سینمای ایران در سال های اخیر و با اوج همهگیری کرونا در کشور عملاً به سینمایی ورشکسته تبدیل شده است. حال با وقوع اتفاقات چهار ماه گذشته اگر قرار باشد سینمای ایران تنها نماینده تفکر غالب حاکمیت باشد و مانند مسئولان مملکت مدام دست به انکار واقعیتی که در جامعه جریان دارد، بزند بیشتر از گذشته از مخاطبانش دور و از دُور خارج خواهد شد.
سینمای ایران برای ادامه حیات نیازمند یک پوست اندازی است که فارغ از جناحبندیهای مرسوم، انتقالدهنده واقعیتی باشد که در جامعه جریان دارد و مردم نیازمند انتقالش از طریق مدیوم سینما هستند.
در کنار نزول کیفی آثار سینمایی و تغییر ذائقه مردم شاید یکی از دلائل قهر مخاطبان از سینمای ایران را بتوان به فضای مجازی و نمایش چهره عریانتر سلبریتیها مرتبط دانست. با گسترش شبکههای اجتماعی در سالهای اخیر مردم توانستند بیواسطهتر از گذشته با هنرمندان محبوبشان در ارتباط باشند و به دنبال آن با دیدگاه و تفکرات آنها آشنا شوند. از طرف دیگر فضای مجازی این امکان را به هنرمندان میداد تا آنچه را که میخواستند، نه لزوما چهرهای حقیقی از خودشان را در اختیار مردم قرار دهند.
گاهی اظهارنظرهای نابجا و غیرکارشناسانه، رفتارهای خارج از عرف و حتی طرفداری از یک جریان فکری باعث شده که هنرمندی مورد هجمه قرار گیرد و تصویری که در طول سالها از خود برای طرفدارانش ساخته خدشهدار شود.
البته باید این مساله را هم در نظر داشت که اکثر چهرههای هنری و به خصوص سینمایی مانند همه مردم افرادی عادی با سواد و دانش محدود هستند. بنابراین قرار نیست آنها تبدیل به الگوی سیاسی و اجتماعی دنبالکنندگانشان شوند.
متاسفانه آگاهیسازی درباره چنین مسائلی دشوار است؛ زیرا در همهجای دنیا دنبالکنندگان و طرفداران یک هنرمند/ سلبریتی انتظار دارند که او در بزنگاههای مهم سیاسی و اجتماعی کشورشان به عنوان فردی کنشگر عمل و اظهارنظرهای باب میل آنها را بیان کند. همانطور که چندسال قبل در جریان انتخابات ریاست جمهوری بسیاری از هنرمندان با حمایت از کاندیدای مورد نظرشان تبدیل به الگویی برای طرفدارانشان شدند اما همین هنرمندان بعد از آنکه ثابت شد وعدههای انتخاباتی کاندیدای حالا رئیسجمهور شدهشان عملی نمیشود، یک به یک از رئیسجمهور منتخبشان اعلام برائت کردند اما این کار بیشتر از اینکه طرفدارانشان را راضی کند آنها را خشمگین کرد، چون احساس میکردند در یک بازی سیاسی به عنوان بازیچه به ایفای نقش پرداختند.
البته برخی از سلبریتیها از مردم عذرخواهی کردند و برخی دیگر در دفاع از خود به بیان این موضوع پرداختند که مانند هر شهروندی تنها نظر شخصی خود را به اشتراک گذاشتند.
شاید مخاطبان ناراضی این افراد در ضمیر ناخودآگاه خود به دنبال مقصر بوده و میخواستند با سلب مسئولیت از عواقب انتخابشان، بار گناه را بر دوش فردی با جایگاه بالاتر بیندازند. در چنین شرایطی بیش از هرچیز فقدان احزاب سیاسی که نماینده اقشار مختلف جامعه باشد حس میشود. زیرا در صورت امکان حیات این احزاب بار مسئولیت برای چنین اتفاقاتی تنها روی دوش سلبریتیها سنگینی نمیکرد.
این نمونه تنها یکی از برخوردهای مخاطبان با هنرمندان محبوبشان به شمار میآید. در حالی که در چند سال اخیر شاهد بودیم که مردم از بسیاری از هنرمندان انتظار حمایت از خواستههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و … دارند که مورد تایید اکثریت است و در صورتی که هنرمندی خلاف جریان مورد انتظار اظهار نظر کند و یا حتی دیر به نیاز طرفدارانش پاسخ گوید و یا اعلام بی طرفی کرده و سکوت اختیار کند، مورد لعن و نفرین گروهی خاص قرار گرفته و انواع تهمتها و بی احترامیها نصیبش میشود.
همانطور که در وقوع اتفاقات اخیر جامعه، همراهی برخی از هنرمندان با مردم معترض و حتی حاکمیت واکنشهای ضد و نقیضی به همراه داشت. بسیاری از هنرمندان در همراهی با اعتراضات و اتفاقاتی که هر روز در کشور به وقوع میپیوست، واکنش نشان دادند اما جدا از اینکه این همراهی از روی اعتقاد واقعیشان بود یا برای همرنگ جماعت شدن، از طرف تعداد زیادی از طرفدارانشان متهم به ریاکاری و منفعتطلبی شدند و در مواقعی مورد هجمههای بسیاری از جانب دنبال کنندگانشان قرار گرفتند.
بازیگرانی مانند الهام پاوهنژاد، فاطمه معتمدآریا، باران کوثری، مهتاب نصیرپور، افسانه بایگان، لیلی رشیدی، شقایق دهقان، الناز شاکردوست، طناز طباطبایی و… بسیاری از بازیگران خانمی بودند که از ابتدای اعتراضات تلاش کردند تا صدای مردم را به گوش مسئولان برسانند. حال برخی بیپروایی بیشتری به خرج دادند و برخی دیگر تنها به بازنشر مطالب دیگران و جملاتی کوتاه بسنده کردند.
اما اکنون جامعه به سمتی رفته که خشم غالب شده است. به همین دلیل در بیشتر مواقع شاهدیم که تا هنرمندی به زندان نیفتد تردید بخشی از مردم نسبت به او تبدیل به یقین نمیشود. همانطور که شاهد ماجراهای اعتراض تا دستگیری افرادی چون کتایون ریاحی، هنگامه قاضیانی، ترانه علیدوستی و دیگرانی بودیم که تا وقتی برایشان قرار بازداشت صادر نشد، حسننیت آنها محل سوظن بود.
این روزها بسیاری از سینماگران متهم میشوند که باوجود ادعای همراهی با مردم تنها به فکر منافع شخصیشان هستند و حاضر نیستند که از دستمزدهای کلانی که از طرف نهادهای سرمایهگذار دولتی به جیبشان سرازیر میشود، بگذرند. افرادی که با پنهان شدن پشت استوری و پست در فضای مجازی، با مردم اعلام همبستگی میکنند اما در واقعیت آن کار دیگر را پیش گرفته و در حال عقد قراردادهای پرچرب با پروژههای دولتی هستند.
به قدری عملکرد و رفتار این افراد دارای تناقض بوده که دیگر جایی برای اعتماد مردم باقی نگذاشته است. به همین دلیل مردم هر رفتار و حرکت آنها را در جهت منافع شخصیشان در نظر میگیرند. البته میتوان خوشبین بود و از زاویهای دیگر نیز به این مسئله نگاه کرد؛ در این صورت باید بگوییم اکثر این افراد نیز مانند بسیاری از مردم رفتارهای ضد و نقیص و نقصانهای شخصیتی خاص خود را دارند و ممکن است در بزنگاههای مهم زندگی شخصی و اجتماعیشان دچار تردید یا خطا شوند. بنابراین میتوان آنها را دنبال کرد اما نباید الگو قرار بگیرند. در این صورت شاید انتظار همراهی آنها در همه مسائل نیز تا حد زیادی کاهش پیدا کند.
با در نظر گرفتن همه تناقضها و دوقطبیهای شکل گرفته میان هنرمندان میدانیم علیرغم ادعای وزیر ارشاد مبنی بر استقبال هنرمندان از جشنواره فجر، این رویداد سینمایی دوره متفاوتی را سپری خواهد کرد. برخلاف نظر وزیر ارشاد مبنی بر اینکه «هنرمندان مشتاقانه منتظر جشنواره فیلم فجر هستند» خبرهای واقعی از ماجرایی دیگر میگوید. آنچه به گوش میرسد امتناع بخش زیادی از سینماگران و دست به دامن ترفندهای مختلف شدن برای عدم حضور در جشنواره فجر پیش روست.
حتی اگر مساله تحریم جشنواره از طرف برخی هنرمندان و سینماگران معترض را کنار بگذاریم، بعد از اتفاقات اخیر فصل تازهای در سینمای ایران باز شده که قابل مقایسه با گذشته نیست.
در حقیقت میتوان سینمای بعد از انقلاب ۵۷ ایران را به قبل از اتفاقات این چند ماه و بعد از آن تقسیم کرد. همانطور که در برگزاری جشنوارههای دولتی فیلم کوتاه تهران و سینماحقیقت شاهد تحریم بخش عمده جامعه سینمای کوتاه و مستند بودیم، احتمالا در فجر پیش رو این وضعیت تشدید میشود.
بر مبنای اخبار منتشر شده، چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر با منحل کردن جشنواره جهانی که به اعتبار خوبی دست پیدا کرده بود، قرار است مانند چند سال قبل و با حضور فیلمهایی از روسیه و سوریه به شکل بینالمللی برگزار شود.
امسال حضور یا عدم حضور هر سینماگر و سلبریتی در جشنواره عواقبی به همراه دارد و با موجی از واکنش جامعه هنری، مدیران ارشاد و حتی طرفدارانشان روبرو خواهد بود. سینماگرانی که از قبل اعلام کرده اند، قرار نیست در جشنواره حضور یابند تکلیفشان با خودشان و عملکردشان روشن است اما بسیاری هستند که در شش و بش «بودن یا نبودن» قرار دارند و به فکر عواقب احتمالی عملی هستند که قرار است انجام دهند؛ همان عواقبی که ممکن است در آینده آنها را به خودی یا غیرخودی تبدیل کند. در هر حال باید منتظر ماند و دید که جشنواره فیلم فجر و در ادامه سینمای ایران قرار است راه به کدام سو برد.
۵۷۲۴۵
آخرین دیدگاه