موج جدید تورم از یک سو و شیوع کرونا و خطرات آن از سوی دیگر حالا سبک زندگی مردمان را نشانه گرفته است،آنها که تا سال گذشته برای خرید ملزومات طولانیترین شب سال هزینههای گزاف میپرداختند حالا سبک زندگی را تغییر دادهاند.
در آلمان شرقی، زمانی میرسد که قهوه و شکلات جزو آن کالاهایی میشود که در سبد خرید خیلی از خانواده جایی نداشته است. خیلی از مردم جایگزینیهایی برای این دو ماده مصرفی پیدا کرده بودند. یا مثلاً در نبود دستمال توالت و گرانی آن، هر خانوادهای بسته به کاری که داشته و اطرافیانش چیزی جایگزینش کرده بوده است. خوردوخوراک اما محور اصلی تغییرات زندگی مردمان آلمان شرقی در کمیاب و نایاب بودن کالاها بوده است. مردمانی که از آن وضعیت بیرون آمدند و بعدها دستبهقلم شدند، در خاطراتشان نوشتند که در نبود یا گرانی خیلی از کالاها، سیبزمینی شد غذای اصلی و همیشگی میزهایشان. یک روز سیبزمینی آبپز میخوردند و روز دیگر پوره سیبزمینی. روز بعد آبپز با گلپر و نمک و روز دیگر تنوری آنهم اگر نمک پیدا میکردهاند. برای اینکه بچهها را هم راضی نگهدارند روی آنها اسمهای مندرآوردی میگذاشتند تا هم بخندند و فضا را عوض کنند و هم بچهها راضی به خوردن سیبزمینی در اکثر وعدههای غذایی شوند. فاصله ما با مردمان آلمان شرقی زیاد است اما اتفاقی که در حال افتادن است تغییر سبک زندگی و ابتکارات مردم برای فراهم کردن حداقلها برای بچهها و زندگیشان است. در این گزارش چند روایت از آدمهایی را بخوانید که برای شب یلدا کارهایی انجام دادهاند:
دلم نیامد پول سبد گل و میوه یلدا بدهم
امسال اولین یلدایشان بعد از عقد است. میخواهند بروند خانه عروس. رسم دارند؛ اما نمیخواهد رسم شب یلدایی را مثل خواهر و برادرانش که برای عروسشان انجام دادهاند، انجام بدهد. چرا؟ «چون همهچیز گران است.» بعد از کلی پرسوجو از گلفروشیهای مختلف دیده است برایش صرف نمیکند که بخواهد هندوانه، سبد میوه و دستهگل یلدایی بخرد. نه اینکه وضعشان بد باشد. نه. اما دلش نمیآید، برای این چیزها انقدر خرج کند. ترجیح میدهد پول این چیزها را که نهایت بچهها با آن چند عکس برای اینستاگرامشان و چشم و همچشمی میگیرند را برای عروس لباس و طلا بخرد. سر فرصت دفترچهاش را در میآورد. دفتر زرد خوشرنگی که در آن قیمتها را نوشته است تا اگر پسرش که داماد است و قیمتها را از او پرسید بگوید به این علت سفارش نداده است. میگوید یک هندوانه کوچک به قول آقای گلفروش دیزاین شده برای شب یلدا برایمان ۲۵۰ هزار تومان در میآمد. جعبه گل و میوه یلدا هم ۷۱۰ هزار تومان تمام میشد؛ «تازه نه یه چیز بزرگ و تو چشم. یه باکس کوچک با چهارتا دونه میوه.» این دو قلم جزو کمترین رقمهای پیشنهادهای آقای گلفروش بوده است. در یک گلفروشی دیگر که معروف بوده و سرش شلوغ، فروشنده بعد از کلی منت گذاشتن که وقت ندارد و سرش شلوغ است و باید از یک ماه پیش میآمدید سفارش ثبت میکردید و «از اینجور بهانهها» قیمت داده است که یک سبد گل و میوه یلدا را برایشان دو میلیون و صد چهلوپنج هزار تومان آماده میکند. این پکیج اما آناناس و هندوانه هم داخلش داشته است. سبد دیگری هم بوده که کمی کوچکتر بوده است و قیمتش یکمیلیون و دویست هزار تومان تمام میشده است. در مجموع تصمیم گرفته است که با خود عروس برود پاساژی، جایی تا برایش چند تکهای لباس و یک گردنبند طلا به سلیقه عروس بخرد. همین کار را هم کرده است. رفتهاند پاساژی در یکی از مناطق خوب شهر و یک چکمه، شال، پالتو و گردنبند خریده است که مجموع خرجش در آن روز شده است حدوداً ده میلیون تومان. اما راضی است، میگوید اینها ماندگار هستند و دلش نمیسوزد که پولش را در این شرایط که خیلیها پول خرید یک هندوانه کوچک را ندارند به جوی آب ریخته است.
بسته آجیلها ۲۵۰ گرمی شده است
«برای دل بچهها از هر چی که دستم میرسید بخرم، ۲۵۰ گرم گرفتم.» زن میانسال و خندهرویی است که موهای سفید کوتاهش از زیر روسریاش بیرون آمده است. تعریف میکند هرچند بعضی از شیرینی فروشیها شلوغ هستند و مردم برای خرید در آنجا صف کشیدهاند اما این صفها الکی است. چرایی الکی بودنش را هم گردن صاحب مغازه و صندوقدار میاندازد که با معطل کردن مردم میخواهند مغازه را پر از مشتری نشان دهند که توجه دیگران یعنی آنهایی که به گفته او اهل خرید آجیل و شیرینی شب یلدا نیستند را جلب کنند. دیپلم ادبیات دارد و روی نظام قدیم بودن آن تأکید میکند. با آبوتاب تعریف میکند که این روش یکی از روشهای بازاریابی است و میگوید همانطور که کبابیها دنبه را روی آتش میگذارند که دود کند و حواس مردم را به خودشان جلب کنند، این بندگان خدا یعنی فروشندههای آجیل و شیرینی هم با معطل کردن مردم پای صندوق پرداخت، تلاش میکنند که مغازه را شلوغ نشان دهند تا بیرون مغازه ترافیک شود و همه فکر کنند مردم وضعشان خوب است و در حال خرید هستند. با صدایی گرفته میگوید اما چه خریدی؟! همه ۲۵۰ گرم، ۲۵۰ گرم خرید میکنند؛ «کی فکرش را میکرد روزی برسد که تخمه آفتابگردان را مردم نه یک کیلو و نیم کیلو، بلکه بسته ۲۵۰ گرمیاش را بخرند. آخه تخمه آفتابگردون چیه که مردم نتونن بخرن؟» میگوید مغازهدار یعنی همین شیرینی فروشیای که او از آن خرید کرده متوجه کاهش قدرت خرید مردم شده و برای همین بستهبندی محصولاتش را ۲۵۰ گرمی کرده است که همه بتوانند بخرند و او هم فروشش را داشته باشد. با این وجود به ساک دستیاش اشاره میکند و با گلایه میگوید که همین چند بسته آجیل که از هرکدامشان ۲۵۰ گرم گرفتهام، حدوداً ۶۰۰ هزار تومان شده است. اما دلش نمیسوزد. میگوید توی اینهمه مصیبت، دلخوشی بچهها همین ماجراهاست؛ «یه شب که هزار شب نمیشه.»
هزینه دیزاین هر انار ۳۷ هزار تومان
مغازهاش در یکی از فرعیهای خیابان پاسداران تهران است. گلفروشیای که در سطح شهر چند شعبه دارد و شیرینی فروشیای هم به همین نام در سطح شهر وجود دارد. زن جوان که مسئول ثبت سفارشها است، بعد از کلی غر زدن که وقتش گرفته میشود و «آخه کی به مشتریها برسد و علی آقا شما این آلبومها را به مشتری نشون بده»، راضی میشود که از اوضاع کاروبارشان در این روزها برایم بگوید. نیشخندی میزند و میگوید که خوب معلومه مثل قبل نیست اما چه کنیم بازم راضی هستیم. از یک ماه پیش در اینستاگرام و صفحه تلگرام و با ارسال پیامک به مشتریها اطلاعرسانی کردهاند که برای ثبت سفارش سبد میوه و گل شب یلدا زودتر اقدام کنند که بعداً شرمنده مشتری نشوند. حالا برای هر انار دیزاین شده، ۳۷ هزار تومان میگیرند. هندوانه هم بسته به طرح و اندازهاش قیمتهایش متفاوت است. اما حولوحوش ۳۰۰ – و۳۵۰ و ۴۰۰ هزار تومان هزینهاش تمام میشود. آلبومی را از همان علی آقایی که داشت به مشتریها توضیح میداد، میگیرد و چند عکس دیزاین شده کدوحلوایی نشانم میدهد و میگوید که خیلیها رسم دارند شب یلدا برای عروس کدو حلوا هم میبرند. آن را هم اگر بخواهند در بازار خودمان پیدا میکنیم و برایشان دیزاین میکنیم، هزینهاش هم ۲۵۰ تا ۲۷۰ هزار تومان میشود. آلبوم سبد گلهای یلداییشان را هم نشانم میدهد؛ زیر دو میلیون و پانصد هزار تومان سبد گلی ندارند. دفترچهای را نشانم میدهد که سفارش مشتریها و مبلغ بیعانه و پرداخت شده در آن ثبت شده است. میگوید کجا میگویند وضع مردم بد است؟ شاید وضع من و شما بد باشد اما این مردمی که میآیند اینجا و سفارش میدهند ماشاالله توپ تکانشان نمیدهد! برای سبد میوه شب یلدا حتی سیب قرمز را هم دیزاین میکنند. یا به قول خودشان روی آن حکاکی میکنند. زن جوان که سنجاق سینهاش نشان طلایی اسم گلفروشی است، صدایش را پایین میآورد و میگوید، خانمی هست که کارش حکاکی روی چوب بوده و مدتی هم معرقکار کرده است، با او قرارداد بستهاند که برای شب یلدا کارهایشان را انجام بدهد. هر سیبی که حکاکی کند برای مشتری ۳۰ تا ۳۸ هزار تومان نمام میشود.»
در ارزانی میخریم که در گرانی لَنگ نمونیم
خانوادهای چهار نفره هستند. از آن متوسط رو به پایینها. به قول پدر خانواده. از آن خانوادهها که در هر سال و هر شرایطی با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند. مراسم عید و سبزیپلو ماهی و یلدا و این چیزهایشان فراموش نمیشود. هرسال پابرجاست. به هر ترتیبی که شده برگزارش میکنند. یکشب که هزار شب نمیشود؛ به قول مادر خانواده. حالا یکی دو سال است که از سه هفته باقی مانده به شب یلدا بندوبساط لازم برای آن شب را خریداری میکنند. چندتایی انار، خرمالو، یک کیلو هم ازگیل. خرمالوها را سعی میکنند نارسهایش را بردارند که تا شب یلدا برسد و نرم شده باشند. انارها را هم میگذارند جای خنک. میماند تا شب یلدا؛ این اطمینان مادر خانواده از کارش است. بعد هم اضافه میکند که مگر آنوقتها که یخچال نبود چطور میوهها را نگه میداشتند. پدر خانواده مبتکر این طرح است. در ارزانی میخریم، که در گرانی لنگ نمونیم. پرتغال هم خریده است. تامسون درجهیک، با خنده این را میگوید. پرتغالها را از وانتی دور میدان خانه خریده است. دور هر پرتغال روزنامهای پیچیدهاند که خراب نشود تا یلدا پرتغال هم داشته باشند. از آجیل اما خبری نیست. نه اینکه امسال خبری نباشد، دو سه سالی میشود که خبری نیست. نه اینکه برای یلدا نخرند. نه. برای عید هم نخریدهاند و نمیخرند. به جایش تخمه و کمی بادامزمینی میخرند. تخمه را هم سعی میکنند قیمت مناسب تهیه کنند. نوع آن مهم نیست. مهم این است که تنقلات داشته باشند. همینها هم در این شرایط بس است. این توجیه پدر خانواده است.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه