مبلغ نوشت: به باور حجتالاسلام دکتر ارکیان مراسم باستانی از قبیل نوروز تا جایی که آلوده به گناه نشود، امری مطلوب و مورد تائید شارع مقدس است.
شادی و نشاط، شهروند درجه دوم فقه است و کمتر بدان پرداخته میشود. فرارسیدن نوروز اما بهانه خوبی برای طرح علمی این موضوع از منظر فقهی است. شاید بتوان گفت ملازمات برخی شادیها، موجب شده تا فقه اسلامی کمتر آن را به رسمیت بشناسد. در این خصوص با سید عطاءالله ارکیان، استاد حوزه و عضو هیئت علمی دانشگاه گفتوگو کردهایم. به باور حجتالاسلام دکتر ارکیان مراسم باستانی از قبیل نوروز تا جایی که آلوده به گناه نشود، امری مطلوب و مورد تائید شارع مقدس است.
اگر موافق باشید بحث را با این سوال شروع کنیم که اساساً شادی چیست؟
شادی و حزن از اوصاف نفسانی و صفت و حالت روح است. به تعبیر فلاسفه، کیف نفسانی است. اگر خواستههای روحی انسان محقق شود، حالت شادی روی میدهد و اگر خواستههای روح محقق نشود یا به خطر بیفتد، حالت غم به انسان دست خواهد داد. بنابراین شادی و غم بستگی دارد به روح، روحیات و تمایلات انسان. ارسطو گفته مردم عادی، لذت را شادی فرض میکنند، افراد موفق، عمل مطلوب را شادی میشمارند و دانشمندان، زندگی عالمانه و محققانه را شادی میدانند. بنابراین، شادی صرفا خنده یا سبکی و لذت حیوانی نیست، بلکه حس آرامش روحی و رضایت درونی است. به نوعی میتوان رضایت را هدف دنیوی دانست و ثمره شاد بودن، شیرینی زندگی است و برعکس، حزن و اندوه زندگی را به سردی میکشاند. امام علی(ع) میفرماید: حزن و اندوه نصف پیری و درهم شکستگی است.
نظر شرع در مورد شادی چیست؟ به نظر می رسد که در شرع، مانعی برای شادی وجود ندارد. با تمسک به قاعده لاضرر هم میتوان بر این موضوع صحه گذاشت. نظر شما چیست؟
شادی و نشاط از جمله نیازهای انسان است. اگر از راه صحیح تامین شود و در راه صحیح استفاده شود، خوب است. اگر از راه غلط حاصل شود یا در راه غلط استفاده شود، خوب و مناسب نیست. شادی به معنای انبساط خاطر و حس خوب، از نطر شرعی خوب است. در روایت داریم که یک فرد مومن طوری رفتار می کند که لبخند و شادی خود را در چهره به نمایش می گذارد و اگر غمی داشته باشد، در دل پنهان می کند و اظهار نمی کند. غالبا فقهای اسلام، قاعده لا ضرر و لا ضرار را در رفتارهای اجتماعی خصوصاً معادلات و معاملات استفاده می کنند. ارتباطی بین قاعده فقهی مذکور و شادی تصور نمی کنم. اسلام نمی تواند بگوید شاد باش یا غمگین نباش. بلکه می تواند مسیر را برای او ترسیم کند که از چه چیزی شاد باشیم و از چه چیزی ناشاد. یا شادی حقیقی چیست و غم حقیقی چیست.
چرا در نظر برخی از افراد به ظاهر متشرع، شادی بهعنوان یک امر سبک شمرده میشود؟
شادی و سرور از نیازهای انسانی است و یک حالت نفسانی هست که دست شرع و دین نیست. نشاط و انبساط روحانی جزو نیازهای اساسی انسان است. حضرت علی(ع) میفرمایند: روح انسان مثل بدن خستگی دارد و نیاز به استراحت دارد در این حال نکتههای زیبا و نشاط انگیز برای آن انتخاب کنید. بر این اساس شادی و تفریح نه تنها مذموم نیست بلکه راجح و ممدوح است. امام کاظم(ع) میفرمایند: بکوشید که اوقات و برنامه خود را به چهار قسم تقسیم کنید؛ ۱- قسمتی برای عبادت و مناجات ۲- قسمتی را برای کار و کسب در آمد ۳ ـ قسمتی برای معاشرت و ارتباط با دیگران ۴ ـ و قسمتی را هم برای تفریحات، نشاط و لذتهای فردی مثل مسافرت با خانواده، ورزش. حضرت در ادامه فرمودند این شادی و نشاطِ قسم چهارم، پشتوانه عبادت، معیشت و معاشرت است.
پس اسلام با شادی مخالفت نکرده و اساسا نمی تواند مخالفت کند. بلکه به آن جهت می دهد. مثلا می فرماید از گناه و خلاف، احساس رضایت و شادی نکنید، از ریختن آبروی دیگران شادی نکنید، وقتی کار خلاف دیگران را می بینید احساس شادی و رضایت نکنید اما از اجرای اخلاق در جامعه شاد باشید، از خدامحوری و عبادت شاد باشید. از اینکه دست نیازمندی را گرفتید شاد باشید. از اینکه توانستهاید روزه بگیرید و وقت افطار، پیش خدا سربلند شدید شاد باشید و الی آخر. پس ما دو نوع شادی داریم شادی از امر ناپسند یا شادی همراه امر ناپسند، که هر دو مذموم است مثل اینکه در قرآن فرموده «لا تَفرحْ إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحِینَ»، اینهمه خوشحالی آمیخته با غرور و غفلت و تکبر نداشته باش که خدا شادیکنندگان مغرور را دوست نمیدارد. فرح پسندیده به معنی سرور و رضا است «فَرِحِینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛ آنها بخاطر نعمتهای فراوانی که خداوند از فضل خود به آنها بخشیده است خوشحالند.
گاهی به نظر میرسد که بین فقه و شادی یک نوع تضاد وجود دارد. این تصور از کجا آمده است؟
در مورد شادی گفتیم که احساس رضایت روح است. شادی به معنای لذتهای کوتاه نیست. حضرت علی می فرمایند خیلی از لذت های کوتاه هستند که پشیمانی بزرگی به دنبال دارد. شادی آن است که از راه مشروع به دست بیاید و صرفاً هیجان زودگذر نباشد، عواقب منفی فردی و اجتماعی نداشته باشد. مثل ترقهبازیهای چهارشنبه سوری نباشد که کلی برای فرد و خانواده هزینه و خطر داشته باشد و با یک انفجار، تمام شود. انسان باید از کارهای مثبت خشنود باشد که عواقب منفی نداشته باشد. و الا فرد معتاد هم به صورت لحظهای از استعمال مواد، حس شادی میکند اما به چه قیمتی؟ به قیمت نابود شدن پول، عمر و سرمایه جوانی!
از سوی دیگر باید انسان را بشناسیم. اگر انسان را درست بشناسیم، همه کارها، تفکرات و احساسات ما، مفهوم پیدا خواهند کرد. آیا انسان، در ردیف بقیه حیوانات است و تنها تفاوتش با حیوانات دیگر، در نطق و حرف زدن است؟ مثلا بگوییم فرق انسان و اسب این است که انسان حیوان ناطق است ولی اسب حیوان شاهق و سیههزن؟ یا اینکه انسان، قدرتی فراتر از بقیه حیوانات دارد. ظرفیتی فراتر از بقیه حیوانات دارد. رسالتی بالاتر از بقیه حیوانات دارد. هدفی دارد که با هدف حیوانات متفاوت است.
انسان از نظر اسلام، موجودی است الهی که بر خلاف سایر حیوانات که زمینه و ظرفیت ترقی روحی ندارند، می تواند از نظر روحی، اجتماعی و خیلی ابعاد دیگر پیشرفت کند و مثل خدا شود. اگر انسان، ترقی نکند، گویا این استعداد خدادادی را حیف و میل کرده است. اگر کاری ما را به خدا رساند، خوب است و اگر مانع شد، بد است. اگر شادی و تفریح ما را به خدا رساند خوب است و اگر ما را به خدا نرساند بد است. اگر موسیقی ما را به خدا برساند و مایه ترقی شود، خوب است و اگر نرساند و باعث شود انسان در غرائز اولیه خود بماند، بد است. همچنین بقیه موارد مثل شغل، مجسمه سازی و … . سرّ اینکه اسلام با بعضی از موسیقیها مخالفت کرده این است که شادی کاذب به انسان میدهد و او را از انسانیت انسان باز میدارد یا به عقب و حیوانیت برمی گرداند و روحیات منفی در او ایجاد میکند. خط، اواز و موسیقی و هنر اگر باعث تقویت انسانیت باشد، هنر است و اگر او را از خدا و انسانیت باز دارد، هنر نیست و اسلام با آن مخالفت خواهد کرد.
برخورد اسلام با مراسمات و فرهنگ باستانی و بشری چیست؟
اسلام هنگام ظهور، با آداب و رسوم مردم و ملتها برخوردی نداشت. اگر رسم و رسوم و فرهنگ غلطی بود، با آنها برخورد می کرد. به عنوان مثال در مراسم استقبال از حضرت علی، مردم با پای پیاده دور مرکب حضرت علی و به همراه ایشان میدویدند. و این از رسومات غلط ایرانیان بود که حضرت علی علیه السلام آنها را از این کار منع کردند. اما در مورد نوروز که در میان فُرس رسم بود و کم کم اعراب هم از آن مطلع شدند و توسط برخی اقوام گاهی در بغداد جشن گرفته میشد، برخوردی صورت نگرفته است. در برخی از روایات، آن را مدح کردهاند و آن را روز بزرگی دانستهاند.
آیا بزرگداشت مناسبتهای ملی مانند عید نوروز و شب یلدا، نیازمند امضای شرعی است؟
در این قبیل موارد، چون خلاف عقل و عقلا نیست، ممنوعیتی ندارد. امضای شرع برای این مراسمات، لازم نیست و حتی سکوت اسلام و ائمه در قبال این مراسمات، امضای شرع قلمداد می شود. اگر این مراسمات در جهت انسانیت و اهداف الهی باشد، بهتر هم خواهد شد. مثلاً اگر از نوروز به عنوان فرصتی برای صله رحم و بازدید از فامیل و خویشان استفاده شود، عالی و شرعی خواهد بود. یا به عنوان تجدید قوا و روحیه برای ادامه زندگی استفاده شود. مسلما اگر این مراسمات، در مسیر غلط بیفتند مورد امضای شرع و عقلا و عرف نخواهد بود کما اینکه اخیرا مراسم چهارشنبه سوری از مسیر قدیمی خود منحرف شده و با ترقهبازی و مواد محترقه باعث اسراف در مال میشود و جانها و خانوادههای زیادی را به چالش می کشد.
۲۵۹۲۵۹
آخرین دیدگاه