برای نوشتن از رخشان بنیاعتماد نیاز به بهانه نیست. او آنقدر در زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما حضور پررنگی داشته که به خاطر آوردنش نیاز به بهانهای نداشته باشد اما برای آنان که تقویم اهمیت دارد باید عرض کنم ۱۴ فروردین سالروز تولد اوست. سالروز تولد هنرمندی که از قضا هم زن است و هم شاید اجتماعیترین فیلمساز ما.
بنیاعتماد اگر فقط «روسری آبی» و «نرگس» را در کارنامهاش میداشت کافی بود تا همه عمر به داشتن او افتخار کنیم اما دریغ این جاست که هنرمندی به توانمندی و شرافت او سالهاست فیلم نساخته. البته او در تمامی این سالها دمی از پای ننشسته، یا مستند ساخته یا به دیگران کمک کرده فیلم بسازند و یا در مقام یک فعال اجتماعی و یک انسان زنده و دارای گوشت و پوست و عصب و شرف در مقابل حوادث مهم مملکتش واکنش نشان داده. در اهمیت فیلمسازی او دیگران بسیار گفتهاند و میگویند اما من در تمامی این سالها همیشه غصهام این بوده که چرا سخن دردمندانه او شنیده نشده. نه این که هیچکس نشنیده باشد بلکه آنهایی که باید میشنیدند چرا نشنیدند؟
او زمانی از اهمیت گفتوگوی بین دو نسل سخن گفت که خیلیها حواسشان نبود به زودی این عدم گفتوگو سر از جاهای خطرناک درمیآورد. او وقتی به فجایع «زیرپوست شهر» اشاره کرد که هنوز خبری از گورخوابی نبود. او وقتی از اوضاع نابسامان کارگران حرف زد که هنوز اعتصابات کارگری اینقدر فراگیر نشده بود. بنیاعتماد اگرچه شخصیت سیاسی هم دارد اما هشدارهایش از جنس سیاسی و جناحی نبود. نگاهش به مصیبتهای مردم هم از جنس شبهروشنفکری و کاسبکارانه جشنوارهای نبود. نمیدانم برای عمومی کردن این خاطره رضایت دارد یا نه اما میگویم تا همه آنهایی که در این سالها او را به سیاهنمایی متهم کردند روسیاه شوند. برای خانوادهای مصیبتی پیش آمده بود. من مجبور شدم در پیج اینستاگرامم اطلاعرسانی کنم و از دوستانم بخواهم در حد وسعشان کمک کنند. دوستان لطف کردند و مبلغی جمع شده بود. فرصت چندانی باقی نمانده بود. نگران بودم شرمنده آن خانوادهای شوم که چشم به اعتبار نداشته من داشتند.خانم بنیاعتماد به محض این که مطلع شد چندوچون نکرد و بلافاصله بیشتر از مبلغی که نیاز بود واریز کرد و ماجرا فیصله یافت. این را گفتم تا علاوه بر روسیاه کردن مدعیان بگویم بنیاعتماد جزو معدود هنرمندان ماست که علم و عملش یکی است و این نکته در سرزمینی که مدعیان بسیارند و لاف و گزاف تعهد و دردمندی از در و دیوار میبارد ارج و قربی مضاعف دارد.
بنیاعتماد فیلم بسازد و یا نسازد یاد و خاطرش تا ابد به نیکی به یادگار خواهد ماند اما آیا آنها که در این سالها او را به زحمت انداختهاند نیز نام نیکی از خویش به جای خواهند گذاشت؟
این چند خط را فقط به احترام او نوشتم هرچند او نیازی به این تعریف و تمجیدها ندارد اما دوست داشتم بداند فقط مزاحمان و تنگنظران نیستند که حواسشان به او هست بلکه کسانی هم که او را در دل و دیده محترم نگاه میدارند حواسشان هست که در این سرزمین خانمی نفس میکشد که مایه فخر و اعتبار فرهنگ این سرزمین است. تولدتان با اندکی تاخیر مبارک خانم رخشان بنیاعتماد!
۲۵۹۲۵۹
آخرین دیدگاه