سیاسی/ دفاعی وزیر سپاه در دوران جنگ تحمیلی گفت: چند ماه قبل از پذیرش قطعنامه آقای هاشمی من را خواست و گفت جنگافروز تویی. این محسن رضایی نقشه میکشد و به تو میدهد و تو هم یک چیزی به او میدهی.
محسن رفیقدوست در یک برنامه تلویزیونی گفت: تا مدتها ما به نیروهای سپاه حقوق نمیدادیم. من دیدم اکثر اینها جواناند و بعداً میخواهند زندگی تشکیل بدهند. لذا ما گفتیم هرکه در سپاه است باید ۲ هزار تومان حقوق بگیرد.
برنامه این هفته سرچشمه با حضور محسن رفیقدوست وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس روی آنتن رسانه ملی رفت. در ابتدای این برنامه رفیقدوست گفت: روز نهم اسفند ۱۳۵۷ جلسه شورای انقلاب تمام شده بود و مرحوم شهید بهشتی من را صدا کرد و گفتند امام فرمان تشکیل سپاه زیرنظر دولت موقت به آقای لاهوتی داده است شما الان برو در آن سپاه ثبتنام کن. من به پادگان عباس آباد رفتم. من در جلسه نشستم و یک کاغذ برداشتم و روی آن نوشتم سپاه پاسداران تأسیس شد و اول اسم خودم را نوشتم و بعد کاغذ را به دیگران دادم و آنها هم اسامی خود را نوشتند.
رفیق دوست تصریح کرد: درباره بودجه، ما خودمان هرچه داشتیم میدادیم. حدود ۲۰ ماشین از محل مرکزی ساواک آوردیم. کاغذ و خودکار هم از آنجا آوردیم. بعد گفتند چپیها شهربانی مسجد سلیمان را گرفتهاند و نیرو بفرستید. ما هم تعدای نیرو آماده کردیم که مسئول آنها آقای ناصر جبروتی بود. مغازه لوستر فروشی روبروی خیابان پاسداران فعلی بود که پیش صاحب مغازه رفتم گفتم ما پاسداریم و پول هم نداریم آمد در بانک ملی ضرابخانه و ۵۰۰ هزار تومان به ما داد. بعد همین طور من چندین مرتبه از آقای سعید امانی که رئیس اصناف بود پول میگرفتم تا شهریور ۱۳۵۸.
وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس اظهار داشت: شهریور سال ۱۳۵۸ دولت موقت چک ۲۰ میلیونی در وجه آقای هاشمی رفسنجانی کشید و ایشان هم پشت چک را امضا کرد به من داد. بعد ما همان موقع به بانک ملی ضرابخانه رفتم و حسابی باز کردم و ۲۰ میلیون را به آن حساب ریختم. تا یک ماه قبل از آن که دولت موقت استعفا بدهد چک ۱۰۰ میلیون تومانی هم به ما دادند. که این چک را تا سال هایی که من به بنیاد مستضعفان رفتم دیوان محاسبات سراغ آن را میگرفت.
رفیقدوست عنوان کرد: تا مدتها ما به نیروهای سپاه حقوق نمیدادیم. من دیدم اکثر اینها جواناند و بعداً میخواهند زندگی تشکیل بدهند. لذا ما گفتیم هرکه در سپاه است باید ۲ هزار تومان حقوق بگیرد. علیه ما راه افتادند و گفتند اینها میخواهند ما را دنیاپرست کنند. این حقوق یک سوم حقوق کارمندان دولت بود.
وی افزود: ما از همان اول جنگ خرید سلاح به روشهای خاص خودمان را شروع کردیم. شرقیها محتاج بودند که به ما سلاح بفروشند اما پی مستمسک میگشتند. من چندین بار با افسران سوری و لیبیایی به کشورهای اروپای شرقی میرفتم و تا حدی که میتوانستیم سلاح سبک میخریدیم. یکی دوبار من دو کشتی از این تسلیحات از لیبی به صورت رایگان آوردم و حتی توپ ۲۳ میلیمتری به نیروی دریایی ارتش هم دادیم.
برخی میگفتند چه زمانی جنگ را تمام میکنید. در رأس آنها بهزاد نبوی بود. خود آقای نخست وزیر رسماً نمیگفت اما طرفدار همینها بود. آنها میگفتند شما نمیتوانید بجنگید چون شوروی و آمریکا پشت سر آنها قرار دارند
وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس تأکید کرد: بعد خودمان شروع کردیم به ساخت و در سال ۱۳۶۴ و ۱۳۶۵ ما از نظر مهمات خودکفا شدیم. یکی از محلهای بزرگ تأمین سلاح سنگین سپاه، رزمندگان ما بودند که از عراق این تسلیحات را غنیمت میگرفتند و در عملیات فتحالمبین بنیان توپخانه سپاه با همین تسلیحات گذاشته شد و هنر ما این بود که مهمات آنها را تأمین میکردیم.
رفیقدوست ادامه داد: قذافی به عنوان رهبر لیبی، انقلاب را به رسمیت شناخت و آن موقع ضد آمریکایی بود و معتقد به حکومت مردمی بود و میگفت صدام آمریکایی است و و باید به ما کمک کند. ما در طول جنگ از هیچ دلالی اسلحه نخریدیم.
وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس درباره خرید سلاح از دلال ها در جنگ عنوان کرد: در سپاه مسئول خرید سلاح من بودم و ارتش هم برای خودش مسئول داشت. تنها چیزی که از آن بیخبر بودم داستان مک فارلین است. آقای هاشمی آن موقع فرمانده ما بود و این کار بیشتر سیاسی بود تا نظامی! ما اعتراضی نکردیم که چرا ما را در جریان ماجرای مک فارلین قرار ندادید.
وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس عنوان کرد: ما از کره شمالی هم به صورت مستقیم خرید میکردیم و در سال ۱۳۶۳ هم برای اولین بار از چین خرید کردیم. رهبر کره شمالی میگفت من عاشق ایران و امام و اولین بار اسم اسلام را با پیروزی انقلاب اسلامی شنیدم. شما تنها با مخالفت آمریکا و شوروی به قلب آمریکا ضربه زدید.
رفیقدوست ادامه داد: در دولت میرحسین موسوی عدهای بودند که نسبت به نظر امام(ره) هیچ مشکلی نداشتند و عدهای هم مخالف بودند. به صورتی که هر وقت من از جبهه میآمدم. وقتی موقع عملیات بود مسئولیت معاون لجستیک سپاه به وزیر سپاهی میچربید و باید به جبهه میرفتیم. امام(ره) وقتی از عملیات میآمدم در هیئت دولت عملیات را تشریح میکردم و برخی میگفتند چه زمانی جنگ را تمام میکنید. در رأس آنها بهزاد نبوی بود. خود آقای نخست وزیر رسماً نمیگفت اما طرفدار همینها بود. آنها میگفتند شما نمیتوانید بجنگید چون شوروی و آمریکا پشت سر آنها قرار دارند.
رفیق دوست اظهار داشت: آن موقع باید وزارت صنایع برای خرید از خارج، مجوز عدم ساخت در داخل را میداد اما آقایان گفتند که شما باید این پول را به ما بدهید تا شرکت خاور زنده شود. من نامهای به میرحسین موسوی نوشتم که او هم مشاور نظامی داشت و آن مشاور گفته بود که این خرید باید توسط سپاه انجام شود اما میرحسین گفت که این خرید باید توسط وزارت صنایع اتفاق بیفتد و تفاوت قیمت در این صورت ۹۰ میلیون مارک میشد.
وی گفت: اختلافات ما به بهزاد نبوی ادامه داشت. چند ماه قبل از پذیرش قطعنامه آقای هاشمی من را خواست و گفت جنگافروز تویی. این محسن رضایی نقشه میکشد و به تو میدهد و تو هم یک چیزی به او میدهی. دوم اینکه این دولت شعار جنگ را میدهد اما پای کار جنگ نمیآید و ما میخواهیم توپ را در زمین دولت بیندازید. تو به وزارت سپاه برو و دیگر هم کاری به کار جنگ نداشته باشد. فردای آن روز کابینه جنگی مشخص شد. آقای موسوی رئیس ستاد، آقای نبوی مسئول لجستیک، آقای روغنی زنجانی مسئول برنامه بودجه و آقای خاتمی هم مسئول تبلیغات بود. هدف از حذف من هم این بود که زودتر جنگ تمام شود.
رفیق دوست درباره خرید و تولید موشک در کشور در زمان جنگ تصریح کرد: من از روزهای اول جنگ آقای طهرانی مقدم را میشناختم. داستان موشک زمین به زمین این بود که من مرتب هر سال به لیبی و سوریه و کره شمالی میرفتیم و سال ۱۳۶۱ سوریه و لیبی من را دعوت کردند. آقای هاشمی به یک حالی گفت میتوانی از اینها موشک بگیری؟ گفتم تلاشم را میکنم. بعد پیش مقام معظم رهبری رفتم و گفتم یک نامه برای حافظ اسد و قذافی بفرستید. بعد گفتم آقای هاشمی یک همچنین حرفی زدهاند ایشان گفتند یعنی ممکن است به ما همچین چیزی بدهند؟
وزیر سپاه در دوران دفاع مقدس گفت: در آن سفر سردار صفوی، سردار باقری، شهید شفیعزاده و شهید طهرانیمقدم بودند. جلود در لیبی شروع کرد منت گذاشتن برای من، محکم روی میز کوبیدم و گفتم این انبارهای شما مملوء از موشک است اما به ما موشک نمیدهید. گفت دادن موشک کار رفیق شما قذافی است. گفتم خوب یک جلسه بگذارید تا مطرح کنیم. بعد به ملاقات قذافی که میخواستیم برویم گفتند یک نفر میتواند همراه تو بیاید و من هم سردار صفوی را با خودم بردم. تا وارد شدیم قذافی گفت ماجرای جلود را برای من تعریف کردهاند بیایید موشک را بردارید و بروید. گفت یک افسری که با خلق و خوی اینها بخواند آماده کنید با اینها برود و ما ۳۰ فروند موشک به صورت رایگان از لیبی گرفتیم. قذافی یک شرط گذاشت گفت من ۱۰ موشک به شما میدهم به شرطی که شما یکی هم به عربستان بزنید. من هم گفتم باشد میزنیم.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه