"نجده بن عامر" یکی از سردمداران خوارج بود که بعد از جنگ نهروان، رهبری تندروهای عربستان را بر عهده گرفت. به ظاهر تندروی او کمتر از نهروانیها بود و همین، باعث شد "عبدالله زبیر" با او متحد شود.
به گزارش خبر فوری، تاریخ همواره بهترین راهنمای ما در سیاست بوده و هست. این روزها مجددا بحث مذاکره با طالبان و اعتماد به آنها مطرح است. مسلک طالبان همان مسلک خوارج است؛ چه در قول و چه در فعل. بسیاری بر آنند که سردمداران فعلی این گروه، تندروی "ملاعمر" را ندارند. شاید حق با آنها باشد، اما نباید از خاطر برد که اعتماد کامل به چنین گروهی (حتی اگر سردمدارانشان کمی معتدلتر باشند) باز هم خطا است.
این چیزی است که تاریخ به ما نشان میدهد. "نجده بن عامر" یکی از سردمداران خوارج بود که بعد از جنگ نهروان، رهبری تندروهای عربستان را بر عهده گرفت. به ظاهر تندروی او کمتر از نهروانیها بود و همین، باعث شد "عبدالله زبیر" به او اعتماد کرده و با او متحد شود، اما همین اعتماد باعث عذاب و تعب شدید پسر زبیر و حکام حجاز شد.
شمایل چهره نجده بن عامر باید برای ما آشنا باشد. این عضو خوارج در سریال مختارنامه حضور داشت. او همان رییس خوارجی بود که با عبدالله زبیر بیعت کرد و بعد سعی نمود مختار را بر علیه عبدالله بشوراند. با این حال، بعد از خروج مختار از مکه، سرنوشت او به تصویر کشیده نشد. بد نیست در این گزارش به سرنوشت پرماجرای این خوارج اشارهای داشته باشیم.
تندرویی که با دشمنش متحد شد
نجدة بن عامر یا عویمر، از بنیحنیفه، تیره بکر بن وائل و رئیس خوارج نجدیه بود و پیروان او را "نجدات" میخوانند.
در سال ۶۸۰ میلادی، او شورشی را در یمامه علیه خلافت اموی آغاز کرد، که تقریباً با قیام امام حسین (ع) و شهادتشان در کربلا همزمان بود.
همانطور که در سریال مختار دیدیم، در طول محاصره مکه توسط امویان در سال ۶۸۳، عبدالله بن زبیر، رهبر مخالفان حکومت بنی امیه در حجاز، از خوارج کمک خواست و نجده و سواران وی به کمک ابن زبیر آمدند. پس از رفع محاصره مکه، ابن زبیر خود را خلیفه اعلام کرد و نجده و سایر رهبران خوارج به بصره عزیمت کردند. در آنجا، تحت رهبری "نافع بن ارزق"، آنها با ارتش متحد سابق خود، ابن زبیر روبرو شدند که پس از برکناری فرماندار اموی این شهر در سال ۶۸۴ و عدم تعیین فرماندار جدید این شهر در پی تسخیر آن بود. در نهایت این شهر و پادگان آن، سلطه ابن زبیر را به رسمیت شناختند و خوارج در نزدیکی اهواز مستقر شدند.
شورش علیه آلزبیر و قدرتگیری در بحرین
پس از چندی، بین خوارج مهاجر مکه و خوارج بصره اختلاف پیش آمد. به عبارت بهتر، اختلافی شدید بین نجده و نافع پدید آمد و منجر به جدایی نجده از نافع و بازگشت او به یمامه گردید. در آنجا خوارج توسط "ابو طالوت سلیم بن مطار" رهبری میشدند. ابو طالوت، حضارم را که یک قطعه زمین کشاورزی وسیع در یمامه بود و به تصرف معاویه و نزدیکانش درآمده بود، به تصرف خود درآورد و آن زمینها و ۴۰۰۰ بردهای را که معاویه آنها را برای زراعت به آنجا فرستاده بود، بین پیروانش تقسیم کرد.
در سال ۶۸۵ نجده و یارانش در جبال، کاروانی را که از بصره به سمت مکه راه افتاده بود، غارت کرده و آن را با خود به نزد ابو طالوت در حضارم بردند تا آنها را میان یارانش تقسیم کند. نجده به یارانش توصیه کرد که پس از فراغت از این کار، به استفاده از بردههای اسیر شده برای کار کردن در مزارع ادامه دهند. اقدامات و توصیههای او موجب محبوبیت وی میان خوارج یمامه شد و هنگامی که تلاش کرد رهبر آنان شود، حمایت اکثریت را بدست آورد. جالب اینجا است که خود ابو طالوت از رهبری خوارج کنارهگیری کرد و آن را به نجده سپرد. از این پس، جنبش خوارج در عربستان در آن زمان به خاطر نجده به نام "نجدات" خوانده میشد.
قدرتگیری نجده بن عامر و تهدید ابنزبیر
چندی از رهبری نجده نگذشته بود که خوارج به رهبری او حملهای به قبیله بنی کعب، شاخه ای از قبیله بنی عامر بن صعصعه، در بحرین (شرق عربستان) کرده و ذرت و خرمائی را که بنی کعب از یک بازار غارت نموده بودند، تصرف کردند.
پیروزی نجده، نشانه آغاز یک سری از پیروزیها بود که در نهایت باعث شد بیشتر عربستان تحت کنترل وی درآید و این به ضرر ابن زبیر بود، زیرا نشان میداد که او در مقابله با خوارج ناتوان است.
در سال ۶۸۶، نجده و یارانش به بحرین بازگشتند و به قبیله بنی عبدالقیس که مخالف خوارج بودند حمله کردند. نجده با کمک قبیله أزد، بسیاری از اعضای قبیله بنی عبدالقیس را در قطیف به قتل رسانده یا اسیر کرد، جایی که وی پس از آن مقر خود را نیز در آنجا مستقر کرد.
با افزایش قدرت روزافزون نجده و کنترل بحرین و یمامه، وی از طریق بستن مسیرهای بین مکه (مرکز خلافت زبیری) و بصره ( مهمترین استان تصرف شده توسط ربیریان) خلافت زبیری را مورد تهدید قرار داد. "حمزه ابن الزبیر"، فرمانده نیروهای بصره، با اعزام یک ارتش ۱۴ هزار نفری به رهبری "عبدالله بن عمیر اللیثی" علیه خوارج، سعی کرد تا بحرین را از کنترل نجده خارج کند. با این حال، در سال ۶۸۶ نجده و مردانش در کمین نیروهای خلافت زبیری نشستند و آنان را شکست دادند.
اوج قدرت خوارج، وقتی نجده تا آستانه نابودی زبیریان پیش رفت
نجده پس از پیروزی در برابر سپاه زبیری، نائب خود، "عطیه بن اسود حنفی" را به عمان که تحت فرمان "عباد بن عبدالله الجلندی" و پسرانش سعید و سلیمان بود فرستاد تا آن جا را تصرف کند. عطیه موفق شد عمان را تصرف کند و چند ماه در آن منطقه ماند. سپس اداره امور آنجا را به شخصی به نام "ابو القاسم" واگذار کرد، اما به زودی ابوالقاسم توسط سعید و سلیمان کشته شد. سعید و سلیمان با پشتیبانی مردم محلی عمان دوباره کنترل سرزمین خود را در دست گرفتند.
این اتفاق باعث شد روابط بین نجده و عطیه به تیرگی گراییده شود. به دلایلی که در مورد آنها توضیح خواهیم داد.
در سال ۶۸۷، نجده شمال بحرین را فتح کرد و قبیله بنی تمیم ساکن در کاظمه را وادار به پرداخت خراج کرد. چند ماه بعد، او وارد صنعا در یمن شد و نائب خود، "ابو فدیک" را به "حضرموت" فرستاد. مردم هر دو مکان با نجده بیعت کردند و به او خراج پرداختند. بهواسطه سرزمینهای که نجده فتح کرده بود او تبدیل به قدرتمندترین فرد شبه جزیره عربستان تبدیل شد و پس از آن، قدرت زبیریان در شبه جزیره عربستان محدود به حجاز (عربستان غربی) شد.
نفوذ روزافزون نجده باعث شد تا عبدالملک مروان (خلیفهی اموی)، که با بحرانهای داخلی و خارجی دست و پنجه نرم میکرد، از نجده درخواست کند تا خلافت او را به رسمیت بشناسد و از او حمایت کند. عبد الملک پیشنهاد داد در صورتی که خلافتش توسط نجده به رسمیت شناخته شود او را به عنوان فرماندار رسمی یمامه منصوب خواهد کرد و خسارات و خونریزیهایی که در عربستان به بار آورده را خواهد بخشید. نجده این پیشنهاد را رد کرد، اما با خلیفه اموی روابط دوستانه برقرار نمود.
قدرت نجده در سالهای پایانی عمرش چنان زیاد شد که در سال ۶۸۷ به همراه هواداران خود راهی مکه جهت انجام زیارت حج شد و در کنار هواداران ابن زبیر و عبد الملک در حج شرکت نمود. این اتفاق نشانگر این بود که قدرت نجده در آن زمان با قدرت عبد الملک و ابن زبیر برابری میکرد.
در پایان حج، نجده جهت تصرف مدینه به سمت شمال حرکت کرد، اما به دلیل دغدغههای دینی از نبرد صرف نظر کرد. مردم مدینه نیز مقدمات لازم را جهت نبرد با نجده فراهم کرده بودند و کاملاً آماده رویارویی با سپاه نجده بودند.
به جای مدینه، نجده به طائف (دیگر شهر بزرگ عربستان) در نزدیکی مکه لشکر کشی کرد، که "عاصم بن عروه بن مسعود الثقفی" رهبر مردم طائف با وی بیعت کرد.
نجده به محض بازگشت به بحرین، به فرمانده طائف دستور ممنوعیت ارسال مواد غذایی برای مکه و مدینه جهت فشار بر ابن زبیر را صادر کرد. این تلاش، به راحتی میتوانست کار عبدالله زبیر را به وخامت کشاند. با این حال، نجده پس از درخواست مکرر علمای دینی مانند عبدالله بن عباس، دستور خود را لغو کرد.
سقوط قدرت خوارج در عربستان، ماجرای کشته شدن نجده بن عامبر به دست یارانش
نجده بن عامر در اوج قدرت، سقوط کرد. ساقط کننده حکومت او نه عبدالله بن زبیر بود و نه عبدالملک مروان؛ بلکه یاران خود او بودند.
در راس یاران او، عطیه بود که به زودی از او روی گرداند. در ابتدا میان نجده و عطیه اختلاف استراتژیک رخ داد، زیرا نجده سپاهى را که در دریا به جنگ با عمان رفته بود، بیش از کسانى که در خشکى جنگیده بودند، از غنایم بهرهمند ساخت و به همین دلیل، عطیه با او در این باب به منازعه برخاست و نجده نیز دشنامش داد. عطیه از این دشنام سخت خشمگین شد و مردم را بر او شوراند.
در موردی دیگر، روزی از نجده خواستند که مردى از دلیران سپاه را که شراب خورده بود حد بزند، ولى نجده از حد زدن او ابا کرد. این مسأله نیز سبب تشدید اختلافات گردید. تا روزى که عبدالملک برایش نامه نوشت و او را به اطاعت فرا خواند بدان شرط که یمامه را به او واگذارد و همهی اموال و خونهایى را که بر گردن اوست بر او ببخشد. این مسأله باعث شد تا یارانش او را به گشودن باب مراوده با عبدالملک متهم کنند.
همه این امور سبب شد که عطیه از او جدا شده، به عمان برود. چون عطیه به عمان رفت، جمعى دیگر نزد او رفتند و ابوفدیک عبدالله بن ثور را بر خود امیر ساختند. نجده با مشاهدهی این اوضاع نابسامان، خود را پنهان ساخت. از سوی دیگر ابوفدیک با جدیت تمام به دنبال دستگیری وی بود. نجده نزد خویشاوندان مادرى خود که از قبیله تمیم بودند، رفت و قصد داشت که نزد عبدالملک رود. ابوفدیک که از نیت او آگاه شد، گروهى را بر سر راه او فرستاد. و سرانجام در درگیری که رخ داد، کشته شد.
چیزی نگذشت که جماعتى از اصحاب ابو فدیک به سبب قتل نجده بر او خشم گرفتند. از جمله "مسلم بن جبیر" که با او درگیر شد و چندین ضربهی چاقو بر او زد. اما در همان مجلس، مسلم را کشتند و ابوفدیک را به خانهاش بردند.
مسلک و باورهای نجدیه
نجده و نجدیه علی رغم وحشیگری بسیاری که داشتهاند اما در برخی موارد، نسبت به خوارج دیگر تساهلاتی داشتند.
بزرگترین فرق نجدیه و خوارج نهروانی این است که گروه اول به تقیه قائل بودند. از نظریه نجدیه، جاهل به فروع دین معذور است. به نظر آنها تنها گناهانی که شخص بر آنها اصرار ورزد (نه هر گناهی)، موجب کفر و شرک است.
با این حال، نجده بن عامر، خون و اموال اهل ذمه را در حال تقیه حلال میشمرد.
از نظر نجده و یارانش، کسی که دروغ بگوید، چه کوچک و چه بزرگ و بر آن اصرار بورزد، مشرک است. همچنین، کسی که زنا و شرب خمر و دزدی کند، ولی بر آنها اصرار نورزد، مشرک نیست و از اسلام خارج نیست.
همچنین، تقیه در قول و عمل تماماً جایز است، ولو موجب کشتن نفوس باشد.
این نظرات، عبدالله زبیر را فریب داد و باعث شد با نجده بیعت کند اما چندی بعد، نجدات به بزرگترین دشمن آل زبیر تبدیل شدند تا جایی که تا آستانهی فتح مدینه نیز پیش رفتند.
اعتماد به گروههای خوارجی اشتباهی تاریخی است
همانطور که گفتیم، اعتماد به گروههای تندرو خوارجی اشتباه است. تاریخ نشان داده که این گروهها به علت ایدئولوژی ذاتا سازشناپذیر خود دائما در حال بیعت شکنی بوده و علیه دول مختلف شورش میکنند. داستان نجده بن عامر به خوبی گویای این وضعیت تاریخی است. اگر به تاریخ توجه داشته باشیم شاید دچار بینش بیشتری در این رابطه شویم.
سایت با دوربینسایت خبری اخبار آزادمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه