقر و بیماری میشود و چون این سه مشکل امروز بیشتر خودنمایی میکند، توجه ما به «برابری اجتماعی» در حال افزایش است.
*در جبهه اصلاحات ما وجوه مشترکی داریم و به لحاظ چهارچوب فکری این جبهه تحت تأثیر دو جریان اصلی است: جریان راست مدرن و جریان چپ مدرن. مثلاً چپ مدرن از رشد همراه با توزیع مجدد صحبت دفاع میکند. یا اگر از توسعه صحبت میکند استراژی توسعهٔ مشارکتی را انتخاب میکند. این دو جریان به تدریج خود را در معرض گفتوگوی با هم دیگر خود را قرار میدهند. هرچه جلوتر میرویم تمایزها مشخصتر میشود.
*به نظرم جبههٔ اصلاحات به این زودی تجزیه نمیشود، اما به نظر میرسد در بلندمدت و به طور طبیعی در جبههٔ اصلاحات با چند معیار دستهبندی به وجود میآید: یکی سطح اصلاحاتی که دنبال میکند و دیگری جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی. استراتژی و راهبرد در سیاست حاصل ترکیب تحلیل ما از وضع موجود است و آرمانهایی که دنبال میکنیم. اگر افراد در این دو اختلاف داشته باشند، در راهبرد هم اختلاف خواهند داشت. جبههٔ اصلاحات تا به حال توانسته این طیف گسترده را جمع کند و کمابیش تعارضها را با تصویب راهبردها مدیریت کند.
*انتخابات به چند دلیل مهم است: ۱. حفظ نهاد انتخابات که بماند و از بین نرود. ۲. استفاده از فرصت انتخابات برای ارتباط با مردم، گفتوگو و سازماندهی. ۳. امکان تغییر ترکیب نهادهای انتخابی با کمک انتخابات و در نتیجه کمک به تقویت نیروهای طرفدار دموکراسی در درون حاکمیت و بسترسازی برای تحول نهادی که برای توسعه و دموکراسی بیشتر به آن توجه داریم.
*انتخابات باید از دعواهای تاریخی، هویتی و جماعتی به رقابت بر اساس برنامهها تبدیل شود. این کار احزاب است و جبهه در واقع از محصول تحقیقات احزاب بهره میگیرد و وجهی از برنامه را پررنگ میکند که برای همه اعضای حاضر در جبهه قابل قبول باشد.
*ما باید سعی کنیم نوع رابطه را در داخل از صورت ستیز به سمت سازش ببریم. سازش نشاندهندهٔ این است که ما وجود همدیگر را به رسمیت میشناسیم. چه ما و چه رقبایمان خوب است از ستیز در عرصهٔ سیاست بکاهیم. مثلاً چهرهٔ آقای بهزاد نبوی چهرهٔ ستیز نیست و چهرهٔ گفتگو و کاهش درگیری است. حضور ایشان به عنوان نماد و رئیس جبههٔ اصلاحات نشاندهندهٔ این است که ما برای ستیز نیامدهایم.
*در انتخابات ۱۴۰۰ باید دو چیز را با مردم در میان بگذاریم: ۱- چه میخواهیم؟ و ۲- در چارچوب ساختارها و فرصتها و تنگناهای موجود چه میتوانیم بکنیم؟
*در این انتخابات هم به نوعی توافق با مردم نیاز داریم و هم نوعی توافق با قدرت مرکزی در حاکمیت. وقتی حکومت اجازه میدهد نماینده شما در انتخابات شرکت کند، باید متوجه باشد که دارد اجازه میدهد که شما حدودی از اختیارات را داشته باشید برای اجرای برنامه. اما نباید دایره را وسیع کنیم که تنشزا باشد. مواردی را تعیین کنیم که منجر به گفتوگو و توافق شود.
*اصلاحات ضروری است که در سه زمینه خود را نوسازی کند: گفتار سیاسی، تشکیلات و راهبردها.
*اینکه در چه مرحلهای کاندیدایی را معرفی کنیم و چه کسی را معرفی کنیم، مطابق با فرایند شفاف و دموکراتیکی است که در حال بررسی و تصویب است.
آخرین دیدگاه