سیاسی/ دفاعی مجید شهریاری، مصطفی احمدی روشن، مسعود علیمحمدی، داریوش رضایی‌نژاد و محسن فخری‌زاده؛ این فهرست بلندبالای ترورهای زنجیره ای است که با هدف توقف برنامه هسته ای ایران صورت گرفته است.

از سال 1388 اکنون در مدت بیش از یک دهه، ترور دانشمندان هسته ای کشورمان به صورت بی وقفه صورت گرفته و ابعاد طراحی و اجرای این ترورها هنوز سرپوشیده مانده است.

برخی منابع آمریکایی تایید کرده اند که سازمان منافقین با حمایت سازمان سیا در این ترورها دست داشته و برخی، از هدفگذاری موساد بر روی این ترورها صحبت کرده اند اما به نظر می رسد با توجه به آزادی برخی از متهمان پرونده این ترورها در سالهای پیشین، هنوز روشن نیست کدام شبکه داخلی با حمایت کدام سرویس های خارجی در این ترورها نقش آفرینی کرده است.

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه دیروز در توئیتی گفت که نشانه های زیادی درباره دخالت اسرائیل در این ترورها در اختیار است اما آنچه هنوز بی پاسخ مانده، این است که چطور هنوز پس از 11 سال در قلب ایران این ترورها با موفقیت انجام می شود و چهره های اصلی برنامه هسته ای ایران چگونه هدف عملیات تروریستی می شوند؟

اولین ترور، درست 11 سال قبل

اولین ترور مربوط به شهادت مسعود علی محمدی است. استاد فیزیک دانشگاه تهران که در بامداد ۲۲ دی ماه ۱۳۸۸ به هنگام بیرون آمدن از منزلش بر اثر انفجار یک بمب کنترل از راه دور ترور شد و به شهادت رسید.

در ادامه این ترورهای زنجیره ای، اقدام به ترور دو دانشمند هسته‌ای دانشگاه شهید بهشتی در تهران در ۸ آذر ۱۳۸۹ درست 10 سال قبل باعث به شهادت رسیدن یکی از این استادان شد. این انفجارها که برای ترور مجید شهریاری و فریدون عباسی دو تن از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی انجام شد منجر به شهادت مجید شهریاری و مجروح شدن دو نفر از همراهان وی گردید. فریدون عباسی که سابقه ریاست سازمان انرژی اتمی را در کارنامه خود دارد، اکنون نماینده مجلس است.

ترورهای قبلی درست در زمانی اتفاق افتاد که باراک اوباما در راس کار بود و دموکراتها کاخ سفید را اداره می کردند. بنابراین برخلاف این تصور که ممکن است تغییر رئیس جمهور آمریکا، ماشین ترور رژیم صهیونیستی را متوقف کند، حضور بایدن ممکن است حتی تل آویو را ترغیب به ترورهای بیشتر کند

این دو حادثه در بلوار ارتش و میدان دانشگاه شهید بهشتی در ولنجک روی داد. به گفته رسانه‌ها افراد موتور سوار با چسباندن یک وسیله انفجاری به خودروی پژو ۴۰۵ مجید شهریاری او را به شهادت رساندند. به گفته شاهدان عینی دو دستگاه موتورسیکلت با نزدیک شدن به خودروی یکی از استادان دانشگاه بمبی را به سمت خودرو او پرتاب نموده و سپس از محل حادثه گریخته‌است. انفجار دوم نیز با نحوه مشابهی بر روی خودروی پژو ۲۰۶ فریدون عباسی روی داد که او از این انفجار جان سالم به در برد.

یک سال بعد داریوش رضایی‌نژاد دانشجوی 35 ساله دکترای مهندسی برق دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی در اول مرداد ۱۳۹۰ در مقابل منزلش به شهادت رسید. ساعاتی بعد مجید قاسمی رئیس وقت دانشگاه صنعتی خواجه نصیرالدین طوسی در تهران اعلام کرد که فرد کشته شده دانشجوی دکترا رشته برق این دانشگاه بوده و با وزارت دفاع ایران همکاری می‌کرده‌است. البته حیدر مصلحی وزیر وقت اطلاعات گفت که دانشجوی ترور شده در پروژه‌های هسته‌ای (فعال) نبوده‌است و ربطی به موضوع هسته‌ای ندارد. اما خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی به نقل از یک مقام خارجی و یک بازرس هسته‌ای پیشین سازمان ملل، مدعی شد که تحقیق رضایی‌نژاد دربارهٔ سوئیچ‌های ولتاژ بالا بوده که قطعه مهمی در برنامه هسته ای کشورمان به کار می‌رود.

در دی ماه همان سال مصطفی احمدی روشن نیز به شیوه ای کاملا مشابه ترور شد. او معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز بود که پس از خروج از منزل در ساعت ۸:۳۰ صبح توسط یک موتورسیکلت سوار با چسباندن یک بمب مغناطیسی در خیابان گل نبی تهران (میدان کتابی) ترور شد.

پای چه کسی در میان است؟

به این ترتیب در فاصله ای دو ساله، 5 دانشمند هسته ای هدف ترور قرار گرفتند که چهار ترور موفقیت آمیز بود. افزون بر آنها تعدادی از همراهان این دانشمندان نیز بر اثر ترورها به شهادت رسیدند.

نه تنها مقامات کشورمان، بلکه رسانه های غربی نیز به نقش موساد در این ترورها اذعان داشتند. نقشی که در تداوم دیگر اقدامات خرابکارانه علیه برنامه هسته ای کشورمان تعریف می شد. روز پیش از اولین این ترورها، فرمانده وقت ارتش اسرائیل گفته بود، سال ۲۰۱۲ سالی بحرانی برای ایران خواهد بود و اتفاقاتی غیرطبیعی برای این کشور رخ خواهد داد. درست مانند اظهارات اخیر بنیامین نتانیاهو که با جملاتی مبهم گفته بود نمی تواند درباره همه حوادثی که رخ خواهد داد صحبت کند.

چند منبع اروپایی به دست داشتن موساد در این ترورها اشاره کرده‌اند. از جمله روزنامه انگلیسی زبان ایندیپندنت در مقاله‌ای تحت عنوان «کشنده‌ترین ترور کنندگان جهان» از موساد با نام «ماشین قاتل بی‌رحم اسرائیل» نام برده‌است و با برشمردن ترورها گفته‌است که «در همه این ترورها امضای سرویس مخفی اسرائیل دیده می‌شود».

نویسنده کتاب «برخیز و اول او را بکش» مدعی شده موساد 15 دانشمند ایرانی را شناسایی کرده است. اگر به 5 ترور اولیه و ترور دیروز توجه کنیم، آنگاه روشن است که هنوز دستکم 9 هدف دیگر ترور وجود دارد که هدف قرار نگرفته اند

رونن برگمن که دیروز مطلبی از او درباره ادامه دار بودن ترورها منتشر شد نیز در کتاب «برخیز و اول او را بکش» می‌نویسد، پس از آنکه آریل شارون داگان را به عنوان ریاست موساد منصوب کرد او را مسوول برهم زدن برنامه هسته‌ای ایران قرارداد، چرا که از دید هر دوی آنها یک تهدید علیه اسرائیل محسوب می‌شد. داگان برای به انجام رساندن این مهم به شیوه‌های مختلفی دست زد. دشوارترین و البته کارآترین آنها به اعتقاد داگان شناسایی دانشمندان کلیدی در صنعت موشکی و هسته‌ای و سپس کشتن آنها بود. موساد پانزده تن از این افراد را شناسایی کرد و از بین آنها شش تا را حذف نمود. عملیات حذف بیشتر اوقات در هنگام صبح که در راه رفتن به سر کار بودند بوسیله بمبهای سریع‌الانفجاری که توسط یک موتور سیکلت‌سوار به خودروی آنها می‌چسبیدند انجام می‌شد. این عملیاتها و بسیاری دیگر که توسط موساد کلید زده شده و در بعضی اوقات با همکاری ایالات متحده انجام می‌شدند همگی موفقیت‌آمیز بودند.

موج تازه ای از ترورها آغاز شده است؟

ترور دیروز شهید محسن فخری زاده که با شیوه هایی شبیه به ترورهای قبلی از طریق انفجار و شلیک صورت گرفت، نشان می دهد که در روزهای پایانی حضور ترامپ و تیم افراطی او در کاخ سفید، اسرائیل بار دیگر تلاش می کند تا نقشه ترور دانشمندان هسته ای را عملیاتی کند. بنابراین اگر گفته های برگمن را مبنا قرار دهیم، ممکن است ترور دیروز اولین ترور از موج تازه ترورها باشد.

برخی نکات اثبات می کند که این ترورها می تواند زنجیره وار ادامه یابد. اولین نکته این است که نویسنده کتاب «برخیز و اول او را بکش» مدعی شده موساد 15 دانشمند ایرانی را شناسایی کرده است. اگر به 5 ترور اولیه و ترور دیروز توجه کنیم، آنگاه روشن است که هنوز دستکم 9 هدف دیگر ترور وجود دارد که هدف قرار نگرفته اند.

صهیونیست ها می پندارند عواملی مانند تلاش برای بهبود رابطه ایران و غرب ممکن است مانع از به کار بردن این ابزارهای بازدارنده شود. پنداری که باید دید چقدر می تواند درست باشد، چراکه کشوری که انتقام ترور پیشین را از آمریکا گرفت، بعید است ملاحظه ای برای گرفتن انتقام ترور دیگر داشته باشد

نکته دوم این است که ترورهای قبلی درست در زمانی اتفاق افتاد که باراک اوباما در راس کار بود و دموکراتها کاخ سفید را اداره می کردند. بنابراین برخلاف این تصور که ممکن است تغییر رئیس جمهور آمریکا، ماشین ترور رژیم صهیونیستی را متوقف کند، حضور بایدن ممکن است حتی تل آویو را ترغیب به ترورهای بیشتر کند، چراکه این ترورها به جای آمریکا، اسرائیل را در خط مقدم رویارویی با تهران قرار می دهد.

از یاد نباید برد که مذاکرات غیرعلنی ایران و آمریکا که در دولت حسن روحانی رسانه ای شد، تنها چند ماه پس از آخرین ترور و درست در ماه های پایانی دولت محمود احمدی نژاد آغاز شد. بنابراین ممکن است این ترورها اساسا راهبرد دموکراتها برای فشار پنهان بر ایران برای مذاکره باشد. نشانه ای از اینکه بار دیگر سناریوی فشار برای گفتگو در حال تکرار است.

گام های بازدارنده ایران در برابر موج دوم ترورها

با این حال برخی تفاوت ها میان معادلات منطقه ای این روزها با آنچه یک دهه قبل در جریان بود، ممکن است بتواند اسرائیل را متوقف کند.

ایران در حال حاضر از نفوذ منطقه ای بالایی برخوردار است و گروه های مقاومت در کشورهای مختلف می توانند هر یک تهدیدی برای منافع اسرائیل باشند. یک دهه قبل اسرائیل گمان می برد که به زودی می تواند دولت بشار اسد در سوریه را سرنگون کند اما حالا دولت او از خاکستر جنگ داخلی زنده برخاسته است.

یک دهه قبل گروه های مردمی یمن یا بسیج مردمی عراق حضور نداشتند و صهیونیستها رویای نیل تا فرات را در سر می پروراندند اما امروز کشورهای مختلف منطقه صحنه قدرتنمایی نیروهای مقاومت است.

ایران ترور شهید فخری زاده را نیز جبران می کند، اما نه مانند برخی سناریوهای هالیوودی که رسانه های غربی این سو و آن سوی جهان پیش بینی می کنند. آنچه تهران پیش می برد، یک استراتژی بلندمدت حساب شده است و همین امر تل آویو را همیشه هراسان و ضعیف نگه خواهد داشت

یک دهه قبل آمریکا شاهد آن نبود که نیروهایش در خلیج فارس توسط ایران دستگیر شوند، پهپاد نظامی اش از سوی ایران ردیابی و ساقط شده و حتی پایگاه نظامی اش در عین الاسد هدف مستقیم موشک های ایران قرار گیرد اما امروز همه این اتفاقات رخ داده است.

به این ترتیب اسرائیل اگر بخواهد با چراغ سبز آمریکا ترورهای ده سال قبل را تکرار کند، نخواهد توانست چشم بر روی عوامل بازدارنده ببندد. با این حال صهیونیست ها می پندارند عواملی مانند تلاش برای بهبود رابطه ایران و غرب ممکن است مانع از به کار بردن این ابزارهای بازدارنده شود. پنداری که باید دید چقدر می تواند درست باشد، چراکه کشوری که انتقام ترور پیشین را از آمریکا گرفت، بعید است ملاحظه ای برای گرفتن انتقام ترور دیگر داشته باشد.

انتقام های ایران، هوشمندانه و گاه کم سروصدا

برخلاف صهیونیست ها که اقدامات تروریستی خود را با پروپاگاندای رسانه ای صورت می دهند، ایران ضربه های کلیدی و هوشمدانه ای به تروریست ها می زند که از چشم انها پنهان نمی ماند.

پس از ترور دانشمندان هسته ای در دهه گذشته، ایران موفق شد غنی سازی اورانیوم در خاک خود را به یک سند مشروع بین المللی تبدیل کند و پس از ترور سردار سلیمانی، با مجموعه اقدامات هوشمندانه ای که مهمترین انها نفی مذاکره بود، نگذاشت دونالد ترامپ بار دیگر در کاخ سفید بماند. اقداماتی که حتی دونالد ترامپ نیز خشمگینانه به آن اذعان داشت.

ایران پس از ترور دانشمندان هسته ای با در اختیار گرفتن نبض تحولات منطقه، اسرائیل را منزوی کرد و با اینکه حالا چند دولت کوچک عربی که خود برای حفظ امنیت شان وابسته به سایر کشورها هستند روابط خود را با تل آویو عادی کرده اند، اما صهیونیست ها به خوبی می دانند که اگر یک دهه قبل فقط در مرز لبنان ایرانی ها را کنار خود می دیدند، حالا این مرزها بسیار وسیع تر شده و اسرائیل عملا در محاصره نیروهای مقاومت درآمده است.

ایران ترور شهید فخری زاده را نیز جبران می کند، اما نه مانند برخی سناریوهای هالیوودی که رسانه های غربی این سو و آن سوی جهان پیش بینی می کنند (درباره اتهامات ترور دیپلماتهای اسرائیلی در تایلند بیشتر بخوانید). ایران آنقدر هوشمند هست که بداند نباید در تله جنگ طلبی «گروه بی» بیفتد. ترورهای کور چنان که یک دهه قبل رهبر انقلاب فرمودند، نشانه درماندگی است، آنچه تهران پیش می برد، یک استراتژی بلندمدت حساب شده است و همین امر تل آویو را همیشه هراسان و ضعیف نگه خواهد داشت.

badoorbin.com
akhbarazad.com
منبع : خبرفوری