ابراهیم زاهدی مطلق میگوید: برخی از نویسندهها زحمت پیدا کردن لحن و رفتارهای مردم را به خود نمیدهند، گاه داستانی را میخوانیم که لحن و ادبیاتش برای فرانسه است و به مردم ما ربطی ندارد.
این نویسنده درباره تبعیت ادبیات از مُد، اظهار کرد: ممکن است اسم آن را مد بگذارید یا به آن الگوبرداری یا تاثیرپذیری بگویید، کلمات بار معنایی دارند مانند تولید محصولات فرهنگی؛ زمانی که آدم کلمه تولید را میشنود یاد کار اقتصادی میافتد، آدم احساس خوبی ندارد و دلش میخواهد واژه محترمتری به کار ببرند. فکر میکنم شاید «مُد» واژه مناسبی برای مسائل ادبیات نباشد و به جای آن بهتر است از الگو گرفتن و تأثیرپذیری استفاده کرد؛ هرچند اینها هم معنی مد را نمیدهند.
او سپس گفت: اصولا پیروی از مد برای آدمهای بیبته است، کسانی که پیشینه و امکانات خود را نمیشناسند. کسانی به دنبال مد میروند که خودشان از خودشان چیزی ندارند یا اینکه دارند و نسبت به آن واقف نیستند. مد را کسانی میسازند که خلاقیت دارند، مد از کجا میآید؟ مثلا برای ظاهر و مو به طبیعت نگاه میکنند و تغییرات هنری میدهند و چیز مناسبی برای افراد جامعه درست میکنند. برای لباس هم همینطور است. در حوزه ادبیات هم کسانی که میخواهند حرف نو بزنند به رفتارهای آدمها نگاه میکنند، نوع کلمه و واژههایی که امروزه ما به کار میبریم با کلماتی که دهه ۶۰ به کار میرفت خیلی فرق کرده است. نویسنده به اینها توجه میکند.
زاهدی مطلق افزود: نویسندهای که به دنبال الگو و مد است، به مردم خود توجه نمیکند. الگو ساختن زحمت دارد و نویسنده باید خلاقیت داشته باشد و زحمت بکشد. همه آدمهایی که ابداعی دارند به آنها وحی نمیشود بلکه زحمت میکشند. آدمهایی که تابع مد هستند، میخواهند بدون اینکه زحمتی بکشند، موفق شوند. متأسفانه در ادبیات کشور ما این موضوع هست.
او در ادامه بیان کرد: ادبیات محصول اتفاقهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور است و نویسنده از دل این تغییرات، به رفتارهای مردم توجه میکند و داستانش را مینویسد. نویسنده هم با توجه به اقتضائات جامعه داستانهایش را مینویسد و زبانش را انتخاب میکند. در کشور ما متاسفانه برخی از نویسندهها زحمت پیدا کردن لحن و رفتارهای مردم را به خود نمیدهند و گاه ما داستانی را میخوانیم که لحن و ادبیاتش برای فرانسه است و به مردم ما ربطی ندارد.
نویسنده «شلیک به آسمان» با بیان اینکه این موضوع حتما به ادبیات آسیب میزند، گفت: آسیب این موضوع این است که مردم لذتی را میخواهند ببرند که برای خودشان نیست، دردی را تجربه میکنند که برای خودشان نیست. در واقع نویسنده میخواهد مردم از چیز واهی لذت ببرند یا از چیز واهی درد بکشند. ما در جامعهمان برخی از مشکلات را نداریم و مشکلاتی را هم داریم که دائما با آنها سر و کله میزنیم. نویسنده باید از مشکلات مردم خود بنویسد، نویسندهای که به دنبال مد میرود، مردم با او احساس همذاتپنداری نمیکنند زیرا از چیزی حرف میزند که مردم با آن مواجه نیستند. مشکل بزرگ جامعه ما ریا و تزویر است و نویسندهای که بزرگترین مشکل داستانش میشود ازدواج سفید، مردم با آن همذاتپنداری نمیکنند، بخشی از مردم همذاتپنداری میکنند. الان در جامعه ما ازدواج سفید به عنوان ناهنجاری وجود دارد و کسی نمیتواند آن را انکار کند اما معضل ما نیست. اخیرا تصویر دختران را از کتاب درسی دبستان حذف کردند، این میگوید که جامعه اخلاقی ما دچار ریا است و عدهای عمدا میخواهند عدهای دیگر را اذیت کنند. اینها مشکلات جامعه است نه ازدواج سفید.
او با تاکید بر اینکه نگاه نویسنده باید به جامعه خود باشد، افزود: نویسنده باید توجه کند که معضل جامعه ما چیست و صدای مردم خود باشد. نویسنده نمیتواند در آسمان سیر کند یا شمای خبرنگار نمیتوانید با شخصیت خیالی مصاحبه کنید، البته میتوانید اما فکت اجتماعی ندارد و میشود داستان.
ابراهیم زاهدی مطلق درباره اینکه تابعیت از مُد در چه دورههایی بیشتر بوده است، اظهار کرد: نمیشود درباره این موضوع خیلی دقیق گفت. اما استنباط من این است که جامعه ما جامعه مقلدی بوده چه در حوزه پوشاک چه ادبیات. داستان یک مقوله وارداتی بوده و ما داستان را از کشور دیگری گرفتهایم و هرچه به زمان ورود داستان نزدیک میشویم، تقلید و تابعیت از مد بیشتر است و هرچه به حال نزدیکتر میشود تابعیت از مد کمتر میشود، البته ممکن است پیروان مد بیشتر باشند اما خلاقیت هم بیشتر است. بهنظرم پس از انقلاب به خاطر تغییر و تحول بزرگی که اتفاق افتاد، نویسندههایی که به خود تکیه کردند و داستانهای خودشان را نوشتند بیشتر بودند بنابراین الان تابعیت از مد را کمتر میبینیم، هرچند کتابهایی هستند که به کشور ما ربطی ندارند و فقط اسم شخصیتها ایرانی است.
badoorbin.comakhbarazad.comمنبع : خبرفوری
آخرین دیدگاه