سیاسی/ بین الملل یک محقق در زمینه مسائل آمریکا در گفتگویی به بررسی 5 عامل مهم در انتخابات آمریکا و تعیین رئیس جمهور این کشور پرداخته است.
آمریکا به روزهای سرنوشت ساز خود نزدیک شده است؛ به قول روزنامه نیویوک تایمز خشونتطلبی در میان حامیان هردو حزب آمریکا رو به افزایش است و خطرناکترین هفته تاریخ این کشور از زمان جنگهای داخلی پیش رو قرار دارد. انتخابات پیش رو آینده طیف گسترده ای از موضوعات مهم جهانی را در برخواهد گرفت و کشورهای مختلف جهان به انتظار نتایج آن نشسته اند. آینده اقتصاد جهانی، همکاری های بین المللی در خصوص مهار کرونا، وضعیت معاهدات و قراردادهای بین المللی و مسائل دیگر را می توان از جمله موضوعات مهم تلقی کرد. علاوه بر آنها مسائل داخلی آمریکا نیز شرایط را بیش از پیچیده تر کرده است و باید دید با برگزاری انتخابات و مشخص شدن نامزد برنده انتقال قدرت مسالمت آمیز صورت گرفت یا خیر. خبرگزاری ، یه بررسی این موضوعات و فاکتورهای مهم پیش روی انتخابات آمریکا پرداخته است و با نورالدین غروی که در مورد رویدادهای سیاسی این کشور تحقیق می کند گفتگویی مفصل داشته که در ادامه مشروح آن را می خوانید:
مهمترین ویژگی این دور از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با دوره های پیشین چیست که تا این حد مورد توجه کشورهای دنیا قرار گرفته است؟
اگر ویژگی این انتخابات را لحظه ای کنار بگذاریم، نه تنها انتخابات ریاست جمهوری، حتا انتخاب یک قاضی برای دیوانعالی این کشور هم از اهمیت فرامرزی بسیاری برخوردار است. آمریکا مسلح ترین کشور دنیاست که امسال با افزایش بودجه نظامی، اندازه آن از مجموع بودجه ده کشور با بزرگترین بودجه نظامی جهان بیشتر است. گرچه به شماره، شمار بمب های هسته ای روسیه اندکی بیشتر از آمریکا است ولی هم به دلیل منتفی شدن پیمان استارت یک که بین جرج بوش پدر و گورباچف منعقد شده بود و استارت دو و سه که هرگز از محدوده کاغذ بیرون نیامد و زیر پا گذاشتن توافق بوش ـ گورباچف در امتناع آمریکا ـ ناتو از پیشروی به مرزهای شوروی آن زمان و روسیه اکنون، و استقرار سیستم های سپر ضد موشک و موشک های با کلاهک هسته ای تقریبا در همه مرزهای روسیه و حتی استقرار نیروی زمینی ناتو در جمهوری های بالتیک و محاصره عملی روسیه با سلاحهای هسته ای، گرچه پایه های اریکه این امپراتوری به سیاق تاریخی از یونان، روم تا عثمانی و اتریـش ـ مجار و تزار روس و اتحاد شوروی، پوسیده و به همان سرنوشت محتوم دچار خواهد شد ولی این راز آشکار است که چنین قدرت جهنمی در لحظاتی که خود را در معرض فروپاشی می بیند، به مراتب خطرناکتر و ویرانگرتر می شود.
آمریکا هنوز اقتصاد نخست جهان است و به گفته تکراری ترامپ ثروتمندترین و زورمندترین قدرت همه تاریخ جهان است. می دانیم که تولید ناخالص GDP چین با روش قدرت خرید PPP در سال ۲۰۱۴ از آمریکا پیشی گرفت ولی هنوز با فرمول برابری ارزش دلار، نامینال، هفت هشت سالی باقی مانده تا چین از آمریکا جلوتر بیفتد. گرچه تولید ناخالص داخلی گویای رفاه عمومی یک کشور نیست و به عنوان مثال کشوری مانند جمهوری باکو با افتتاح خط لوله نفتی باکو ـ جیهان ناگهان رشد هیجده درصدی نشان می دهد ولی طبیعت اقتصاد آمریکا که با تلاش الیگارش های وال استریت از اقتصاد تولیدی به اقتصاد فاینانس (سفته بازی خودمان) تبدیل شده، در حالیکه اقتصاد چین همچنان بر پایه تولید در حال رشد است و امسال ۳۲/۵ در صد تولید جهان را به خودش اختصاص داده در حالیکه تولید آمریکا در رقم ۱۶/۸ درصد درجا می زند.
با همه این واقعیت ها تا زمانیکه "دلاروکراسی" بر اقتصاد جهان حکم می راند، هر تحولی در آمریکا تا دورترین وکوچکترین اقتصاد های جهان اثر گذار خواهد بود. اینکه ما تماشاگر پس زدن های اروپائی ها از سرمایه گذاری در ایران در دوره پسابرجام در اثر اعمال تحریم های غیرقانونی آمریکا بودیم، از این منظر توجه کردنی است. شعار "آمریکا اول" که تغییر سیاست آمریکا از گلوبالیزاسیون و مرزهای باز تجاری به انزواگرائی و حمایت گرائی (protectionism) بود که ترامپ شعار اصلی حکومتش اعلام کرد تنها به جنگ تعرفه با چین محدود نشد بلکه نفتا را هم دگرگون کرد و تجارت با اتحادیه اروپا که بالغ بر بیش از هشتصد میلیارد دلار می شود نیز دچار نوسان و التهاب شد و همزمان رفتار آمرانه آمریکا با اعضای ناتو و تحمیل اضافه پرداخت هزینه نظامی، مایه های تامل و تردید و فاصله گیری در اروپا شد (که درنفس خود مبارک و به سود جهانیان ست).
تحمیل پرداخت چهار میلیارد دلار اضافه بر پرداخت سالانه به کره جنوبی بابت استقرار نیروهای نظامی و پایگاههای مسلح به سلاح هسته ای در آن کشور که کره ای ها آنرا اخاذی نامیدند، نگرانی شدید مکزیک، با دولت سوسیالیست اش، از کودتا یا تحریک مافیای مواد مخدر، همان بلائی که امروزه بر سر ونزوئلا و نیکاراگوئه از سوی آمریکا جاری است،از جمله مسائلی است که جهان امروز در رابطه با آمریکا باید به آن توجه دقیق بکند.
تمام نظرسنجی ها حاکی از پیروزی بایدن در انتخابات است، این در حالی است که موسسه راسموسن که در زمینه نظرسنجی بسیار دقیق و عمل کرده و کارنامه موفق نیز دارد پیروزی ترامپ را پیش بینی کرده است. اساسا چقدر نظرسنجی ها با واقعیات میدانی تطابق دارند و تا چه حد می توان آنها را ملاک قرار داد؟
نظر سنجی ها در آمریکا گرچه عموما نزدیک به واقعیت در می آید ولی گاهی اوقات اتفاقی یا مجموعه عواملی باعث می شود که نتیجه با نظر سنجی ها متفاوت در بیاید. بطور کلی عقل سلیم می گوید بایدن باید برنده شود ولی این عقل سلیم اگر در جائی نایاب باشد بیگمان باید در انتظار غیر قابل پیش بینی ها بود.انتخابات در آمریکا برخلاف شهرت عمومی کاملا غیر دموکراتیک است.
تنها وجود گروه انتخاب کنندگان یا الکترال کالج نیست که انتحابات را از ادعای دموکراتیک بودن تهی می کند.
لطفا به عوامل مهم و سرنوشت ساز در انتخابات آمریکا اشاره کنید و توضیح دهید که هر کدام به چه نوعی می توانند نتیجه را به نفع یک نامزد و یا حزب تغییر دهد.
در آمریکا مکانیزم هائی وجود دارد که نتیجه کارش همان استصواب می شود.
۱ ـ پول: لابد تعجب می کنید. حدود بیست سال پیش گرگ پالاست Greg Palast ژورنالیست و تحلیلگر پر آوازه که جایزه های زیادی هم برده است، کتابی نوشت بنام بهترین دموکراسی که پول می تواند بخرد (The Best democracy money Can Buy، پالاست سالهاست که در کالیفرنیا در حال پژوهش درباره تقلب های انتخاباتی و نقش پول در نتایج انتخابات است.
سیاست جمهوریخواهان بر این است که هرچه شرکت کننده کمتر باشد بهتر است. مانند انتخابات اخیر ایران که برخی از برندگان و در بهارستان نشستگان افتخار دریافت رای چهار درصد واجدین شرایط بودند. انتخابات امسال که بجز ریاست جمهوری تکلیف حدود سی سناتور و چندین نماینده مجلس، تعدادی فرماندار و اعضای شوراهای شهر و قضات و دادستان های کل را در بر می گیرد، گرانترین انتخابات تاریخ آمریکا و حتی جهان است. با افزایش تقریبا چهل درصدی نسبت به انتخابات ۲۰۱۶ به رقم یازده میلیارد دلار رسیده است. همین امروز گزارشگر کانال ان بی سی از ایالت جورجیا می گفت این انتحابات یک سناتور گرانترین در تاریخ آمریکا است.
امروزه تنها کامپیوترها و سیستم های راهبردی IT نیست که قربانی هک کردن می شوند، بلکه مغز انسانها پیش از و بیش از ماشین ها هک شده و می شوند. دقیقا مانند ما ایرانیها که دستکم از زمان سید حسن تقی زاده که قرار بود از نوک پا تا فرق سر غربی بشویم، مغزهایمان چنان بدست غربی ها هک شده که قدرت اندیشیدن لحظه ای بدون دستاویز شدن به غرب نداریم. بیشتر روشنفکران ما در عمل مستشرقین ایرانی هستند. مقاله ای یک جامعه شناس یا عالم علوم سیاسی می نویسد که در بیست پاراگراف شاید اسم سی غربی را از افلاتون بگیر تا کانت و دکارت و ولتر و هگل و نیچه و هابز و لاک و ووو را می آورد گویی نه خود از خود اندیشه ای دارد و نه حتی عقبه یا بند نافی دارد که او را به گذشته پر افتخارش وصل کند.
در آنسوی دیگر هم آن باورمند به استراتژیک بودن شعار مرگ بر آمریکا هم مغزش سخت هک شده است. ما همانگونه به جنگ اول و دوم می نگریم و فاشیسم و راسیسم و هیتلر را داوری می کنیم که عاملان کشتار بیش از صد میلیون انسان در آن دو جنگ خواسته اند که ما بیندیشیم و داوری بکنیم . پس چرچیل که بیش از هیتلر نژادپرست بود و بیش از او آدم کشته را نخبه ترین سیاستمدار می دانیم و هیتلر را هم معنی دشنام قلمداد می کنیم.
می خواهم بگویم افکار عمومی و رای دهندگان در آمریکا سخت قربانیان هک شده پول و قدرتند. این نقش پول آنچنان جا افتاده که هر روزه شاهد مقایسه کاندیداها به نسبت پولی که دراختیارش گذاشته اند هستیم.
۲ ـ مذهب: گرچه گفته شده که تامس جفرسن و آبراهام لینکلن و هاورد تفت روسای جمهور گذشته آتئیست بوده اند ولی این ترامپ است که ضد اخلاقترین و لامذهب ترین تابحال بوده است ولی به همت مسیحیان انجیلی صهیونیست یا اوانجلیکال ها، ترامپ نه تنها یک مسیحی مومن است بلکه پیام آور عیسی مسیح است و قرار است در دور دوم همه راهها را برای ظهور حضرت مسیح هموار کند! که مومنین در آرماگدان (دره ای است در چهل مایلی شمال تل آویو) دور حضرت گرد آیند و نسبت به حذف نامومنین از مسلمانان و هندو ها و بودیست ها حتا مسیحیانی که به این ظهور باور ندارند اقدام کنند.
این شوخی نیست. پت رابرتسون مجتهد عالی این گروه صریحا رابطه ترامپ و ظهور حضرت را اصرار می کند. استقبال از تغییر سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس کار بسیار حساب شده ای بود که به هواداران ترامپ افزود. ایالت های جنوبی آمریکا متعصب ترین ها هستند و به همین دلیل پایگاه قدرت ترامپ محسوب می شوند.
برای دانستن میزان عوامی افکار عمومی در آمریکا کافی است اشاره کنم که اگر یک پشت کوهی بیسواد در جای دور افتاده ای در ایران را با بخشی از حتی درس خوانده های آمریکا مقایسه کنیم ، آن پشت کوهی ما هانا آرنت محسوب خواهد شد.
دو هفته پیش گروهی تقریبا بیست نفره از پزشکان با لباس سفید پزشگی در مقابل دیوان عالی در واشینگتن دی سی جمع شدند و در برابر دوربین های تلویزیون گفتند که کرونا یک دروغ است و آنچه که برخی ها را می کشد ویروسی است که از دی ای ان موجودات فضایی گرفته اند و به آدم ها تزریق کرده اند. و راه درمان این بیماری توسل به عیسی مسیح است.
خبرنگار یکی از کانال ها به دنبال تنها خانم دکتر سیاهپوست در این جمع رفت و معلوم شد که خانم دکتر در عین حال کشیش هم هست و در موعظه خود در کلیسا با اشاره به عیسای مصلوب می گفت این است شفای ما و همه بیماری ها.
۳ ـ اقتصاد: معمولا اقتصاد در انتخابات آمریکا رل اساسی بازی می کند ولی امسال بخاطر کرونا در ایالت های شمالی رل دوم و در جنوب رل نخست را بازی می کند. در دور نخست ترامپ اقتصاد نه ولی وال استریت و بازار سهام رکورد سود را شکست. ترامپ با دادن بخشودگی مالیاتی به میلیاردرها باعث شد که آن یکدهم یک درصد جامعه به سودهای اقماری دست بیابند. به گزارش کانال معتبر پی بی اس تنها در یک روز جف بزوس مالک آمازون دات کام ۱/۲ میلیارد دلار سود کرد. همچنان که بیل گیتس مایکرو سافت و زوکربرگ فیسبوک و دیگر باشندگانی مانند آنان به سودهای افسانه ای دست یازیدند، در همین حال دستمزد کارگران با احتساب تورم از پنجاه سال پیش تنها پنج در صد افزایش یافته است.از بدشانسی ترامپ کرونا که بیش از سی میلیون نفر را گاهی تا حد گرسنگی دچار فقر کرد، مقداری از رأی دهندگان او را کاهش داد.
۴ ـ همه گیری ویروس کرونا: آمریکا از آغاز شیوع این بیماری نمره یک جهان بود و هست. ترامپ ابتدا اعلام کرد کورونا هیچی نیست و بزودی ناپدید خواهد شد . پس از چند روزی گفت یک معجزه ای کورونا را محو خواهد کرد و پس از چندی آنرا به توطئه دمکراتها نسبت داد و در حالیکه فرمانداران دموکرات، دکتر ها و تیم درمان در ایالات گوناگون التماس برای دریافت وسایل درمان و حفاظت تیم درمانی می کردند و همه جا از کمبود ونتیلاتور فریاد به آسمان بود، دامادش، جرد کوشنر، که مشاورش هم هست گفت بله ما صدها هزار ونتیلاتور در انبارهای فدرال داریم ولی آنها مال ما است.
در اخبار دیدیم که پرستاران کیسه زباله را سوراخ کرده و آنرا به جای گان به تن کردند و حالا پس از ده ماه ، همین امروز پزشکی در یکی از بیمارستان که از کمبود تخت و وسائل و بالا رفتن مرگ و میر سخن می گفت چنان هقی زد که شاید بیشتر بینندگان هم با او گریستند. آمریکا هم به تعداد و هم حتا به سرانه (نسبت به جمعیت) مقام نحست در جهان دارد و در همین حال ترامپ در سخنرانی های تبلیغاتی اش همچنان کورونا را مسخره می کند و متخصصینی مانند دکتر فائوچی را نادان می نامد.این فاکتور در سرنوشت انتخابات بسیار تعیین کننده است.
۵ ـ الکترال کالج: آمریکائی ها دوست دارند قانون اساسی شان را بهترین دنیا بدانند. نمی دانم آلکسی توکوویل که پس از گردش در آمریکا سخت دموکراسی آمریکا را ستود ، همان توکوویل که در ایران ما ستایندگان زیادی دارد، چرا و با کدام معیار آنهمه ستایش را نثار کرده است. سازندگان قانون اساسی که خودشان آنها را فریمر framer می خوانند ، بدرستی ندانستند چرا باید الکترال کالج را در قانون اساسی جا بدهند.
در حقیقت این باجی بود که یونیونیست ها به فدرالیست های جنوب که همه برده دار بودند، دادند. جنوبی ها برده هایشان را حساب کردند و چون آنها را انسانهای کامل نمی دانستند، دوسوم آنان را به عنوان جمعیت خودشان اعلام کردند در حالی که نه آن موقع و نه حتا تا ۱۹۶۵ وتصویب قانون مدنی اجازه رای دادن نداشتند. چندین بار برای لغو این قانون اقدام شده ولی ناکام مانده است.
چهار ایالت پر جمعیت و نسبتا پر جمعیت که آنها را ایالت های جبهه یا محل پیکار یا (battle ground) می نامند، معمولا سرنوشت انتخابات را با تکیه بر الکترال کالج تعیین می کنند که آن ایالت ها عبارتند از فلوریدا، جورجیا، کارولینای جنوبی و پنسیلوانیا . در دو دهه گذشته دو بار این ایالت ها باعث شده اند که رای مردم نادیده گرفته شود و رای الکترال کالج های انتصابی در آن ایالت ها برنده را با وجود کمتربودن آرای مردمی اش نسبت به رقیب، به رقیب بدهند. جرج دبلیو بوش در دور اول با تقلب و تکیه بر این فاکتور و نیز حمایت قضات دیوان عالی، با وجود اینکه ال گور برنده بود، به ریاست منصوب شد. چهار سال پیش هم با وجود اینکه آرای هیلاری کلینتون نزدیک به چهار میلیون بیشتر از ترامپ بود ولی ترامپ برنده اعلام شد.
افکار سنجی ها در هر چهار ایالت نامبرده بایدن را با اختلاف دو تا چهار در صد، که خیلی شکننده است، برنده نشان می دهد. ولی همچنانکه گفته شد بر فرض اگر در پنسیلوانیا حضرت مسیح بر کسی ظاهر شود ممکن است ترامپ برنده شود.ترکیب رای دهندگان به این ترتیب است که سفیدهای کم سواد (تا دبیرستان خوانده ها) و مسیحیان متعصب ضد سقط جنین و ازدواج همجنس ها، رای دهندگان ترامپ هستند. دانشگاه رفته ها و اکثریت زنان و جوانان، بویژه رای اولی ها متمایل به بایدن هستند. پولی که بایدن جمع کرده کمتر از ترامپ نیست. کمپانی های اسلحه سازی با هردو کاندیدا نظر مساعد دارند و فارماسوتیکالها، داروسازان، مشخصا طرفدار بایدن هستند. حمایت برنی سندرز، هم گروهی از مترقی ها و لیبرال های باورمند به عدالت اجتماعی هم به ناچار به بایدن رای خواهند داد.نظر شخصی من با رعایت همه جوانب بر برنده شدن بایدن است. شاید هم یک معجزه خلاف این را نشان دهد.
درباره رویکردهای ترامپ و بایدن در مسائل مختلف به ویژه در خصوص ایران بگویید. انتخاب هر یک از این دو چگونه می تواند بر سرنوشت روابط تهران و واشنگتن اثرگذار باشد؟
اگر ویژگی های ترامپ را کنار بگذاریم، جمهوریخواهان و دموکرات ها چندان تفاوتی با هم ندارند. برخی ها ترامپ را اصل می گیرند و بر آن داوری می کنند ولی به قول آرونداتی روی، این سیستم آمریکا است که چنین نمادها و نمودهای گاهی متفاوت بروز می دهد. بهترین تعریف را درباره تفاوت این دو حزب را رائول کاسترو کرده است. او می گفت تفاوت جمهوریخواهان با دموکرات ها مانند تفاوت من با فیدل است. او ریش دارد، من بی ریشم، او قد بلند است و من قد کوتاه ، او همیشه یونیفرم می پوشد و من کت و شلوار.
اسلاوی ژیژک که از او بعنوان فیلسوف نام می برند، که سخت یوروسنتریک یا اروپا محور است و محلی از اعراب برای فیلسوفان ناغربی قائل نیست و در ایران ما پیروان زیادی یافته است، استثنائا حرف درست و فهیمانه ای زد.او گفت بایدن چهره انسانی و مقبول ترامپ است.
جو بایدن در گذر نزدیک به سی سال در سنا در جناح راست حزب دموکرات شناحته می شد. او از اشغال عراق و کشتار یک میلیون عراقی نه فقط حمایت کرد بلکه سخنرانی های مهیج در قبولاندن حمله به عراق کرد. او از گیرندگان پول از کمپانی های داروسازی که بعد از اسلحه سازان و نفتی ها قویترین و پر پولترین لابی ها را دارند، بود و هر وقت لایحه آزاد کردن واردات دارو مطرح می شد با آن مخالفت می کرد. او طراح لایحه تشدید مجازات بود که با تصویب و اجرای آن جمعیت زندان های آمریکا رکورد جهانی گرفت و به سه میلیون نفر رسید. با وجود اینکه تنها سیزده درصد جمعیت آمریکا سیاهپوست هستند، در دوره هایی بیش از هفتاد درصد از زندانیان سیاهپوست بودند و در همه زندان ها و به ویژه زندانهایی که بخش خصوصی آنها را اداره می کنند، شکل فاجعه باری از بردگی به نمایش درآمد که حتی هالیوود هم فیلم های زیادی در این باره ساخت.
ترامپ صهیونیست است ولی نمی داند صهیونیسم یعنی چه و بستر تاریخی آن چه بوده است. او بجز پول و نفرت از مسلمانان انگیزه دیگری در ابراز تمایل به صهیونیسم را ندارد. ولی بایدن به معنی دقیق کلمه و با آگاهی صهیونیست است.
او در دوران سناتوری اش در یک سخنرانی در کنیسه ای می گفت من گرچه در خانواده کاتولیک بزرگ شده ام ولی نمی دانم چرا همیشه خودم را یهودی و صهیونیست می دانم. از سوی دیگر کسی را به معاونتش برگزیده که مفتخرا خودش را حامی اسرائیل "به هر قیمتی" می داند. شوهر کامالا هریس یهودی است و هر دو پسرش هم یهودی اند. با همه این حرفها هم زمان دگر شده است و هم ترکیب پایگاه او کاملا نوع متفاوت با اندیشه های بنیانی او دارد.
حمایت برنی سندرز با ایده های چپگرایانه و ضد امپریالیستی و اصرار بر اجرای برنامه های مبتنی بر عدالت اجتماعی ، حفاظت از محیط زیست ووو آنچانند که بایدن به راحتی نخواهد توانست هر نادرستی را مرتکب بشود. برنی سندرز کاندیدا و رئیس جمهور قطعی می بود اگر رهبری حزب دموکرات دزدی آرا در کالیفرنیا (در ۲۰۱۶) نمی کرد و این بار به هر لطایف الحیل و شارلاتانیسم ، بویژه با شعبده بازی های اوباما، بازهم جلوی او را گرفتند. ولی دهها میلیون هواداران سندرز، بی گمان عاشق چشم و ابروی سندرز نبودند و آنان هم اکنون با یک عقب نشینی استراتژیک به دنبال تحقق آرمان هایشان هستند.
اگر بایدن به آن آرمانها خیانت یا پشت کند، زوال امپایر را که بیش از دو دهه است که علنی شده، بی گمان تسریع خواهد کرد. تازه ترین کتاب کریس هجز (Chris Hedges) در باره وداع امپایر است بنام (America: The Farwell Tour) یا تور بدرقه آمریکا و این تنها او نیست که درباره زوال امپایر نوشته اند. اگر بایدن پیروز شود در انتقام از رفتارهای انتقام جویانه ترامپ تلاش خواهد کرد که همه کارهای ضد اوبامایی او را خنثی کند. ترامپ از توافق پاریس برای جلوگیری از گرمایش زمین بیرون آمد ، از TPP ، مشارکت دو سوی اقیانوس آرام، که هدفش بازدارندگی چین از ابرقدرت شدن بود بیرون آمد (که استثنائا این کار به سود جهان ناغربی تمام شد) و نیز از برجام بیرون آمد، نفتا را چون نتوانست کاملا بهم بریزد، آن را دستکاری کرد، از توافق های کاهش آزمایش های هسته ای و جلوگیری از توسعه سلاح های هسته ای بیرون آمد.
بسیار طبیعی است که بایدن همه این ها را عوض کند. درباره توافق پاریس هم او و هم برنی سندرز خیلی حرف ها زده اند و حتما آمریکا به آن توافق برخواهد گشت، نفتا چون فعلا مشکلی برای کانادا و مکزیک ایجاد نکرده دست نخواهد خورد. تی پی پی بخاطر جهش های اقتصادی چین و تغییر مناسبات قدرت در آسیای جنوب شرقی از حیز انتفاع ساقط شده است. ولی برجام بی گمان به آن آسانی که برخی ها از جمله دولتیان می اندیشند نخواهد بود. مساله حضور ایران در حوزه نفوذ استراتژیک اش، توسعه صنایع دفاعی بویژه سیستم های موشکی ایران از جمله مسائلی هستند که به احتمال زیاد بایدن آنها را پیش شرط برگشت به برجام اعلام خواهد کرد. و اگر بایدن به وعده اش در قطع کمک نظامی به سعودی ها عمل کند، که برایش آسان نخواهد بود ، در آن صورت بایدن به لیست پیش شرطهایش حقوق بشر را هم خواهد افزود.
اگر باور داشته باشیم که رعایت منافع اسرائیل برای بایدن مانند ترامپ اهمیت بالا دارد، پس نباید انتظار داشته باشیم که بایدن چرخشی چشمگیر بر علیه منافع اسرائیلی داشته باشد که به همت ما ، سعودی ها و شیخک های خلیج فارس را در توبره اش انداخته است. و اما نکته بسیار پر اهمیت در تقابل با آنچه در بالا بدان اشاره کردم وجود دارد.
ترامپ بارها گفته که در همان هفته اول با ایران مذاکره خواهد کرد. معنی این نه این است که او می خواهد مانند دو طرف برابر با ایران به گفتگو بنشیند. وقتی او برجام را بدترین قرارداد می نامد پس قاعدتا نباید همان را تکرار کند. پس می خواهد شروط دیگری را بیفزاید ولو اینکه آن شروط به احمقانه بودن شروط پمپئو نباشد. ولی عامل دیگری هم وجود دارد که آن عامل برای بایدن هم اگر برنده بشود بسیار حیاتی است.
در مورد کامالا هریس باید بگویم که اگر او و بایدن برنده بشوند با توجه به سن بایدن، در دور دوم ای خانم رئیس جمهور خواهد شد. بایدن اگر برنده شود تلاش خواهد کرد که آبروی ریخته آمریکا را برگرداند ولی بسیار از کارشناسان باور دارند که آب رفته به جوی باز نمی گردد. ابهت و اقتدار و آبروی آمریکا ( اگر داشت!) دیگر ریخته و شاخ هایش شکسته است و دنیا در نظم نوین مالتی پاور یا چند قدرتی زندگی خواهد کرد.
از دوران جرج دبلیو آمریکا وارد عرصه نگرانی از قدرت گرفتن چین و از دست دادن رهبری ادعایی جهان و هژمونیسم اش شد. دو نفر از پژوهندگان امریکن اینترپرایز (یکی از راستگراترین و امپریالیست ترین اتاق فکرهای پولدار) را بنامهای دانیل بلومنتال و نیکلاس ابراشتات (هردو یهودی) را در پنتاگون به مدیریت پروژه چین برگزیدند و از آن زمان ببعد بیشترین تلاش را هم جمهوریخواهان و هم دموکرات ها برای جلوگیری از رشد چین و هویت یابی قرن آسیا و پیشرفت اوراسیا انجام داده اند.
هرکدام از این کاندیدا پیروز شوند چه اتفاقی در روابط ایران و چین خواهد افتاد؟
هردو نفر چه بایدن و چه ترامپ تمایل به نزدیک شدن به ایران خواهند داشت و این تمایل لا لحب علی، بل لبغض معاویه خواهد بود. مطرح شدن توافق ۲۵ ساله ایران و چین زنگ خطر را برای آمریکا به صدا در آورد. علت اینکه از وال استریت جورنال گرفته تا نیویورک تایمز و واشینگتن پست تا ایادی رسانه ای آمریکا مانند بی بی سی و سعودی اینترنشنال (ایران اینترنشنال) ، صدای آمریکا و غیره نگرانی عمیق شان را در بوق کردند و معلوم کردند که همین روزها جزیره کیش را چین تصرف خواهد کرد و دیوار چین دیگری دور ایران خواهد کشید و ایران مستعمره چین خواهد شد و ورژن تازه و بدتری از ترکمنچای اعمال خواهد شد، و یا قرارداد با چین الزاما یکسویه خواهد بود، در همین راستا بود و هست.
هم ترامپ و هم بایدن تلاش خواهند کرد ایران را از پیوستن به چین و رفتن به راه بی نیازی از دلار باز دارند. ایران فرصت با ارزش شش سال پیش که در سفر شی جین پینگ به همراه بیش از چهارصد نفر به تهران پیش آمد را به امید رسیدن خیری از غربی ها از دست داد. امیدوارم این بار چنان خطای فاحشی را مرتکب نشوند و با اعتماد بنفس و تکیه بر نقش بسیار پر اهمیت و استراتژیک ایران در غرب آسیا، به تحقق قرن آسیا یاری رسانند. ایران هم مانند چین پیش از دولت ـ ملت (nation-state) بودن ، تمدن ـ ملت (civilisation-state) است. عقده حقارت که میراث شوم غربی ها است را باید کنار گذاشت و با اعتماد به نفس بالا و مناسب ایرانیت از خیر غرب گذشت.
این حجم از تلاش آمریکا برای کشاندن ایران به سمت غرب برای چیست؟
غرب به تعریف ساموئل هانتینگتون را تشریح می کنم: بیش از سیزده و نیم در صد جمعیت جهان نیست ولی در پروسه هک کردن مغز های ما ، به ما قبولانده اند که وقتی آنها می گویند ایران باید به خانواده ملل برگردد و یا به جامعه جهانی وصل شود، منظور آنان از دنیا و جهان و خانواده ملل و جامعه جهانی همین نزدیک چهارده در صد جهان که مدعیان اربابی جهان اند، است. غربی ها پس از پانصد و اندی سال که مدیریت انحصاری جهان را به عهده داشته اند، در کارنامه شان قتل عام، اشغال کشورهای ضعیف و بهره کشی از آنان و غارت دار و ندار ملت های غیر غربی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، بیشتر خودنمایی می کند تا هر کار دیگر. و اگر شک داریم به وضعیت بغایت غیر انسانی امروز جهان بنگریم. امروزه درآمد سرانه یکی از همین کشورهای کولونیالیست، بیش از دویست برابر کشورهایی که پیش از تجاوز غربی ها ثروتمند و پیشرفته بودند، است.چه ما به خودمان ایمان بیاوریم و سرنوشتمان را خود رقم بزنم و در ساخت و پرداخت قرن آسیا سهیم باشیم و چه نباشیم، سرنوشت محتوم جهان افول غرب و زوال امپایر و شروق شرق است.
مثلا از (gerrymandering) یا دستکاری در حوزه ها، عمدتا با هدف جلوگیری از مشارکت سیاهان و لاتینو ها، از حذف دوسوم حوزه ها در جاهائی که اکثریت جمعیت سیاهند، رد کردن رای ها به بهانه های کاملا غیرقانونی و بی مورد، محروم کردن آنهایی که در سال های حتا دور گذشته پرونده ای در دادگاه داشته اند (نه جنائی) مانند بدهکاران که این مورد در فلوریدا به شش میلیون نفر رسیده بود که امسال بلومبرگ میلیاردر با پرداخت چند میلیون دلار بابت بدهی هزاران نفر، از آنها رفع محرومیت رای دادن کرد. انتخاب قضات با موضع حزبی و صدور احکام کاملا حزبی در اختلافات مربوط به انتخابات (نشان دهنده استقلال قضائی ادعائی !)، خرابی ناگهانی کامپیوترها در حوزه هایی که سیاهان اکثریت دارند و غیره..
دیگر در مورد عوام بودن بسیاری ها فراموش کردم به میلیونها نفر پیروان (QANAN) اشاره کنم که معتقدند دموکرات ها بچه را می دزدند و بهره کشی جنسی می کنند و بعد خون آنها را می نوشند. میلیونها نفری که هنوز کرونا را شایعه می دانند. بالاخره زنان سفید پوستی که معتقدند ترامپ هرچه زنبارگی کرده باشد، کلاهبرداری کرده باشد، چهار بار ورشکسته به تقصیر باشد، نه تا پرونده تجاوز یا سوء استفاده جنسی داشته باشد و چهار هزار پرونده شکایت مفتوحه داشته باشد، ما دنبال او می رویم و هرچه گفت همان را می کنیم.
نگاه کشورهای اروپایی همچنین کشورهای چین و روسیه را به انتخابات آمریکا چگونه ارزیابی می کنید؟
اروپایی ها از مدت ها پیش منتقد ترامپ بودند و لحظه شماری می کنند تا روزی برسد که دیگر مجبور به دیدار و کار با او نشوند. امانوئل مکرون از خیلی قبل تر صریحا از او انتقاد می کرده ، آنگلا مرکل گرچه به آشکارگویی مکرون نیست ولی رفتارش و طعم تلخ نگاهش به ترامپ را چه در کشورش یا بروکسل و چه درکاخ سفید نشان داده است. حتی بوریس جانسون که زمانی خودش را ترامپ اروپا می خواند، اخیرا در مصاحبه تلویزیونی اش کارهای ترامپ را احمقانه خواند.
حجم بالای تجارت فیمابین آنان را از هر نوع واکنش تند باز می دارد. چین نهایت خویشتنداری را تا بالا گرفتن جنگ تعرفه ای از خود نشان داد.شی جینپینگ در مهمانی شام ترامپ در کلوپ گلف او در فلوریدا لبخندش را از دست نداد حتی وقتی ترامپ به او خبر داد که در حین شام او فرمان پرتاب چند موشک به افغانستان را صادر کرده است. چین پیوسته بر این بوده که همچنان یک کشور در حال توسعه به حساب بیاید که با هیچ کشوری قصد درگیری ندارد ولی جنگ تعرفه که عملا حالت اخاذی به خود گرفت، از سوئی و مزاحمت های روز افزون آمریکا در دریای چین جنوبی و همینطور تحریک همسایگان چین که به ایراد شکایت و دشمنی رسید، جدا کردن هند از چین که میلیاردها دلار در آنجا، در هند، سرمایه گذاری کرده، بهم ریختن بریکس (BRICS) که از امیدهای جهان غیر غربی برای رهایی از زورگویی غرب بود از راه یاری به کودتای بولسونارا در برزیل و فاصله انداختن بین هند و چین، همه دلیل آن شد که چین هم آمادگی اش را برای مقابله با آمریکا اعلام کند و ضرباتی وارد کند که بقول ژوزف استیگلیتز برنده جایزه نوبل در اقتصاد، باخت و ضرر آمریکا از چین بیشتر بود.
چین هم شاید بیشتر از اروپایی ها علاقمند به ازاله ترامپ است، ولی بایدن هم از پیش اعلام کرده که بقول خودش از توسعه طلبی چین جلوگیری خواهد کرد. همچنان که پیش تر گفته شد خطر زوال هژمونی آمریکا و سقوط امپایر چیزی است که هردو حزب عظمت آن را درک می کنند.
یکی از مواردی که هردو حزب جمهوریخواه و دموکرات با گرمی باهم همکاری می کنند موضوع بودجه نظامی است که در همین چند ماه پیش صد و هشتاد نماینده مجلس از دموکرات ها نه تنها با رقم پیشنهادی ترامپ روی موافق نشان دادند، بلکه چند میلیارد دلار هم بیشتر از درخواست ترامپ به پنتاگون دادند.
پر واضح است اگر جنگی در کار نباشد کسب و کار کنسرن های اسلحه سازی راکد خواهد بود و اگر آنها به رکود دچار شوند اعضای کنگره بی پول و بی درآمد خواهند شد. پس اگر جنگ سرد با فروپاشی شوروی پایان یافت، باید که جنگ سرد دیگری بوجود آورد تا تنور این خون آشامان گرمتر بماند. و این بار هیچ کاندیدایی برای ایجاد جنگ سرد مناسب تر از چین نمی تواند باشد.
روسیه اما علاقمند به برنده شدن ترامپ است. پوتین که ماکیاولی را شرمنده کرده است با مهره ترامپ آسیب های زیادی را از روسیه کم کرده است. دموکرات ها با بازی روسوفوبیا و شایعه دخالت روسیه در انتخابات آمریکا، برای خود پایه بیگانه ستیزی را در صورت برنده شدن بایدن گذاشته اند.
اینها با بی آزرمی باور نکردنی چنان مظلوم نمائی می کنند که انگاری این ها نروژی هستند که در صد و هشتاد سال گذشته در جایی دخالت نکرده است. دخالت در انتخابات دیگر کشورها دقیقا چند ماه پس از تاسیس سیا در سال ۱۹۴۶ با دخالت در انتخابات ایتالیا آغاز شد که با چند میلیون دلار سوسیالیست ها که برنده حتمی انتخابات بودند را بازنده کردند و این موفقیت چنان به مذاق آلن دالس و دیگر حاکمان این رژیم خوش آمد که از آن زمان در بیش از هشتاد کشور در انتخابات چه با پول، چه با تانک و چه با توطئه دخالت کرده اند. ویتنام، یونان، روسیه در روزهای یلتسین و تقریبا همه کشورهای آمریکای لاتین از قربانیان این کار آمریکا بوده اند. بهرحال پوتین با تیپ ترامپ راحتتر خواهد بود.
احتمال اعلام تقلب از سوی ترامپ و شکل گیری هرج و مرج در آمریکا را چگونه ارزیابی می کنید؟
احتمال دیگری که هر لحظه قوت بیشتری می گیرد این است که ترامپ ادعای تقلب در آرا بکند و عصر سه شنبه خودش را پیروز انتخابات اعلام کند . در مصاحبه ای که اخیرا منتشر شد عملا درستی شمارش آرا را زیر سئوال برد. اگر چنین شود پرونده به دادگاه خواهد رفت و اگر به دیوانعالی برسد با انتصاب جدید قاضی جمهوریخواه احتمال صدور رای به نفع ترامپ خیلی بالا خواهد بود. همینطور احتمال تضاهرات مسلحانه راست های افراطی هوادار ترامپ هم بالا است.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه