سیاسی/ سیاست داخلی «هر چند نشانهها از پیروزی بایدن حکایت میکند اما میتوان گفت 5 گروه در ایران – با انگیزههای متفاوت- طرفدار یا منتظر اعلام پیروزی ترامپاند. دو گروه البته هیچ شباهت و قرابتی ندارند الا در این موضوع و موضع.»
یک هفته مانده تا انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده و در حالی که یک سوم آمریکاییها در رأیگیری زودهنگام شرکت کرده و از طریق پست (35 میلیون نفر) و حضوری و پای صندوق (15 میلیون نفر) رأی دادهاند و نظرسنجیها و پیش بینی مجلۀ معتبر اکونومیست از پیروزی «جو بایدن» حکایت میکند، به نظر میرسد و در حد حدس میتوان گفت 5 گروه در ایران – با انگیزهها و خاستگاههای متفاوت- طرفدار یا منتظر اعلام پیروزی «دونالد ترامپ» رییس جمهوری کنونیاند.
جالب این که دو گروه از این 5 طیف نه تنها هیچ شباهتی به هم ندارند که در همۀ امورخصم یکدیگرند الا در این موضوع و موضع!
5 سال قبل و هنگامی که در اعتراض به عربستان سعودی به خاطر کشتار منا، هم اصولگرایان رادیکال و دوآتشه دعوت به تجمع کردند و هم پانایرانیستهای غیرمذهبی، روزنامهنگاری نوشت: دو خط موازی گاهی به هم میرسند و یکی از این موارد ابراز انزجار از سعودیهاست و در عربستیزی (عربهای خارج و نه داخل ایران).
در قضیه ترامپ هم میتوان گفت باز دو خط موازی به هم رسیدهاند: خط اول: براندازان و سلطنتطلبانی که دوست دارند تمامی مجراهای تنفسی جمهوری اسلامی بسته شود و از این رو دل به پیروزی و ابقای ترامپ خوش کردهاند و امید دارند جمهوریاسلامی در چهار سال دوم او درگیر یا تسلیم شود و خط دوم: انقلابیونی که هیچ نسبت و شباهتی با خط اول ندارند اما بیم آن دارند که با پیروزی جو بایدن باب مذاکره باز شود و همین گشایش بر انتخابات 1400 ایران تأثیر گذارد و رؤیایی که برای آن دارند تحقق نیابد و به جای یک نیروی نظامی یا جوان انقلابی اگر نه یک اصلاحطلب یا اعتدالگرا که یک چهرۀ تکنوکرات، رییس جمهوری شود و فضای جامعه چنان هیجانی و طالب مذاکره شود که شعارهای آنان خریداری نداشته باشد.
حال آن که گمان میکنند اگر ترامپ بماند آنها با خاطری آسودهتر میتوانند خواستار خروج از برجام و نفی هر گونه مذاکره شوند و از این رو با همۀ نفرتی که از ترامپ به عنوان قاتل سردار سلیمانی و هم پیمان نتانیاهو دارند حضور او در کاخ سفید را از حیث معرفی چهرۀ آمریکای واقعی مفیدتر میدانند.
گروه سوم نخبگان تکنوکراتیاند که مذاکره با آمریکا را در نهایت غیر قابل اجتناب میدانند و معتقدند با ترامپ به عنوان یک فرد بهتر میتوان کنار آمد تا با بایدن که ذهن مهندسیتر و سامانیافتهتری دارد.
در این نگاه ترامپ مبتنی بر غریزه و احساس عمل میکند و کمتر از «خِرَد» بهره میگیرد و میتوان بر نقاط احساسی و غریزی او انگشت گذاشت و با یک سیستم طرف نبود. خاصه اگر در دورۀ دوم به دنبال شرایط گذشته نباشد و به جای پمپئو وزیر خارجه معقولی را انتخاب کند. گویا دو گروه/ حکومت ضد آمریکایی که با ترامپ وارد مذاکره شدند (طالبان افغان و کره شمالی) نیز همین نظر را دارند.
گروه سوم نخبگان تکنوکراتیاند که مذاکره با آمریکا را در نهایت غیر قابل اجتناب میدانند و معتقدند با ترامپ به عنوان یک فرد بهتر میتوان کنار آمد تا با بایدن که ذهن مهندسیتر و سامانیافتهتری دارد
گروه چهارم به گروه دوم شبیهاند اما نگران فتح باب مذاکره نیستند بلکه روی اشتباهات ترامپ، حساب می کنند. مثل استقبال از انتخاب مربی ضعیف برای تیم رقیب. پیشینیان میگفتند «دختر همسایه هر چی چلتر واسۀ ما بهتر!»
اینان در واقع ترامپ را موجودی میدانند که امکان سر زدن اشتباه استراتژیک از او به خاطر محاسبات صرفا دلاری بیشتر است تا بایدن و ترجیح میدهند او بماند تا خطا کند و بتوان به نابودی آمریکا امید داشت.
گروه پنجمی هم اما هستند که معتقدند همۀ اینها بازی است و زور و سرمایه حرف اول را میزند و مثل زنانی که شوهر بد اخلاق و حتی با دستِ بزن (!) را برای نمایش اقتدار ترجیح میدهند ترامپ را هم نماد عُرضه سیاسی میدانند و اگر هم به زبان نیاورند قدرت را با قلدری یکی میدانند و چه بسا از نفس قلدری لذت ببرند. گاهی استدلالات بامزهای هم دارند:
یکی این که اگرچه برای ما بد بوده و 40 میلیارد دلار پول ما را بلوکه کرده اما برای خودشان که خوب است! با این منطق دزدی که فرش خانه ما را میدزدد و صرف خانوادهاش میکند نیز لابد آدم خوبی است چون ممکن است همان شب یک سرویس طلا و جواهر برای زنش و اسباب بازی برای فرزندانش بخرد! ضمن این که ما دربارۀ خودمان حرف میزنیم نه خودشان.
دومی هم این که به هر قولی که داده عمل کرده و با این منطق هزینۀ آن وعده برای ما مهم نیست و من اگر شما را تهدید کنم که میکُشم و بکُشم بهتر از آنی هستم که تهدید میکند و نمیکُشد!
این گروه شیفته قدرتاند و اتفاقا در کشور ما پیشینه دارد و قدرت را فینفسه تقدیس میکنند و به چیستی آن کار دارند نه با کیستی آن. ضمن این که ترامپ مطابق تقسیم الوین تافلر به دو عصر ثروت و زور تعلق دارد تا دانایی.
چنانچه گفته شد 5 گروه که گاه هیچ اشتراکی ندارند دوستدار یا منتظر یا ترجیح دهندۀ پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا هستند.
اگر او پیروز شود (چنین مباد البته!) گروه اول در بوق های تبلیغاتیشان میدمند و منتظر یکی از دو گزینه میمانند.
گروه دوم هم اسب خود را برای انتخابات 1400 و در فضایی متفاوت زین میکنند.
گروه سوم به مذاکره با ترامپ جدید توصیه خواهند کرد و گروه چهارم فضای تازه ای را ترسیم میکنند. گروه پنجم هم البته خواهند گفت: نگفته بودیم؟ دیدید! دست خودشان است.هر کاری بخواهند می کنند.
هر چند نشانهها از پیروزی جو بایدن حکایت می کند اما نمی توان گزینۀ ابقای ترامپ را به کلی منتفی دانست.
برخی در هر دو خط موازی دوست دارند در گزینۀ ابقای ترامپ راهها بسته شود حال آن که جدای کارتهایی که برای بازی هست «جمهوریت» نظام اقتضا میکند به آرای مردم رجوع شود و «اسلامیت» آن به معنی استغنا از مراجعه به مردم نیست.
اگر هم نگران تصمیم احساسی و هیجانی اکثریت مردم هستند جا دارد دست گروههای مرجع را برای اظهارنظر باز بگذارند.
اگر مجلس متنوع بود و نمایندگان مانند مجلس اول همۀ طیف ها و اکثریت مردم را نمایندگی می کردند پارلمان جای همین کار بود و اساسا پارلمان یعنی محل گفت و گو اما چندی در مقام تهدید، چوبۀدار برپا و توییت توهین منتشر کردند و پس از نهی صریح از این رفتارها قرار است به جای چارهجوییهای کلان گِلهها را درسینهها انباشته کنند و به نظارت میدانی بپردازند.
رسانۀ رسمی هم به جای آن که صرفا وجه تبلیغاتی داشته باشد میتواند به همۀ صاحباننظر که ایران را دوست دارند تریبون بدهد تا از حجم تأثیرگذاری برخی شبکهها بر افکار عمومی -که موجب نگرانی از رجوع به مردم در مواقع خاص و حساس شده- بکاهد.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه