سیاسی/ سیاست داخلی پاسخ عباس عبدی به ادعاهای مطرح شده درباره نقش او در بازداشت عباس امیر انتظام را بخوانید.
در تاریخ 17 آبان 1399 گفتوگویی با الهه میزانی (همسر امیر انتظام) درباره فرازوفرودهای حیات سیاسی عباس امیرانتظام منتشر شد که در بخشی از آن گفتوگو به نقل از میزانی روایتی از امیرانتظام درباره عباس عبدی ذکر شد؛ این در حالی است که عبدی پیشتر درباره ادعای امیرانتظام در گفتوگویی که در مقدمه کتاب «آن سوی اتهام» (خاطرات عباس امیرانتظام) هم چاپ شده، به صورت مبسوط درباره ادعای مطروحه پاسخ داده است. به دلیل آنکه توضیحات عبدی در مصاحبه اخیر با همسر امیرانتظام آورده نشده است، در این مجال پاسخ منتشرشده عبدی در مقدمه جلد نخست کتاب خاطرات امیرانتظام در اینجا عینا آورده میشود. شایان ذکر است که پس از پاسخ عبدی در سال 81 هیچ پاسخ متقابلی داده نشد.
آقاى امیرانتظام در جلد اول خاطرات خود در برخى موارد نام شما را آورده و سعى كرده تصویرى كینهجویانه از شما نشان دهد، واقعیت ماجرا چیست؟
بنده تاكنون آقاى امیرانتظام را جز از طریق تلویزیون ندیدهام.
میخواهید بگویید كه آقاى امیرانتظام به طور كلى دروغ گفته است؟
وى برخى موارد را اشتباه كرده كه دلیل آن را خواهم گفت و در برخى موارد نیز بهكلى خلاف واقع گفته است كه خلافبودن آنها به سهولت قابل اثبات است. من پس از اطلاع از این ادعا، احتمال دادم كه امیرانتظام مرا با كس دیگرى اشتباه گرفته است، همانطور كه میدانید وى در پاورقى كتاب (صفحه 72 چاپ دوم) مینویسد كه بعدها دانستم كه نام كامل او عباس عبدى است و این ادعا در متن نیست، علت هم روشن است زیرا دانشجویان همیشه یكدیگر را با اسم كوچك صدا میکردند و آن موقع وى نمیتوانسته از نام خانوادگى مطلع باشد و در سالهاى اخیر چون اسم من مشهور بود، وى براى آرامكردن خود از آنچه كه فكر میكرد، علیه او بیعدالتى شده نام مرا به عنوان آن «عباس» اضافه میكند. با صحبتى كه با چند تن از دوستان داشتم، فكر میکردم كه یكى از دانشجویان به نام عباس زریباف با وى تماس داشته است ولى بعدا متوجه شدم كه یكى از دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى نگهبان وى بوده است و از آنجا كه در آن زمان یكى از گروگانها قصد خودكشى داشت، دستور داده بودند كه بیش از معمول از امیرانتظام مراقبت كنند به همین دلیل تمامى حركاتش را تحت كنترل داشتند، بهعلاوه به دستور دادستانى موظف بودهاند كه از مفاد مكالمات تلفنیاش مطلع باشند و اصولا آمدن امیرانتظام به آن ساختمان براى این بود كه در محیط زندان نباشد و این براى احترام گذاشتن به وى بوده است، درحالیكه اگر او را به زندان میبردند همانطور كه در ادامه خاطراتش مینویسد، محیط ناخوشایندى بود. بهعلاوه آقاى امیرانتظام هم به دانشجویان نگهبان پرخاش میکرده و آنها هم متقابلا لفظ جاسوس را برایش به كار میبردهاند.
آقاى امیرانتظام بهجاى آنكه وارد محتواى اسناد شود، آنها را ساخته و پرداخته سیا براى خرابكردن خودش میداند؛ به عبارت دیگر به طور صریح معتقد است كه مفاد آن اسناد خیلى بد و زشت است ولى براى دفاع از خویش میگوید كه آنها را سیا براى خرابكردن وى ساخته است
در هر صورت ظاهرا بهتر بود از ابتدا او را به اوین منتقل میکردند. در مجموع چون امیرانتظام نام فامیل آن فرد را نمیدانست، امروز فامیلى «عبدى» را كه میشناسد به آن اضافه كرده است. بهعلاوه بنده در آن زمان (دى 58) بیشتر در شهرستانها و مكانهاى دیگر از طرف دانشجویان سخنرانى میکردم و اصولا در واحد اسناد و مسائل مرتبط با آن نبودم ضمن آنكه كار من نگهبانى از افراد نبود؛ بنابراین اگر حسن ظن داشته باشیم میتوان گفت كه وى در این مورد اشتباه كرده است اما یك مورد دیگر وجود دارد كه صریحا خلاف واقع گفته است. وى در صفحه 74 (خاطرات 5 دى ماه 58) میگوید كه «امروز روزنامهها مصاحبه افشاگرانه دیشب دانشجویان خط امام (عباس عبدى، ابراهیم اصغرزاده) در رادیو و تلویزیون را چاپ كرده بودند. گذشته از اینكه من در آن تاریخ در سفارت نبودم اصولا تمام كسانى كه آن مصاحبه را دیدهاند میدانند كه ابراهیم و رحیم (از شوراى مركزى دانشجویان) در این مصاحبه شركت داشتند و من هیچگاه در مصاحبههاى تلویزیونى دانشجویان شركت نداشتهام. فیلم مصاحبه و عكسهاى آن موجود است. همچنین آقاى امیرانتظام زحمت پاسخ به این سؤال را به خود ندادهاند كه چطور میشود دانشجو از یك طرف محافظ وى باشد و از سوى دیگر در بالاترین سطح دانشجویان اقدام به مصاحبه افشاگرانه كند؟!! اشتباه دیگرى كه امیرانتظام مینمایند و نشان از نوعى كینهتوزىاست، این است كه در صفحه 114 فرد دیگرى را به نام حسن عباسى معرفى میکند و مدعى میشود كه نام مستعار بنده است. در حالی که اولا دانشجویان نام مستعار نداشتند، ثانیا براى كسى كه اسمش عباس و نزد امیرانتظام شناخته شده بود، چگونه میتوان نام مستعار دیگرى انتخاب كرد؟ بهعلاوه تا آنجا كه من شنیدهام آن اسم حقیقى و غیرمستعار است؛ بنابراین واضح است كه مجموعه ادعاهاى آقاى امیرانتظام از همین اعتبار برخوردار است.
با این اوصاف چرا شما شكایت نمیکنید؟
به چند دلیل، یكى اینكه بنده قبول ندارم كه به مراجع رسیدگیکننده فعلى مراجعه كنم. دیگر اینكه به نظر من آقاى امیرانتظام بیش از آنچه حقش بود در زندان مانده و الان هم در شرایط روحى مناسبى به سر نمیبرد. با توجه به این نكات مجازاتکردن وى به دلیل شكایت بنده ناجوانمردانه است. نكته دیگر این است كه به دلیل ناملایماتى كه متحمل شده طبیعى است كه علیه عدهاى فریاد بكشد، بههردلیل مرا هم در میان آنان قرار داده و از همه مهمتر اینكه آن ادعاها را وقتى به طریق غیرقضائى جواب بدهیم، اثرگذارى بیشترى دارد.
در مجموع فكر میکنید نسبت به اتهامات وى چه قضاوتى وجود داشته باشد؟
به نظر من آقاى امیرانتظام اول باید بكوشد دوستان سابقش را قانع كند. چند سال قبل در میزگردى با حضور یكى از رهبران نهضت آزادى در اردوى دانشجویان پلیتکنیک حضور داشتم، كه تمامى مطالب آن در روزنامه آریا چاپ شد، وى در برابر این پرسش كه چرا امیرانتظام در دولت موقت بود با ذكر اینكه كشمیرى (همان كسى كه انفجار نخستوزیرى را انجام داد) هم در دولت رجایى و باهنر نفوذ كرده بود به سؤالكننده جواب داد، و با این حرف خود به طور روشن میان آن دو نفر از حیث مورد نظر تشابه برقرار كرد كه خانم امیرانتظام هم خیلى عصبانى شد و واكنش نشان داد. شما میدانید كه این روزها هر كس میرود زندان محبوب میشود، ولى آقاى امیرانتظام باید بگوید كه چرا حتى دوستانش او را طرد كردهاند. به نظر من پاسخ روشن است، آقاى امیرانتظام بهجاى آنكه وارد محتواى اسناد شود، آنها را ساخته و پرداخته سیا براى خرابكردن خودش میداند؛ به عبارت دیگر به طور صریح معتقد است كه مفاد آن اسناد خیلى بد و زشت است ولى براى دفاع از خویش میگوید كه آنها را سیا براى خرابكردن وى ساخته است كه این ادعا از طرف هیچ آدم حتى متوسطى هم قابل بحث نیست و فكر هم نمیکنم كه این ادعا را جدى مطرح كند، مگر آقاى امیرانتظام چه هیزم ترى به آمریکاییها فروخته بود كه بخواهند خرابش كنند؟
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه