سیاسی/ سیاست داخلی در دل دولت رو به افول حسن روحانی یک دولت دیگر در حال تولد است. کسی نمیداند که رئیس جمهور بعدی ایران کیست. آنچه مشخص است این است که گفتمان مخالفان روحانی در حال ظهور است و به احتمال بسیار زیاد دولت بعدی را شکل میدهد.
به گزارش خبر فوری، دولت دوم حسن روحانی به روزهای پایانی خودش نزدیک میشود. سندروم سال پایانی دولت گریبان روحانی را نیز گرفته است. این سندروم به کم کاری دولت و دورافتادنش از جریانات اصلی کشور اشاره دارد.
معمولا در این شرایط، برخی گروهها و اشخاص دیگر وارد فعالیت شده و جای دولت را میگیرند. این چیزی است که با بررسی تاریخ نیز میتوان به آن پی برد. معمولا آغاز یک جریان یا پدیده در دل پایان یک جریان دیگر رشد و نمو میکند و سپس به ظهور میرسد. دقیقا همین منطق است که باعث میشود سالهای پایانی یک جریان یا دولت "گرگ و میش" بوده و رنگ خاکستری بگیرد.
مروری بر یک منطق سیاسی در تاریخ
این چیزی است که با بررسی تاریخ نیز مشخص میشود. به حکومتهایی بنگرید که فرد محور بوده و ساختار سیاسی استواری نداشته اند. همهی سردمداران آن حکومت در نهایت دست به خشونت زده و شروع به کشتار اطرافیان و وزرا و شاهزادگان کرده اند. صفویه و خلفای عباسی دو نمونه مشخص از این جریان هستند. شاهان صفوی و خلفای عباسی محور قدرت در سلسله خویش بودند و همه کارها با اقتدار آنها به انجام میرسید. با پیر شدن یک شاه یا بیمار شدنش اما شاهزادگان که خود را شاهان آینده میدیدند شروع به دخالت بیشتر در قدرت میکردند و همان فضای گرگ و میشی را که در بالا اشاره شد، به وجود میآوردند. شاهان صفوی و خلفای عباسی که این حالت را میدیدند به گمان اینکه یک شاهزاده قصد شورش یا کودتا علیه او را دارد، شروع به شاهزاده کشی میکردند و به همین دلیل است که بسیاری از خلفا و شاهان در طول سلطنت خود بسیاری از برادران و عموزاده ها و فرزندان خود را از دم تیغ گذرانده اند.
این مربوط به تاریخ است. با آغاز عصر جدید و شکل گیری یک ساختار سیاسی، امکان فرزند کشی تا حد زیادی از بین رفت. با آغاز تفکیک قوا، شکل گیری احزاب، گروههای سیاسی و ارتش رسمی، تا حدی خیال سردمداران از انتقال قانونی قدرت راحت شد و به همین دلیل، از سرکوب پیش از وقوع شورش یا کودتا جلوگیری کردند (تکرار میکنم تا حد زیادی).
با این حال، فضای "گرگ و میش سال پایانی دولت" همچنان وجود داشته و دارد. گویی این ویژگی ذاتی تاریخ و سیاست جهانی است. نمونه مشخصی از این جریان را میتوان در آمریکا دید. در سال پایانی ریاست جمهوری یک رئیس جمهور، معاون او در جبهه موافق و رهبر حزب مخالف در جریان مقابل، شروع به فعالیت شدید میکنند. این امر در مورد روسای جمهور مقتدری همچون رونالد ریگان نیز قابل مشاهده است. او در سال پایانی دولتش، معاونش جرج بوش پدر را به شدت فعال کرد و خود تا حدی عقب نشست تا بتواند او را جانشین خود کرده و قدرت را در حزب جمهوریخواه حفظ نماید.
در مقابل، نمونههای بسیار دیگری هم وجود دارند که عکس این قضیه را ثابت میکنند. در بیشتر اوقات، این جبهه یا شخص مخالفِ یا مقابل شخص قدرتمند است که در سالهای پایانی قدرت آن شخص قدرتمند، شروع به خودنمایی میکند. این مورد به خصوص در مواقعی که ساختار قدرت در یک نهاد یا حزب جمع نشده و قدرت اجرایی در یک کشور یا ساختار سیاسی بین قوای مختلف پخش باشد، بیشتر دیده میشود.
در این موارد، اگر شخص مخالف قدرت اجرایی بالایی داشته باشد ممکن است بین دو قدرت (قدرت فعلی و قدرت در حال ظهور) درگیری یا اختلاف پیش آید. اما اگر شخص مخالف، قدرت بالایی نداشته باشد، مشخص است که برخورد سیاسی با حاکم یا رئیس جمهور نخواهد داشت و تا پایان دولت، این تقابل به صورت نامحسوس و در سایه ادامه خواهد داشت.
سندرم گرگ و میش در ایران
در ایران، دقیقا هر دو مورد مشاهده شده است. مشخص است که هر سه رئیس جمهور اخیر ایران با بلای سندرم سال پایانی مواجه و هر یک به نحوی قدرت اجرایی خود را کم کرده و نقششان هم کمرنگ شد (اینجا بخوانید). محمد خاتمی، محمود احمدی نژاد و حسن روحانی هرسه در سال پایانی ریاست جمهوری 8 ساله خود با یک فضای گرگ و میش رو به رو بودند. فضایی که منجر به فعال شدن مخالفان آنها در سطوح مختلف شد و سندرم سال پایانی را برای آنها شدیدتر کرد.
جبهه اصولگرایان در سال پایانی خاتمی به شدت فعال بودند. محمود احمدی نژاد در شهرداری تهران، محمد باقر قالیباف در نیروی انتظامی، علی اردشیر لاریجانی و محسن رضایی نیز در پستهای دیگر در سال پایانی دولت اصلاحات به شدت فعال شده و وقتی این فعالیت همراه شد با ضعف و افول دولت، سندرم سال پایانی بیشتر خود را نشان داد.
این اتفاق، برای محمود احمدی نژاد نیز رخ داد. او تا مدتها بعد از پایان دوره ریاست جمهوری اش از نداشتن اختیار در سال پایانی شکایت داشت. طبق ادعای او، در سال پایانی فرآیند مذاکرات هستهای عملا از دست او خارج شده بود.
تقابل روحانی و رقبا در سال پایانی دولت 8 ساله
این اتفاق (سندرم سال پایانی) دقیقا برای دولت روحانی نیز در حال تکرار است. با این تفاوت که به نظر میرسد این بار رقبای او قدرت بیشتری از احمدی نژاد و خاتمی دارند. دو رقیب سابق و شاید آینده حسن روحانی حالا خود رئیس دو قوه دیگر شده و به شدت در این دوره فعال شده اند. حالا ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه و محمد باقر قالیباف در قوه مقننه سندرم سال پایانی را پررنگ تر کرده اند.
در این میان، فعالیت محمد باقر قالیباف بیشتر از ابراهیم رئیس در چشم است. رئیس قانونگذران دائما در حال سفر استانی است و حالا بیش از گذشته در مسائل اجرایی خود را نشان میدهد. این اتفاق همراه شده با افول فعالیت دولت، تا آنجا که بسیاری از مخالفان روحانی او را به عزلت گزینی در ماههای پایانی دولت متهم میکنند. گرگ و میش سیاسی سال پایانی باعث اختلافات و بحثهای لفظی هم بین روسای دو قوه شده است و دو طرف یکدیگر را متهم به کم فعالیتی و پوپولیسم میکنند.
با این حال، هر چه باشد یک چیز مشخص است. در دل دولت رو به افول حسن روحانی یک دولت دیگر در حال تولد است. کسی نمیداند که رئیس جمهور بعدی ایران محمد باقر قالیباف است یا ابراهیم رئیسی یا یک شخص دیگر. آنچه مشخص است این است که فکر آنها (که در تقابل با روحانی است) در حال ظهور است و به احتمال بسیار زیاد دولت بعدی را شکل میدهد.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه