کتاب «عبور از خط قرمز»، اتوبیوگرافی علی دیزایی، رئیس پیشین پلیس لندن و حقوقدان ایرانی منتشر شد.
این کتاب در ۳۰ فصل زندگی علی دیزایی را از خانه پدری تا امروز برای مخاطب روایت کرده است و علاوه بر زندگینامه شخصی، حاوی اطلاعات تاریخی و سیاسی نیز هست.
«عبور از خط قرمز» که در ۳۶۰ صفحه با شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و جلد گالینگور توسط نشر ثالث منتشر شده است.
«عبور از خط قرمز» روایتی است از کاخ سلطنتی و اسکاتلندیارد تا خیابانهای لندن، دسیسههای نژادپرستانه، مبارزات دیزایی و فداکاریهای همسرش.
در این کتاب میتوانید شرح عملیات جنجالی علیه یک پلیس ایرانی و مسلمان در انگلستان با هزینهای بالغ بر هفت میلیون پوند و حضور ۶۰ افسر پلیس را بخوانید.
علی دیزایی در سال ۱۳۴۵ در تهران متولد شد. فرزند اول خانواده است و سه برادر و یک خواهر دارد. پدرش هم مانند پدربزرگش سرهنگ شهربانی و لیسانس دانشکده عالی پلیس بود و مادرش دیپلم و خانهدار. آنها به همراه پدربزرگ، مادربزرگ و خانواده عمه در یک خانه پنجدری در محله نظامآباد زندگی میکردند.
به تصمیم پدر در سن ششسالگی همراه برادرش برای ادامه تحصیل به انگلستان مهاجرت کرد. هرچند که خاطرات خوبی از آن مدرسه شبانهروزی ندارد اما زمانی که به دلیل وقوع انقلاب اسلامی در ایران، دیگر امکان ارسال پول از طرف خانواده وجود نداشت و آنها مجبور به ترک آنجا شدند، روزهای سختتری برای این دو برادر رقم خورد. اما دیزایی جوان در این سالهای غربت و تنهایی یاد گرفته بود قوی و با اعتماد به نفس باشد و در بدترین شرایط هم دست از آمال و آرزوهای خود نکشد. او با عزمی راسخ و تلاش فراوان توانست وارد دانشگاه شود. در دانشگاه بستر رشد و ترقی را برای همگان فراهم یافت زیرا در این محیط از هر اقلیت قومی و از هر کشوری حضور داشتند و رقابت چشمگیری بر سر قدرت وجود نداشت؛ پس فارغ از تبعیض و نژادپرستی مسیر پیشرفت را پیمود. مدرک فوق لیسانس حقوق و فوق دکترای جرمشناسی از دانشگاه کمبریج لندن دریافت کرد و وارد نیروی پلیس لندن شد. اما دیزایی به این حد بسنده نکرد و پلههای ترقی را یکی پس از دیگری طی کرد و به ریاست پلیس لندن دست یافت.
رسانهها از او به عنوان یک الگوی موفق ایرانی و مسلمان نام میبردند؛ همین امر باعث شد که دست دشمنیها و کینهتوزیها گریبان او را بگیرد. از او خواستند که ملیت ایرانی خود را پس بدهد که دیزایی نپذیرفت و این زنگ خطری شد برای سیاستمدارانی که دیزایی را در آستانه کسب مقام ریاست کل پلیس انگلستان میدیدند.
اتهامات و دادگاههای متعدد با صرف هزینههای گزاف سرانجام رئیس پلیس لندن را به سیاهچال زندان ملکه ویکتوریا افکند؛ روزی که دیزایی از آن به عنوان تلخترین روز زندگیاش یاد میکند. سرانجام با پیگیریها و همراهیهای همسرش «شهامه»، از اتهامات تبرئه و آزاد میشود.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه