سیاسی/ سیاست خارجی سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران طی دهههای گذشته از آن دست مسائلی است که همواره دستخوش اظهارات غیرکارشناسی قرار گرفته و در بیشتر مواقع راهی به جز افزایش تنش در منطقه به دنبال نداشته است.
«هیچ تردیدی در تعلق قرهباغ به آذربایجان و اشغال آن و لزوم بازگشت این اراضی به آذربایجان، کشور اهلبیت نیست.» این خط اول بیانیه نمایندگان ولی فقیه در آذربایجان غربی، شرقی آذربایجانی، اردبیل و زنجان، درباره مسئله قره باغ است که روز پنج شنبه منتشر شد وبه دنبال آن تجمعاتی هم در همین شهرهای آذری زبان کشورمان برپا شد.
سیاست خارجه جمهوری اسلامی ایران طی دهه های گذشته از آن دست مسائلی است که همواره دستخوش اینگونه اظهارات غیرکارشناسی قرار گرفته و در بیشتر مواقع راهی به جز افزایش تنش در منطقه به دنبال نداشته است.
اینکه در موضوعی به این مهمی بدون در نظر گرفتن جوانب امر برخی با نام بردن «کشور اهل بیت» حکم نهایی را صادر می کنند جز دخالت آشکار در امور کشورهای خارجی نیست و طبیعتا تبعات آنرا هم باید پذیرا باشند.
موضوعی که پیش از این هم درباره مناقشات این منطقه اتفاق افتاد بطوریکه آیتا… عاملی –نماینده ولی فقیه در استان اردبیل– در سالهای گذشته پیامی را به مناسبت چهلمین روز درگذشت حاج علی اکرام –رهبر فقید حزب اسلام آذربایجان– خطاب به مردم جمهوری آذربایجان منتشر نمود که در واقع می توان گفت اولین واکنش یک مقام مسئول ایرانی به نقش ایران در منازعه قره باغ در دهه هفتاد بود. این پیام حاوی مطالبی مهم و البته بیان نشده در خصوص جنگ قره باغ و نقش جمهوری اسلامی ایران در آن بود که در ادامه قسمت هایی از این پیام ارائه میگردد:
«بنا بر اسناد موجود و به طور قطع، می توانم بگویم که ایجاد مناقشه قرهباغ سالها پیش از فروپاشی شوروی سابق و برای جلوگیری از اتحاد ایران و جمهوری آذربایجان طرح ریزی شده بود. چیزی که در غرب نوشته و طراحی شده و روسها با تمایل بسیاری به آن نگاه کردند، چراکه مناقشه قره باغ باعث نفوذ آنها در قفقاز و مایه تامین منافع آنها می شد.
هنگام تجاوز به خاک جمهوری آذربایجان، ایران میتوانست دو سیاست در پیش بگیرد؛ یا مداخله نظامی کند و یا سیاست بیطرفی داشته و شاهد رویدادها باشد. در صورت مداخله نظامی، رویارویی با روسیه پیش میآمد که این موضوع خلاف موازین بینالمللی بود. از سوی دیگر، ایران نمیخواست در دو جبهه قرار بگیرد و استکبار و صهیونیزم بین الملل و اشغالگران فلسطین نیز در صدد بودند تا ایران ضد صهیونیزم را به این موقعیت بکشانند که این مساله خلاف استراتژی انقلاب اسلامی بود و آنرا در معرض تهدید قرار می داد. اما اگر سیاست مشاهده گری و بی طرفی در پیش گرفته می شد، در میان مردم مسلمان و دیندار، ادعاهای برادری و اسلامی رنگ می باخت و ایران خائن معرفی می شد. هم اکنون شرایط مشابه در بحرین پدید آمده و وهابی های وحشی اعزامی عربستان، مردم شیعه بحرین را قتل عام میکنند، مساجد را تخریب و به زنان تجاوز می کنند. اگر ایران تحمل نکند و مداخله نظامی نماید آمریکا، رژیم صهیونیستی، اروپا و به ویژه کشورهای عربی به ایران حمله خواهند کرد، ولی اگر بیتفاوت باشد، مشکلات دیگری پدید میآید.
بنابراین یک سیاست بینابینی در پیش گرفته شد تا هیچ یک از معضلات دو فرضیه پدید نیاید و آن، حمایت و آموزش ارتش جمهوری آذربایجان و ایجاد دستههای مقاومت و فرستادن سلاح و مهمات و تعلیمات نظامی برای ارتش این کشور و قرار دادن طرحهای نظامی در اختیار ارتش جمهوری آذربایجان بود.
جوانان بسیاری از جمهوری آذربایجان برای آموزش های چریکی و پارتیزانی به ایران آمدند. دهها ماشین سلاح برای حمایت از شهر شوشا در اختیار جوانانی گذارده شد که در آرزوی داشتن اندک تجهیزات نظامی بودند. همچنین با موافقت حکومت وقت و با درخواست روشن جواداف و رحیم قاضی اف و برای ایجاد سیستم دفاعی، قرارگاه مشترک ایجاد شد و در این قرارگاهها امیران و افسران اردبیلی و تبریزی با جان و دل به برادران آذری خود کمک کردند.
مقامات ایران بنا به ملاحظات سیاسی، هیچ گاه این موضوعات را مطرح نکرده و بنا بر این ملاحظات خود، هیچ وقت نیز مطرح نخواهند کرد. اما من امام جمعه هستم و در کرسی خطبه نشسته ام و خواهم گفت تا به پرسش ها و شبهات برادرانم پاسخ دهم و حقایق را روشن نمایم.
ما را متهم به صدور سلاح به ارامنه می کنند که بهتانی از روی رذالت است. ما نه به ارامنه بلکه برای برادران دینی آذری خود سلاح و مهمات فرستادیم. مراکز آموزش نظامی ایران نه در ارمنستان بلکه در جمهوری آذربایجان قرار داشت و هزاران شاهد زنده در آذربایجان هستند که به این موضوع شهادت بدهند و اگر ذره ای انصاف داشته باشند، سخنان من را تصدیق خواهند کرد.
جناب آقای موسوی اردبیلی، رئیس وقت شورای عالی قضایی ایران، در زمان جنبش های مردمی به جمهوری آذربایجان سفر کرده بودند. ایشان به واسطه حاجی علی اکرام با یکی از رهبران جنبش های مردمی دیدار و راهکارهای مفیدی در اختیار ایشان گذارده بودند. ایشان با تکیه بر تجربه هشت سال دفاع مقدس اظهار داشته بود که می توان مناقشه قره باغ را در مدت زمان اندکی حل کرد. در پاسخ راهکار آقای اردبیلی یکی از رهبر
ان جنبش های مردمی گفته بود: «من فقط زمانی به ایران می آیم که تبریز را به عنوان مرکز آذربایجان اعلام کنم»! به این پاسخ دقت کنید.
مرحوم روشن جواداف می گفت: پس از انقلاب و ادای سوگند توسط رئیس جمهور، ایشان خواستار نخستین دیدار رسمی با بنده شد. من می دانستم که ایشان از من درباره طرحی برای آزادی قره باغ سوال خواهد کرد. به همین دلیل، طرح جنگ و عملیات را در پوشه ای گذاشته و به دیدار با رئیس جمهور رفتم. ولی رئیس جمهور به پوشه ای که روی میزش بود اشاره کرده و گفت: «از همکاری شما با ایران مطلع هستم. از این به بعد تمامی روابط خود با ایران را باید متوقف کنید. ما به کمک ایران نیازی نداریم. من اگر بدانم که قره باغ را می توان به کمک ایران پس بگیرم، آن را به ارمنستان تقدیم می کنم. قره باغ یک مشکل اساسی نیست و در مدت زمان کوتاهی خود به خود حل خواهد شد. جنگ ما با ایران است، ما باید خود را آماده جنگ با ایران بکنیم. دشمن اصلی ما ارمنستان نیست، بلکه فارس ها هستند.
زمانی که تاثیر ایران در خطوط جبهه معلوم می شد، گروهی از سیاستمداران دور هم جمع شدند (ولی کیچیک) و تحت تأثیر و فریب ترکیه و اسرائیل، فاجعه خوجالی را آفریدند و با شعار قطع دستان ایران از خطوط جبهه، بر همه کارها سایه افکندند. ما این فاجعه خونین را که دل ما آذریها را میرنجاند، به عنوان یک مساله مهم ناموسی می دانیم که ارمنی ها مرتکب آن شده اند و در این باره هیچ شک و شبهه ای نداریم. اما با حیله و ترفند چه کسی و کسانی انجام شده است؟ در نظر آنها به منظور قطع ارتباط ایران از جنگ قره باغ، این طرح حاضر و در این بین خون مردم بیگناه خوجالی، دستمایه حیله این طرح قرار گرفت. در پشت پرده این ماجرا، ارگنه کن و موساد قرار داشت.متاسفانه اکنون برخی از مسببین فاجعه خوجالی برای برگزاری هرچه باشکوه تر سالگرد این قتل عام خونین، جانفشانی می کنند که باعث تعجب همگان می شود.
امروزه دولت آذربایجان، طرح اشغال قره باغ را حاضر کرده و با کمک اسرائیل به آن سرپوش می گذارد و اجازه استقرار شبکه های جاسوسی در خاک خود و بازگشایی سفارت این کشور را صادر می کند. سیاستمداران اسرائیل نیز اعلام می کنند که جمهوری آذربایجان بهترین سنگر برای ضربه زدن به ایران است و ادعا می کنند، هرچند ایران شیعیان لبنان را علیه اسرائیل تجهیز کرده، ما نیز شیعیان جمهوری آذربایجان را از لحاظ ایدئولوژی و سیاسی تجهیز و علیه ایران آماده می کنیم. خیلی دردناک است که امروزه روابط توصیف ناشدنی پدید آمده بین شیعیان ایران و آذربایجان را یهودیان صهیونیست به خود نسبت می دهند. آیا دولت جمهوری آذربایجان با تکیه بر همکاری با اسرائیل خواستار آزادی قره باغ است؟!»
هرچند مسئولین ایرانی اشغال قره باغ توسط ارامنه را در مجامع بین المللی محکوم کرده اند و بر لزوم بازپس گیری آن تاکید دارند، اما دلیلی وجود ندارد در شرایط فعلی و با توجه به سیاست های دولت باکو، ایران منافع ملی خود از ارتباط اقتصادی با ارمنستان را نادیده بگیرد
پس از انتشار این پیام، به مرور برخی دیگر از مسئولین ایرانی بخشی از اقدامات ج.ا.ا را مطرح کردند. من جمله محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در اسفندماه سال ۱۳۹۱ در مصاحبه با شبکه سحر آذری گفت:
«شخصاً دستور داده بودم تا وضعیت منطقه قرهباغ مشخص شود و ارتش جمهوری آذربایجان با تجهیزات نظامی مناسب تجهیز شده و آموزشهای لازم نیز برگزار شود. حتی در آن زمان برای آموزش نظامی ویژه نیروهای نظامی آذربایجان دستورات لازم را صادر کرده بودم.
تعداد زیادی ایرانی در جنگ قره باغ شرکت کردند که علاوه بر زخمیها که به کشور منتقل شدند، تعداد زیادی از شهدای ایرانی جنگ قره باغ نیز در باکو مدفون هستند.»
در موردی دیگر، منصور حقیقتپور، نماینده مردم اردبیل در مجلس شورای اسلامی و نائب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم، در سلسله نامه هایی که خطاب به مردم جمهوری آذربایجان، پارلمان باکو و سیاوش نوروز اف –نماینده حزب حاکم در پارلمان– نوشت به قسمتی از شبهات وارده پاسخ داد:
«باید عرض کنم که مجرم باید دیر یا زود مجازات شود. چون این یک وعده الهی است. کسانی که قره باغ را فروختند تا به امروز مجازات نشده اند. چون امروز در مناصب رسمی هستند. می گویند روابط من با رحیم قاضی اف، روشن جواداف، حیدر علی اف و دیگران را فاش می کنند. اگر من در آن زمان می خواستم به تشکیل ارتش و آزادی قره باغ کمک کنم، می بایست با چه کسی رابطه داشته باشم. یکی از افراد نامبرده وزیر دفاع و یکی دیگر رهبر نهضت مقاومت مردمی و دیگری رئیس جمهور بود. مشاهدات خودم است که وقتی روشن جواداف با نیروهای ویژه اش آماده حمله به سوی ارمنی ها می شد، ارمنی ها با اطلاع از شرکت جواداف در این عملیات آنجا را خالی کرده و پا به فرار می گذاشتند. خوشحالم که یک زمانی با یک چنین افرادی ارتباط داشته ام. آنان شاید برای افرادی مانند نوروزخان دشمن باشند، ولی حتما برای شما مردم آذربایجان قهرمانان ملی هستند.
بهتراست بدانید بنده در جنگ قره باغ مشاور خاص مرحوم حیدر علی اف بوده ام ، متهم نمودن بنده در حقیقت ایراد اتهام مستقیم به رئیس جمهور فقید این کشور می باشد، به
یاد دارم یک روز که نیروهای آذری در مقابل حیدر علی اف رژه رفتند ،وی به من گفت که می خواهم نشان لیاقت آذربایجان را به شما اهداء نمایم که من به دلیل مسائل سیاسی قبول نکردم؛ حال فردی که عنوان نمایندگی شما در پارلمان ملی را یدک می کشد به من اتهام خیانت می زند. واقعا مضحک است.
اگر وی یا هر کس دیگری اثبات کند که ما تنها از یک ارمنی حمایت نظامی کرده ایم، آماده ام تمامی ادعاهای آنها را قبول کنم، ولی خوب است وی بداند که بنده اسناد، مدارک و فیلم های ویدیویی زیادی در خصوص کمکهای همه جانبه ایران اسلامی به آذربایجان دارم که اگر این کمکها نبود الان نه بیست درصد بلکه بیش از پنجاه درصد خاک آذربایجان در اشغال بود. ان شاءا… به موقع خود آن اسناد را منتشر خواهم نمود.»
وی در موردی دیگر در مصاحبهای خبری اظهار داشت:
«جمهوری اسلامی ایران بهترین و شیواترین شکل رسالت خود را در این جنگ به کار بست و بنا به فتوای مقام معظم رهبری که فقرهباغ خاک اسلام و برای هر کس در آن مکان اتفاقی بیفتد شهید محسوب میشود در تمام مقاطع حامی خاک و مردم آذربایجان بودند.»
قرهباغ
اخیرا نیز یک فایل ویدئویی از این سردار ایرانی منتشر شد که حکایت از حضور مستقیم وی در جریان آموزش نیروهای ارتش آذربایجان در پادگانهای نظامی آن کشور و بازدید شخص حیدر علی اف، رییس جمهور وقت جمهوری آذربایجان از این آموزش ها داشت.
همانطوریکه در متن پیام هم بدان اشاره شده بود، ورود آشکار ایران به جنگ قره باغ، بر خلاف موازین بین المللی بوده و بهانه ای برای ورود نظامی روسیه و حتی آمریکا به منطقه بود. از طرفی با توجه به توان محدود سیاست خارجی ایران در آن برهه، ورود آشکار به مناقشه قره باغ، باعث به حاشیه رفتن مساله فلسطین می گشت که در استراتژی سیاست خارجی ایران پذیرفتنی نبود.
چرا ایران به حمایتهای خود از جمهوری آذربایجان ادامه نداد؟
سیاسیون آذری به دلیل مرام پانترکیستی و القائات سرویس های اطلاعاتی اسرائیل و ترکیه مبنی بر نفوذ ایران در بین مردم و تمایل متقابل مردم به جمهوری اسلامی، خواستار قطع محدودیت روابط با ایران شدند. این دو نکته در خاطره آقای موسوی اردبیلی و آقای روشن جواداف(۲) کاملا مشهود است.
امروز می بینیم که مبارزین اهل سنت جریان مقاومت مانند حماس و قدس در فلسطین، از توان ایران در مقابل اسرائیل بهره تمام می برند و حتی توانستند شاخ اسرائیل را به عنوان یکی از ارتش های برتر جهان! در جنگ های ۲۲ و ۸ روزه بشکنند. ولی متاسفانه سران وقت و فعلی جمهوری آذربایجان، به جای تاکید بر مقاومت دینی و اسلامی و استفاده از توان ایران در مقابل دشمن، خیالات واهی، خود را از حمایت های جمهوری اسلامی محروم نمودند.
سئوال دیگر اینکه چرا ج.ا.ا با جمهوری ارمنستان روابط اقتصادی و سیاسی برقرار کرده است؟ مگر غیر این است که این کشور قسمتی از خاک کشور اسلامی را به اشغال درآورده است؟
برای پاسخ به این سئوال، باید از ابعاد مختلفی به روابط بین ایران، ترکیه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان و جایگاه این کشورها در سیاست خارجی و منافع ملی غرب -مشخصاً آمریکا، روسیه و اسرائیل- پرداخته شود. با وجود کمک های نظامی و آموزشی ایران، دولتمردان آذربایجانی که تحت تأثیر افکار پانترکیستی و پان آذریستی قرار داشتند، به جای تمرکز قوا برای آزادسازی قره باغ، به فکر الحاق آذربایجان ایران به خود بودند.
متاسفانه این خیالات احمقانه که زمانی ابوالفضل ایلچی بیگ –اولین رئیس جمهور آذربایجان– داعیهدار آن بود همچنان نیز در بین مسئولین باکو ادامه دارد(۷). از طرفی آمریکا، روسیه و ترکیه توانسته بودند سیاستمداران آذری را نسبت به نفوذ ایران در بین مردم و تمایل متقابل مردم برای پیوستن به ایران بدبین نمایند. بنابراین، دولتمردان آذری سیاستی متقابل با ایران در پیش گرفتند و بیشتر به سمت آمریکا و اسرائیل و ترکیه متمایل گشته و سیاستهای ضد ایرانی و ضد اسلامی در پیش گرفتند.
دولت ترکیه نیز با توجه به مرام غربگرا و پانترکیستی، سیاستی مداخلهجویانه و در جهت مقابل با سیاستهای جمهوری اسلامی اتخاذ کرده بود. بنابراین جمهوری اسلامی برای خنثی نمودن سیاستهای ضد اسلامی و ایرانی ترکیه و جمهوری آذربایجان، ناچار از ارتباط با ارمنستان است. زیرا ارمنستان، به خاطر مسئله کشتار ارامنه توسط ترکیه، در فضای بین المللی اهرم فشاری بر دولت ترکیه است و این امر به برقراری نوعی توازن سیاسی در حوزه شمالغرب ایران و همسایگان منجر می شد.
از طرفی دولتمردان و نظامیان جمهوری آذربایجان، حل این مناقشه را به میانجیگری کشورهایی مانند آمریکا، روسیه، اسرائیل و فرانسه سپرده اند. طرفهای غربی این ماجرا، هرگز به دنبال حل این مساله نخواهند بود، چراکه ادامه من
اقشه قره باغ موجب تداوم حضور آنها در منطقه و تامین منافع ملی شان خواهد بود. این مساله به مرور زمان باعث فرسایشی و عادی شدن قضیه شده است.
البته در کنار عدم تمایل غربیها برای حل مناقشه، دولتمردان آذربایجان نیز هیچ اراده عملی در بازگرداندن خاک قره باغ ندارند. هیچ گاه از یاد نخواهیم برد که بعد از اتمام بی نتیجه نشست مینسک (بین سران روسیه، جمهوری آذربایجان و ارمنستان) در سالهای گذشته، الهام علیاف به همراه رییسجمهور ارمنستان در حالتی صمیمی و به سلامتی یکدیگر شراب نوشیدند و جنگ قره باغ را به باده فراموشی سپردند.
متاسفانه گرایش دولتمردان و سیاسیون جمهوری آذربایجان به غرب و دوری از اسلام، این کشور را برای ایران تبدیل به ظرفی کرده است که ته آن سوراخ است و ما هرچه در آن آب می ریزیم از ته ظرف خارج می شود.
با در نظر گرفتن این توضیحات، هرچند مسئولین ایرانی اشغال قره باغ توسط ارامنه را در مجامع بین المللی محکوم کرده اند و بر لزوم بازپس گیری آن تاکید دارند، اما دلیلی وجود ندارد در شرایط فعلی و با توجه به سیاست های دولت باکو، ایران منافع ملی خود از ارتباط اقتصادی با ارمنستان را نادیده بگیرد.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه