اِولین باغچه بان از بنیانگذاران اپرا در ایران، ۱۰ سال پیش، روز یکشنبه نهم آبانماه در استانبول در گذشت.
اِولین در سال ۱۳۰۷ در شهر مرسین ترکیه از پدری ترک و مادری فرانسوی زاده شد. در کنسرواتوار آنکارا با ثمین باغچهبان، آهنگساز ایرانی و پسر جبار باغچهبان، بنیانگذار اولین مدرسه ناشنوایان ایران، آشنا شد و پس از ازدواج با او به ایران آمد. او از پایهگذاران اپرای ایران و تالار رودکی شد.
نخستینبار روبیک گروگوریان گروهخوانی را در هنرستان عالی موسیقی راه انداخته بود. با چنین پشتوانهای اِولین باغچهبان «آواز گروهی هنرستان عالی موسیقی» را تجدید سازمان و فعالتر کرد. شاید از همین رو بود که میگفت در میهنش ترکیه زاده شد و رشد کرد اما در ایران میوه داد و به بار نشست و هر دو را میهن خود میداند. پرورش خوانندگانی مانند پری ثمر، پری زنگنه، سودابه صفائیه و حسین سرشار، محمد نوری و عنایت رضایی از جمله نتایج عمر ۸۲ ساله اِولین باغچهبان است.
ثمینه باغچهبان خواهر ثمین میگوید: حقیقت این است که دلم میخواهد بروم به اولین برخوردم با او، من از آمریکا آمده بودم و [آنها] در زیرزمین مدرسه ناشنوایان پدرم در خیابان آراسته زندگی میکردند. مدرسه طبقه دوم بود و پدر و مادرم طبقه بالا زندگی میکردند.
دختری دیدم زیبا پر از انرژی خوشحال، وارسته. ابداً تمام سالهایی که با اِولین زندگی کردیم کوچکترین نشانی از اینکه اِولین به مادیات زیاد توجه داشته باشد ندیدم. بسیار سخاوتمند بود. یکی از خویشان ما میخواست خانه بسازد. پول کم داشت. اِولین و ثمین پول نداشتند ولی هرچه داشتند دادند به آنها که صاحب خانه شوند.
اِولین خیلی نیرومند بود. با وجود اینکه جسماً نمیشود گفت زن خیلی قوی بود، روحاً بسیار نیرومند بود. بسیار اندیشمند بود. تحصیل کرده بود. زبان پارسی را به سرعت یاد گرفت. معلم بود و به همین خاطر پدرم خیلی دوستش داشت.
به طور کلی بین اِولین و خانواده باغچهبان یعنی ثمین، پدرم، مادرم، پروانه و من یک هماهنگی بود و من فکر میکنم که اِولین خوشحال بود از اینکه با ماست. برای اینکه هیچ نوع تفاوت فکری نداشتیم.
اِولین عزیزم عشق بزرگی به ایران داشت. ایران را به عنوان وطن دوم خودش پذیرفته بود و صمیمانه برای اعتلای موسیقی و فرهنگ ایران کوشش میکرد.
خانم اِولین باغچهبان را به خاطر فعالیتهایشان در زمینه اپرا و کر میشناسند. چه فعالیتهای دیگری کرد که تأثیر دراز مدت در فرهنگ و جامعه ایران دارد؟
کارهای اِولین فراموششدنی نیست. البته من همیشه گفتهام که کار من مثلاً چون با ناشنوایان بود، آسانتر بود. مورد توجه مقامات بود و مردم هم خیلی چیز بودند… بعد از انقلاب هم همینطور. ولی چون کار اِولین با موسیقی بود، و بدون برو برگرد فرح پهلوی علاقهمند بود که موسیقی در ایران به طور واقعی و حقیقی و بنیادی درست شود، اِولین از این موقعیت استفاده کرد.
برای اینکه برای انجام کارها شما باید از نیرویی که دارید استفاده کنید. اِولین برای خودش چیزی نخواست. اِولین من فکر میکنم تمام لباسها و کفشهایش را همه را در یک چمدان میشود خلاصه کرد. یک چنین زن وارستهای بود.
بنابراین هرچه کرده به خاطر ایران کرده است. او معلم بود و بچههای پرورشگاهی را هیچ کم از بچههای خودش دوست نداشت. اِولین یک کار بنیادی کرد. فراموششدنی نیست و اثرش هم رفتنی نیست. الان شاگردان او همه در سطوح بالای موسیقی چه در ایران چه در بیرون مرزها پیشرو هستند.
اِولین یک مدیر درجه یک بود. یک سازمانده درجه یک بود. با کفایت و خلاقیت ویژه. انسان با علاقه و وفادار پشت برادرم، با برادرم… الان هم پسرهایش کاوه و فرهنگ دنبال اینها را میگیرند و من واقعاً امیدوارم پس از رفتن اِولین، کاوه و فرهنگ عزیزم دنبال کار پدر و مادرشان را بگیرند و یک کار کنند که جای پاهایی که آنها در جامعه گذاشتند، دنبال آن بروند و به هدف برسند.
درباره توان سازماندهی اِولین باغچهبان گفتید. میشود بگویید در کدام زمینهها خودش را بروز داد؟
اِولین تمام پرورشگاههایی که در ایران بود سر زد. بچهها را از نظر استعداد موسیقی سنجید. اینها را آورد در تهران و مادر اینها بود. برای اینها وسایل شبانهروزی تهیه کرد و خودش و دوستان عزیزش مثل شکوه شهرستانی و خیلی عزیزان که حافظه اسمیام خوب نیست… با اینها یک خانه برای اینها درست کرد.
این بچهها شخصیت پیدا کردند. این بچهها دیدند که انسانهای با ارزشی هستند و جواب دادند به این عشق و محبت اِولین و در عرض مدت کوتاهی از این ماده خام، از این بچههای پرورشگاه، ایشان یک کُر درست کرد که بیشتر آهنگهای ثمین و آهنگهای فولکلوریک بود. ولی خودش رهبری میکرد.
اِولین نه تنها در موسیقی که پیانیست بود، آوازهخوان بود، رهبر بود و تمام اینها در او جمع بود. اصلاً هیچوقت هیچ چیز باعث پریشانی حواس او نمیشد. اِولین، گمانم این گفتار از زرتشت است، نمیدانم… برای اینکه به هدفهایش برسد، برای مبارزه با تاریکی شمشیر نمیکشید، چراغ روشن میکرد. چراغ روشن میکرد. خیلی چراغ روشن کرده، خیلی.
*****
اِولین باغچهبان در مراسم تاجگذاری محمدرضاشاه پهلوی در سال ۱۳۴۶ به طور زنده گروهخوانی «گروه تهران» را رهبری کرد. ۱۰ قطعه آلبوم «رنگینکمان»، ساخته همسرش ثمین باغچهبان معروفترین میراث آن است. این قطعات با همکاری ارکستر سمفونیک رادیو وین به رهبری توماس کریستین داوید اجراء شد. «گروه فرح» از زمان تاسیس در سال ۱۳۵۳ و تا پیش از انقلاب اسلامی حدود ۴۰ بار روی صحنه رفت.
اِولین باغچهبان اما پیش از انقلاب اعتراض هم میکرد. مثلاً زمانی که برای مدتی به دنبال تغییر مدیریت در تالار رودکی به همراهی عدهای دیگر دست از کار کشید. پای صحبت یکی از اولین هنرجویان آواز در کلاس اِولین باغچهبان مینشینیم.
مدیک باغدانیان که اکنون در دهه هشتم عمرش است و در لسآنجلس بزرگ شده.
وسط اولین باغچه بان و سمت چپ او مدیک باغذانیان
خانم باغدانیان! اثری که اِولین معلم شما بر زندگی شما داشت چه بود؟
هنر را برای من خیلی با ارزش نشان داد. در چهارده پانزده سالگی شاگرد ایشان بودم. یک مدتی قطع شد و دوباره بعد از ازدواجم شاگردش بودم. خیلی خانمی بود که به من ارزش هنر را آن طور نشان میداد… که البته من نتوانستم ترجیح بدهم که یک چیز خدادادی است.
همیشه به من میگفت باید تحصیل کلاسیک را ادامه بدهی. به مردم فقط برای اینکه دست میزنند آن ارزش تو نیست. برو بالا. به من مقاومت در محیطهای مختلف هنری را داده و بعضی وقتها وقتی جا نمیدهند باید به قدرت صدا و هنرت بتوانی جایت را پیدا کنی. همانطور که خودش این قدرت را داشت که در موقعیتی که همه جور امکانات برای همه مردم نبود، ایشان جای خودش را داشت.
آن موقع اصلاً یک وضعیتی بود که استثنایی بود که دختران در گروه کر شرکت کنند یا آواز بخوانند. تا چه حد خانم باغچهبان این زمینه اجتماعی را برای شما فراهم کردند که تشویق شوید و یا حمایت کنند از شما که بیایید و این فعالیت را بکنید؟
در آن موقعی که من برای اولین بار پیش ایشان شروع کردم، خانواده من خیلی موافق این مسئله نبودند که من مثلاً با وجودی که در تحصیلات درسیام شاگرد اول و دوم در شهرستان یا تهران بودم، پدر مادرم میگفتند باید بروی در دانشگاه. ما نمیخواهیم تو بروی روی مثلاً صحنه برقصی یا بخوانی. با وجود اینکه خیلی هم روشنفکر بودند.
من خودم ارمنی هستم. ولی چون شاگرد خوبی در مدرسه بودم، مادرم اینها راهنماییام نکردند که بروم. ولی خانم اِولین این را به من داد. که من بعد از اینکه ازدواج کردم و شوهرم خیلی پشتیبانم بود از نظر هنری که برو بخوان این در امتداد پشتیبانی که از خانم اِولین داشتم ادامه دادم در بیست و سه چهارسالگی. خیلی تأثیر کرده اگر نه من همین قدر هم که داشتم و فعالیتهایی که در ایران کردم، حتی آمریکا هم آمدم مرا پیدا کردند.
من شروع کردم. همه اینها را از خانم اِولین داشتم برای اینکه میگفت هنر برای هر کسی نیست. یک چیزی است که خدا داده. تو باید این را داشته باشی و ارائه دهی به مردم تا آن موقع که بفهنمد. اگر الان نمیفهمند یا ارزش نمیدهند فقط دست زدن نیست که هورا بکشند و دست بزنند. تو باید هنرت را به آنجا برسانی که من میدانم قیمتش را.
این جور خیلی پشتیبانیام کردند. حتی کلاس که میرفتم از من پول نمیگرفتند. موقعی که سیزده چهارده ساله بودم. من با ایشان مسافرت کردم به خارج از کشور. آنجا ایشان در قسمت کلاسیک مسابقاتی بود ایشان شرکت کردند. در قسمت مردمی. حتی در رادیو مسکو هم من آواز خواندهام. تحت تعلیم ایشان بوده این قسمت کوچکی که من خواندم.
معروف است که اِولین باغچهبان تلاش بسیاری میکرد که ارزش هنری کار افراد شناخته شود و ضوابط و کیفیت هنری کار در اولویت باشد نه وابستگیها و روابط. شما این تجربه را از نزدیک دیدید؟
بله. بله. موقعی که تالار رودکی هنوز وجود نداشت و در وزارت فرهنگ و هنر این برنامههای هنری یواش یواش شروع شده بود، آنهایی از خارج درس خوانده بودند و بر میگشتند، و آن موقع بیشتر تحت حمایت دربار اینها بودند. خانم باغچهبان این را نداشت.
هنرشان آن قدر بالا بود که شاگردانی که ایشان ارائه میداد به وزارت فرهنگ و به زور از وزارت فرهنگ وام میگرفت که اینها را بفرستد وین برای درس خواندن. حسین سرشار شاگرد خانم اِولین باغچه بان بود. خواننده معروف اپرا یکی از شاگردان ایشان بودند. ولی کسانی بودند که بدون اینکه این همه تجربه یا سواد داشته باشند، به عنوان اینکه زن فلان کس هستند، خیلی راحت… خانم باغچهبان… بله من این را عیناً دیدهام.
موقعی که برنامهها اجرا میشد میخواست برود روی صحنه، اسم کی در کجا نوشته شود، دست کی را بلند کنند، معرفی کنند. اینها را دیدهام بوده حتماً. ولی سوادی که ایشان داشتند، قیمتی که خودشان داشتند توانست به آنهای دیگر ثابت کن و راهش را همیشه داشت. یعنی جایش را همیشه داشت.
اگر درست فهمیده باشم، مقصودتان اینست که یک تقاضاهایی میشد از طرف کسانی که سیاستگذار بودند و امتیازاتی در نظر گرفته شود برای بعضی افراد. ولی خانم باغچهبان تلاش میکرد ارزش هنری افراد در جایگاهی که هستند حفظ شود؟
بله. صد در صد همین طور است. در موقع اجرای برنامهها شاگردهایی که خانم تاجبخش داشت، و همزمان با ایشان کسان دیگر هم بودند. موقع اجرای برنامه حتی روی سن هم که چه کسی جلوتر بیاید و بعد تر بیاید اینها مشخص میشد و میفهمیدیم. ولی میدانید که صدا نمیشد در آورد.
ولی خانم اِولین، منِ کوچکی که حتی تحصیلات کلاسیکام خیلی بالا نبود و نمیتوانست مساوی شود با کسانی که از وین برگشته بودند، میگفت باید صدا را ارائه داد. باید هنر را ارائه داد به مردم. بگذار مردم تشخیص دهند. کمتر هم بگیرد. ولی خیلی مشخص کشیده بود.
من اجرای یک انقلاب سفید که خوب یادم نیست. یک اپرایی در ایران اجرا شد که آقای احمد پژمان آمده بودند یک چیز نمایشی بود. من آنجا یک اجرا داشتم. به زور خانم اِولین توانستند جای من را نگاه دارند آنجا. خیلی مشخص بود آنهایی که موقعیتهایی داشتند میخواستند فلان سولیست را بیاورند بخواند. ولی خانم باغچه بان با همه اینکه این چیزها را نداشت، این پشتیبانیها را نداشت ولی حرفش را پیش میبرد.
مدیک باغدانیان
آن موقع ما جوان بودیم و چیزهایی را میدیدیم چشمپوشی میکردیم. الان که ۷۶ سالم است وقتی که بر میگردم به آن دوره میبینم که هر چه داشتم از خانم باغچهبان داشتم و اگر میتوانستم آن موقع ادامه دهم حتماً یک چیزی میشدم. خودش میگفت صدایت خیلی قوی است و صدای خدادادی است که مثل آکوردئون (توی گوشم است این حرفش) که هرچه بکشی صدایت بالاتر میرود، حیف است همین طور از دست نده.
خیلی خیلی متاسفم. خیلی دلم سخت تنگ است. خدا بیامرزدش.
*****
اثر اِولین باغچهبان بر هنرجویان دختر و زن منحصر به یک نسل نبود. کسانی را هم که اکنون سنین میانسالی را میگذرانند، در بر میگیرد. این را آرایانا برکشلی، پیانیست، سولیست ارکستر مجلسی انگلیس در تهران، استاد موسیقی دانشگاه فارابی سابق یا همان دانشگاه هنر و محقق موسیقی میداند.
خانم آریانا برکشلی، شما حدود چهار دهه پیش وقتی در هنرستان عالی موسیقی تهران آموزش میدیدید، با خانم باغچهبان آشنا شدید. از این آشنایی بگویید.
آریانا برکشلی؛ پژوهشگر و نوازنده موسیقی ایرانی
خاطرات من از خانم اِولین باغچهبان به گذشته خیلی دور بر میگردد در زمانی که تازه به کنسرواتوار تهران رفته بودم. یا همان هنرستان عالی موسیقی و قبل از رفتن به فرانسه و آمریکا برای ادامه تحصیلم در رشته موسیقی و پیانو در سطح دانشگاههای عالی یک عدهای از هنرمندان به خصوص هنرمندان زن و خانم اِولین باغچهبان تأثیر داشتند روی تصمیمگیری خیلی از همدورههای من برای ادامه تحصیل در این رشته.
اعتماد به نفس خیلی خاصی داشتند ایشان. من اول که که موسیقی را شروع کردم با پدرم دکتر مهدی برکشلی، ایشان مرا تشویق کردند بروم به هنرستان عالی موسیقی. آنجا شانس این را داشتم که با گروه زیادی از موزیسینها از طریق پدرم آشنا شوم و بعد هم با چند تن از آنها شاگرد آنها شوم.
در این ارتباط بود که با ایشان آشنا شدم. آن موقع ایشان تازه شروع کرده بود گروه کر تهران را تأسیس کرده بودند و برنامههایی داشتند در آن موقع در خود کنسرواتوار و یا در تالار رودکی. خیلی الگوی خوبی بود برای هنرجویان آن دوره و برای انتخاب این رشته و ادامه این رشته به شکل جدی.
چیز دیگر که من از ایشان خوب به خاطرم هست کاراکتر جالبی از این نظر داشتند که در ضمن اینکه خیلی مهربان بودند، همزمان یک مدیریت و اتوریته خاصی داشتند. خیلی میتوانست تأثیر بگذارد روی بقیه به خصوص دخترانی که آن موقع هنرجو بودند.
بعدها هم در منزل پدرم همیشه صفحه رنگین کمان را میدیدم. خیلی برای من جالب بود به مناسبت روز جهانی کودک، ارکستر سنفونیک وین با رهبری توماس کریستین داوید این را اجرا کرده بود و خود آقای باغچهبان هم شعر و هم موزیک آن را ساخته بودند. سولیست این برنامه خانم قصری و خانم باغچهبان بودند. گروه کر که خودشان تربیت کرده بودند برنامه را اجرا میکردند. خوب همه اینها خیلی باعث دلگرمی بود برای افرادی مثل من و همدورههای من.
شما که حالا مقیم پوگیبسی در آپاستیت ایالت نیویورک هستید. اما الان وقتی به گذشته بر میگردید، جو فرهنگی هنری که در آن زمان در تهران در آن خانم اِولین باغچهبان ممر این تأثیرگذاری فرهنگی شدند که شما به آن اشاره میکنید، چگونه بود؟
جو فرهنگی هنری آن دوره که من شانس آن را داشتم که در آن باشم یک مقدار در ارتباط با اینکه عدهای از آنها از دوستان پدرم بودند. حتی رفت و آمدهای خانوادگی با بعضی از آنها داشتیم. گاهی وقتها صحبتی یا در جلساتی … آقای ملیک اصلانیان بودند، آقای پورتراب، گیتی امیرخسروی، خانم فاخره صبا و خانم اِولین باغچه بان.
ولی غیر از موزیسینها در آن موقع چند زن هنرمند به خصوص تأثیر خاصی داشت. اینها از شاخههای مختلف بودند. مثلاً چند نفر از میتوانم بگویم که خیلی در ذهن من نقش بست… فروغ فرخزاد، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی، در قسمت هنرهای تجسمی خانم بهجت صدر که من آن زمان هم این شانس را داشتم که با ایشان آمدم و چون علاقهای هم به نقاشی داشتم نقاشی کار میکردم، بعد در هنرستان خانم گیتی امیرخسروی که پیانیست و استاد پیانو بود و ایشان اهل روسیه بود.
همچنین خانم فاخره صبا و خانم اِولین باغچهبان. چون یادی از خانم باغچهبان میکنیم این تأثیر خیلی مهمی دارد که این الگوها برای نسل بعدی طوری باشند که اولاً خودشان را باور داشتند و اعتماد به نفس و مدیریت خیلی خوب. همه این چند نفر روی من تأثیر داشتند و گاهی وقتها هم که یک حالت یا سختی پیش میآید، هر وقت یاد اینها میافتم میبینم که اینها واقعاً با چه انرژی و امیدی به کارشان ادامه دادهاند در هر شرایطی که بودند.
******
اِولین باغچهبان علاوه بر اجرا و آموزش دستی هم در تألیف داشت. از جمله درباره شیوههای یادگیری پیانو و آواز و کتابی منتشر نشده درباره موسیقی کودکان و کتاب مهم به زبان فرانسه درباره زندگی و کارنامه هنرمندان ایرانی پیش از انقلاب.
این ترک پارسیخوان اپرا سرانجام در سال ۱۳۶۳ ایران را بدرود گفتند و به استانبول رفتند.
ثمین باغچهبان سه سال پیش از اِولین در ۸۲ سالگی درگذشت و اِولین باغچهبان از روز دوشنبه ۱۰ آبان ۸۹ در گورستان ایرانیان در استانبول در کنار همسرش آرمیده است.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه