سیاسی/ سیاست داخلی رئیس جمهور سابق کشورمان گفت: یک نفر قبلا رای داده به جمهوری اسلامی اما الان می گوید این شکل را نمیخواهم. این فرد حقی دارد یا ندارد؟! یعنی میگویند تو از حق ساقط شدی؟!
بخشهایی از این گفتگو را می خوانید؛
مهدی نصیری: قانون الزام به حجاب اجباری را چگونه میبینید؟
احمدینژاد: قانون، یک قرارداد اجتماعی است. مگر غیر از این است؟! به مردم میگویند شما یک مجلس انتخاب کردید و این مجلس برای شما قانون گذاشته.
در اینجا مستند به شریعت میکنند …
مستند به شریعت هم باید از مسیر مجلس بیاید دیگر.
درست است.
اراده و خواست مردم در تشکیل مجلس و تصمیمات آن دخالتی دارد یا ندارد؟! آیا مصوبات مجلس باید مورد قبول عامه مردم باشد یا نباشد؟! اگر مجلس یک قانونی گذاشته و اکثریت جامعه میگوید من قبول ندارم، شما میتوانی بگویی من به هر قیمت اعمال میکنم؟!
میگویند مهم نیست که مردم نپذیرند!
به محض اینکه مجلسی این حرف را بزند خودش فاقد مشروعیت شده. چون این مجلس نماینده مردم است دیگر! نماینده مگر میتواند خلاف خواست کسی که او را تعیین کرده، عمل کند؟!
اینها میگویند آره!
چجوری؟! [رای دهندهگان که چنین] اجازهای ندادهاند!
میگویند مردم در چارچوبی به نام جمهوری اسلامی گفتهاند که میخواهیم حاکمیت بر اساس اسلام باشد. نمایندگان مجلس هم باید بر اساس همین قوانین اسلامی، قوانین [عادی] را تصویب کنند. شورای نگهبان هم که میگوید حکومت اسلامی میتواند حجاب را الزامی کند و از اینجا به بعد دیگر مردم حق دخالت ندارند!
این جوری که کار سختتر میشود برایشان. این استدلال خیلی سستتر است. اگر شورای نگهبان الان اظهار نظر میکند بر اساس یک رأیی است که مردم دادهاند.
میگویند مردم به یک چیزی رای دادند و پس از آن اختیار از مردم سلب شده!
مگر میشود؟
اینها میگویند میشود دیگر!
با کدام منطق؟!
میگویند همینطور که الان هست!
اینکه چون اعمال میشود، پس حق است [که نشد حرف]. خوب همه دیکتاتورها همین حرف را میزنند. اختیار انسان اصلا قابل ساقط کردن نیست. [مردم میگویند] ما شما را نماینده خودمان کردیم در این امور و حالا اصلا تشخیصمان این است که تو در اینجا از اسلام اشتباه برداشت کردهای. تو نمیتوانی بگویی چون رای دادهاید باید بپذیرید! چه منطقی پشت این است؟! گیرم یک برههای هم مردم را ساکت کردی، در یک مقطعی مردم میزنند و داغونت میکنند.
حرفشان این است که در اصلِ پذیرش دین و اسلام اکراه نیست اما وقتی دین و حکومت اسلامی را پذیرفتید، دیگر نمیتوانید در جزییات چانه بزنید!
اولا پذیرش دین با پذیرش حکومت جمهوری اسلامی دوتاست. ثانیا، اصلا یک نفر قبلا رای داده به جمهوری اسلامی اما الان می گوید این شکل را نمیخواهم. این فرد حقی دارد یا ندارد؟! یعنی میگویند تو از حق ساقط شدی؟!
ظاهر این جوری است!
روی چه حسابی؟! اصلا آمدیم و یک حکومتی غیر از جمهوری اسلامی رای را از مردم گرفت اما به هزار نوع انحراف و اشتباه افتاد. دیگر مردم حقی ندارند که بگویند اصلاح کن؟! این چه حرفی است؟! این که همان دیکتاتوری است. یعنی توجیه دیکتاتوری به نام دین؟! اصلا این دینی که ما داریم کدام دین است؟!
فرض کنید دین مشهور فقها.
یعنی چه؟! فقها از کجا حق دارند که دین تعیین کنند؟!
میخواهم بگویم در عصر غیبت اجرای حدود و تشکیل حکومت دینی به این مفهوم در زمره مسلمات دین نیست.
احسنت. حکومت دینی به این معنا که من با مردم کاری ندارم، میگویم و باید اجرا کنی، نداریم.
یکی از اشکالات جدی که از طرف طیفی از دوستان حزباللهی به امثال بنده وارد میشود، این است که رهبری دو سال پیش در یک سخنرانی اعلام کردند که کسی در این مساله (نقد حجاب اجباری) وارد نشود و ایشان گله و شکوه کردند از اینکه مثلا یک روشنفکر یا روحانی بحث نفی حجاب الزامی را مطرح کرده. یک طیفی این را حجت میگیرند بر علیه من یا هرکسی که راجع به برداشتن الزام قانونی حجاب صحبتی بکند.
اگر رهبری یک موقع توصیهای میکنند معنایش این است که اگر کسی نظری داشت، نگوید؟! یا مثلا احتمال نمیهند که شاید نظر ایشان از دو سال پیش تا الان عوض شده باشد؟! این حرفها خیلی سبک است. شما میخواهی به ظواهر سخنان رهبری استناد بکنی تا برای مردم محدودیت ایجاد کنی، این خیلی غلط است.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه