آجرلو: وکیل به هیچ بخشی از پرونده نیلوفر حامدی هیچ دسترسی‌ای ندارد / فکر می‌کنم خود نهاد امنیتی هم متوجه موارد اشتباه بیانیه علیه خبرنگاران شده / پارسایی: هنوز دفاع آخر از الهه محمدی گرفته نشده؛ در بی‌خبری محض هستیم

اعتمادآنلاین|

همسران نیلوفر حامدی و الهه محمدی (خبرنگاران بازداشتی حوادث اخیر)؛ محمدحسین آجرلو و سعید پارسایی، در مصاحبه‌ای تفصیلی به روند بازداشت و وضعیت آنها در این مدت پرداختند. حالا در فاصه‌ی یک هفته‌ای آماده شدن این مصاحبه برای انتشار، وکیل این دو خبرنگار، محمدعلی کامفیروزی، نیز به دلایل نامعلوم بازداشت شده است. مدت بازداشت خانم حامدی و خانم محمدی با حساب این یک هفته به ۸۷ و ۸۰ روز رسیده است.

پنج‌شنبهٔ گذشته هر دو نفر ملاقات حضوری دیگری داشته‌اند. روز چهارشنبه، خانم محمدی آخرین دفاعیات خود را ارائه داده اما هم‌چنان کیفرخواستی صادر نشده و خانم حامدی نیز متوجه شده که قرار بازداشت او تا پایان آذرماه تمدید شده است.

به گزارش انصاف نیوز بخش هایی از گفت و گوی محمدحسین آجرلو و پارسایی را در ادامه می خوانید:

محمدحسین آجرلو: ۳۱ شهریور ماموران وزارت اطلاعات به خانهٔ ما آمدند و همسرم، نیلوفر حامدی، را بازداشت کردند. در مورد خود بازداشت بعد از ۸۰ روز دیگر موضوعیت خاصی برای بازگو کردن ندارد اما خب همسرم را بازداشت کردند؛ تمام وسایل الکترونیکی ما را ضبط کردند بدون اینکه حکمی یا کارت شناسایی‌ای به ما نشان دهند و تا به حال این لوازم را به ما تحویل نداده‌اند. در این ۸۰ روز گذشته نیز هم من، هم آقای پارسایی و هم وکیلمان آقای کامفیروزی بارها به دادسرای اوین مراجعه کرده‌ایم ولی عملاً هیچ کسی برای پاسخگویی وجود ندارد و اصلاً کسی امکان ورودبه دادسرا را ندارد. هر روز چند صد نفر مقابل دادسرای اوین جمع می‌شوند و منتظرند که شاید اتفاقی بیافتد. با این وجود که من، آقای رحمانیان، مدیر مسئول روزنامهٔ شرق و هم مادر نیلوفر برای آقای اژه‌ای نامه نوشته‌ایم اما هیچ پاسخی نگرفته‌ایم و در بلاتکلیفی کامل به سر می‌بریم.

امروز هشتادمین روز بازداشت نیلوفر است. چهل روز پیش به بازپرسی شمارهٔ دو دادسرای اوین رفته و آخرین دفاعش مقابل اتهاماتش را هم انجام داده است ولی هیچ خبری از تغییر در روند بازداشت نیست. بازداشت ایشان ۳۰ روزه است الآن ۲۰ روز از قرار بازداشت دوم می‌گذرد بدون اینکه قرار بازداشت تمدید شده باشد یعنی در حالی در بازداشت است که قرار بازداشتی به او ابلاغ نشده است. ۵۰ روز هم هست که بازجویی هم نمی‌شوند و هیچ دلیل منطقی‌ای برای ادامهٔ این بازداشت وجود ندارد.

محمدحسین آجرلو: وکیل به هیچ بخشی از پرونده هیچ دسترسی‌ای ندارد. نه اصلاً کسی اجازهٔ ورود به دادسرا را دارد؛ نه اصلاً کسی از پرونده اطلاعی دارد. تنها راه اطلاع ما از پرونده تماس‌های کوتاه هفتگی ما با همسرم است که خیلی کوتاه است و نمی‌توان اطلاعات زیادی برداشت کرد.

آجرلو: دوبار ملاقات کابینی از پشت شیشه داشته‌ایم.

سعید پارسایی: اتفاقاتی که برای روند پروندهٔ همسرم، الهه محمدی، افتاده خیلی به پروندهٔ خانم حامدی شبیه است. روزی که خانم حامدی را دستگیر کردند به خانهٔ ما آمدند و با یک حکم کلی وارد خانهٔ ما شدند بدون اینکه اجازه بدهند ما آن حکم را بخوانیم یا اسمی ذکر شده باشد. وسایل الکترونیکی همسرم به اضافهٔ یکسری دست‌نوشته، کتاب و مدارک شناسایی ضبط شدند و دو روز بعد اولین جلسهٔ بازجویی ایشان انجام شد. شنبه ۲ مهر اولین جلسهٔ بازجویی ایشان و هفت مهر دومین جلسه بود که به ما اطلاع دادند. بی‌قانونی تقریباً از لحظه‌ای که به خانه ریختند شروع شد. موعد دومین بازجویی درحالیکه ما در مسیر رسیدن به محل بازجویی بودیم ما را تعقیب کردند و با ماشین جلوی ما آمدند و همسرم را در خیابان بردند. این هم باز عدم حاکمیت قانون را نشان می‌دهد. این نوع بازداشت کسی که در حال مراجعه به محل بازجویی است شایسته نیست.

همان روز به بازداشتگاه اوین منتقل شدند. پیگیری‌هایی که از این روز با وکیل انجام داده‌ایم و نامه‌هایی که برای دادستان تهران، دادسرای اوین و رئیس قوهٔ قضائیه فرستاده‌ایم هیچ پاسخی نگرفته‌اند و ما هیچ اطلاعی از روند پرونده نداشته‌ایم. سامانهٔ ثنای همسر من هم به ندرت به‌روزرسانی می‌شود. تاریخ تفهیم اتهام ایشان دهم مهرماه ثبت شده درحالیکه هفتم بازداشت شده‌اند و باید ظرف ۲۴ ساعت تفهیم اتهام اولیه صورت بگیرد. به هرحال ارتباط بین ما و دادسرا کاملاً قطع است. این مشکل فقط مشکل ما نیست بلکه مشکل تمام آن افرادی است که این چند وقت جلوی دادسرا حاضر بوه‌اند. باید فکری در این مورد می‌کردند که این خانواده‌ها به این نحو به مشکل نخورند مامورانی که آن‌جا هستند هم تحت فشار هستند. این بلاتکلیفی هم ما و هم بسیاری از خانواده‌های دیگر را نیز آزار می‌دهد.

سعید پارسایی: بعد از ۷۳ روز بازداشت موقت هنوز قرار تمدید را به ایشان اعلام نکرده‌اند و ما نمی‌دانیم که قرار است تمدید شود یا خیر. هنوز دفاع آخر از ایشان گرفته نشده با اینکه فقط ۱۷ روز اول که در انفرادی بوده‌اند بازجویی شده‌اند و بعد از آن هم پرسشی از ایشان نشده مگر چند مورد محدود که یکی از آن‌ها هم خواستهٔ خود ایشان بوده که می‌خواستند ضابط پرونده را ببیند. تمام مدت بعد از این، یعنی دو ماه بعد بدون بازجویی فقط نگهداری شده‌اند درحالیکه این دو ماه می‌توانست با قید وثیقه آزاد باشند. در حال حاضر چیزی نمی‌دانیم؛ نه دفاع آخری انجام شده و نه کیفرخواستی صادر شده است. ما در بی‌خبری محض به سر می‌بریم. ای کاش چیزی می‌دانستیم که به دوستانش و شما بگوییم. وکیل‌ما هم مشترک است و همانطور که گفتند دسترسی‌ای ندارد.

آجرلو: ۳ آبان آخرین جلسه بازجویی بوده و ۱۰ آبان ماه آخرین دفاع را در بازپرسی انجام داده‌اند. در چهل روز گذشته هیچ اتفاق دیگری نیفتاده و فقط در سلول مانده‌اند.

در مراجعاتی که داشته‌اند مثل بقیهٔ مردم با ایشان برخورد شده است. ایشان هم آمدند و اعلام کردند که وکالت چند نفر را برعهده دارند ولی خب اجازهٔ ورود به ایشان داده نشد. سایر وکلا هم که ما از بقیه می‌شنویم شرایط مشابهی دارند.

پارسایی: بله. ما می‌دانیم که لایحه دریافت شده و در سامانهٔ ثنا ثبت شده است اما ما حتی نمی‌دانیم وکالت پذیرفته می‌شود یا خیر.

آجرلو: این برای زمانی است که پرونده به دادگاه رسیده؛ پرونده‌های ما هنوز به دادگاه نرسیده و فعلاً در مرحلهٔ بازپرسی است. در روند بازپرسی به هیچکس اجازهٔ ورود نمی‌دهند.

پارسایی: این روند هم برای این دورهٔ اخیر است.

آجرلو: جالب است که این مدت حتی کسانی را دیده‌ام که احضاریه در دستشان بوده ولی در ورود به دادسرای اوین به دلیل محدودیت‌ها به مشکل برخورده‌اند.

پارسایی: ما امروز هم به بازپرس شعبهٔ دو درخواست ملاقات دادیم که ایشان را ملاقات کنیم و بفهمیم روند پرونده چگونه است. نمی‌دانیم این درخواست ترتیب اثر داده می‌شود یا خیر.

پارسایی: در هفده روز اول که انفرادی بودند روند خاصی نداشت و هر لحظه ممکن بود تماس بگیرند و اگر آن لحظه در کنار تلفن نبودید خب آن تماس از دست می‌رفت. بعد از پایان بازجویی‌ها این تماس‌ها روند منظمی پیدا کرد؛ روزهای پنج‌شنبه تماس می‌گیرند. ملاقات حضوری هم دوبار اتفاق افتاده؛ یکبار خودم تنها بودم و یکبار همراه خانوادهٔ ایشان بودم.

آجرلو: ما دقیقاً شرایط مشابهی داشته‌ایم. در روزهای اول که بازجویی بوده چون تحت کنترل بازجوست تماس‌ها زمان ثابتی نداشتند ولی از زمانی که بازجویی‌ها تمام شده پنج‌شنبه‌ها نوبت تماس هفتگی است. دوبار هم ملاقات کابینی داشته‌ایم.

پارسایی: در یک بند هستند اما در سلول‌ها یا سوئیت‌های متفاوت. تمام این ۷۳ روز را در بند ۲۰۹ اوین بوده‌اند. ۱۷ روز در انفرادی بوده‌اند و مابقی روزها را در در یک سوئیتی که ابعاد خیلی بزرگی هم ندارد به نسبت افرادی که گاها در آن‌جا ساکن می‌شوند. مطمئناً شرایط نگهداری خیلی خوبی وجود ندارد در این حد که همسر من می‌گفت گاهی حتی هوا و اکسیژن کافی برای نفس کشیدن وجود ندارد. در مورد رژیم غذایی هم به هرحال شرایط زندان است ولی خب اجازهٔ اینکه مثلاً خریدی از بیرون داشته باشند در تمام این مدت فقط یکبار بوده است. طبق چیزی که ما شنیده بودیم این هر دو هفته یکبار باید اتفاق بییفتد اما خب در تمام طول این مدت یکبار بیشتر اتفاق نیفتاده است.

پارسایی: کسانی که به بند عمومی منتقل می‌شوند حق استفاده از کارت را دارند.من جایی نوشتم که شرایط طوری شده که همسر من انگار آن‌جا میزبان است بقیه به شکل مهمان می‌آیند و می‌روند؛ خانم حامدی هم به همین منوال هستند. البته شاید در این اوضاع سختی که در جامعه حاکم است بازگو کردن این حرف‌ها درست نباشد.

آجرلو: در مورد شرایط ایشان، از روز اول بازداشت در بند ۲۰۹ زندان اوین هستند. یک هفته تا ده روز اول را در انفرادی بودند و بعد از این به سوئیتی منتقل شدند. شرایط به همین منوالی است که گفتند گاها چند نفر در این فضای کوچک هستند و آدم‌ها می‌آیند و می‌روند و نیلوفر همچنان آن‌جا ثابت است.

مسئلهٔ خرید یکی از مشکلات است. در حالت عادی در بند ۲۰۹ شما باید پول داشته باشید که دو هفته یکبار مأمور بند از شما لیست خرید بگیرد ولی حالا اینقدر جمعیت زیاد است که این مورد محقق نمی‌شود. علاوه بر این ماموران زندان پول نقد هم نمی‌گیرند. خیلی به سختی و با پیگیری از مراجع مختلف ما توانستیم پول نقد برسانیم. من بعداً از همسرم پرسیدم گفتند که در آن سوئیت فقط ایشان است که پول نقد دارند و طبیعتاً اینطور نیست که یک نفر فقط برای خودش خرید کند. برای مثال به میوه دسترسی ندارند و باید خودشان خریداری کنند. با زحمت زیاد مثلاً دو هفته یکبار یک کیلو پرتقال برای ایشان فراهم می‌کنیم؛ ۷ نفر آدم با یک کیلو پرتقال و درطول دو هفته خب چیز خاصی به هر نفر نمی‌رسد.

آجرلو: همسر من در این مدت در بازداشتگاه عفونت پوستی گرفت. با وجود اعتراض‌ها و درخواست‌های مکرر ایشان که به بهداری زندان منتقل شوند اما این کار را انجام نداده‌اند. ظاهراً روال آن‌جا به این ترتیب است که صبر می‌کنند چند نفر جمع شوند بعد همهٔ آن‌ها را به بهداری منتقل کنند اینطور نیست که همیشه یک دکتر بیاید و دائم به مریض‌ها رسیدگی کند. البته مسئلهٔ همسر من رفع شد ولی خب به مرحلهٔ عفونت رسید و برای درمان نیاز به آمپول شد.

پارسایی: همان حالی است که ما بیرون از آن‌جا تجربه می‌کنیم. بی‌خبری‌ای که ما تجربه می‌کنیم برای آن‌ها خیلی آزاردهنده‌تر است. این بلاتکلیفی که گاها مشهودتر هم می‌شود روی روحیه‌شان اثر می‌گذارد. اما در کل استقامت هنوز وجود دارد چون هم من و هم خودشان می‌دانیم و مطمئنیم که اشتباهی نکرده‌اند اما به هر حال این‌همه مدت بی دلیل نگهداری در زندان روی آدم اثر می‌گذارد خصوصاً چون همسر من در یک ماه اول فقط توانست با من صحبت داشته باشد و با خانواده نتوانسته بود حرف بزند.اما روحیه‌شان خوب است و امیدوار هستند که زودتر پرونده‌شان تعیین تکلیف شود.

آجرلو: نیلوفر روحیه‌اش خوب است و من هم سعی می‌کنم در تماس‌ها به ایشان روحیه بدهم گرچه خیلی سخت است با توجه به اخبار بدی که هر روز می‌شنویم. چیزی که هر دو ما را خیلی اذیت می‌کند بلاتکلیفی است. در حال حاضر اینکه هیچ چشم‌اندازی از آینده نداریم و هیچ چیزی از موارد اتهامی یا روند رسیدگی به پرونده نمی‌دانیم بسیار آزاردهنده است.

طبیعی است که آدم در روزهای مختلف احوال مختلف داشته باشد به خصوص که ما را امیدوار و ناامید می‌کنند. با تمام این اوصاف روحیه‌شان در مجموع خوب است.

آجرلو: این ظاهراً امیدوار کننده است که هفته‌های آینده تمام است. مثلاً زمانی که می‌گویند دفاع آخر انجام شده باز هم امید دارید که اتفاقی بیفتد؛ وثیقه تعیین کنند و بیرون بیاید اما خب ۴۰ روز است که اتفاقی نیفتاده است. منظورم از امیدواری چنین شرایطی بود.

آجرلو: آقای رحمانیان از روز اول بازداشت نیلوفر به طرق مختلف پیگیری کردند چه از طریق تماس‌هایی که داشتند؛ جه مکاتبه‌هایی که با آقای اژه‌ای انجام دادند و البته به هیچ نتیجه‌ای نرسید ولی دائماً در ۸۰ روز گذشته پیگیر بودند و در جلسات مختلفی که حضور داشته‌اند در این مورد حرف زده‌اند. چند بار مصاحبه کرده‌اند. در خود روزنامه چندباری یادداشت نوشته‌اند اما خب همهٔ این پیگیری‌ها بی‌نتیجه مانده است.

درواقع مشکل اینجاست که ما با یک نهاد پاسخگو روبرو نیستیم و پیگیری در روند این ماجرا زیاد نمی‌تواند معنی داشته باشد. مشخص نیست که اصلاً از کجا باید پیگیری کنیم. ما درواقع با یک دیوار روبرو هستیم. اصلاً به آن معنا که شما می‌پرسید از کجا پیگیری کردید مرجعی وجود ندارد که بتوان پیگیری کرد. هم من، هم مادر نیلوفر و هم آقای رحمانیان به آقای اژه‌ای نامه نوشته‌ایم و هیچ جوابی دریافت نکرده‌ایم. قوهٔ قضائیه حتی در این حد به ما پاسخگو نبوده که فلان کار را انجام نخواهیم داد. «بررسی می‌شود»! از این دست پاسخ‌هایی که صرفاً برای سر دواندن است.

پارسایی: تقریباً از همان روز اول بازداشت هم از طرف خود روزنامه و هم از طرف خود آقای کرباسچی ما شاهد موضع‌گیری‌هایی به روش‌های مختلف بودیم. حمایت خودشان از روزنامه‌نگارشان را اعلام کردند. فرآیند خیلی نامشخص است و پیگیری‌های غیررسمی‌ای هم که ایشان انجام دادند به جایی نرسید.

من به عنوان کسی که بیرون گود ایستاده و در فضای مطبوعات کار نمی‌کند انتقادی که وارد می‌بینم این است که انتظار ما این بود که انجمن صنفی روزنامه‌نگاران زودتر وارد عمل می‌شد. بالاخره این جزو وظایف این انجمن است که در چنین شرایط خاصی دفاع بهتری صورت بگیرد. من نمی‌دانم در داخل دقیقاً چه اتفاقی می‌افتد ولی من حداقل نمای بیرونی قابل قبولی از کارکرد انجمن صنفی ندیدم. امیدوارم این بهانه‌ای شود که در اتفاقات بعدی عکس‌العمل متناسب‌تری و در زمان مناسب‌تر داشته باشد دقیقاً همانطور که در زمان‌های مختلف مثل رای‌گیری‌ها از همهٔ روزنامه‌نگاران دعوت می‌کند که مثلاً به حد نصاب برسد یا هرچیز دیگری این‌جا هم انتظار می‌رفت به شکل دیگری عمل کنند.

آنچه من خبر دارم این است که نزدیک به ۵۰ نفر روزنامه‌نگار از شهرهای مختلف در این مدت بازداشت شده‌اند و احتمالاً این نقد فقط نقد من نیست. امیدوارم که در ادامه با کمیتهٔ پیگیری‌ای که تشکیل شده شاهد پیگیری‌های متناسب‌تری باشیم و زمان از دست‌رفته جبران شود.

آجرلو: موضوع این‌جاست کسی که به دیگری اتهام می‌زند باید سند و مدرک ارائه کند نه کسی که متهم شده است. این درواقع شوخی مسخره‌ای بود که وزیر ارشاد با ما کرد. وزیر ارشاد برای درخواست سند و مدرک باید برای این مدیران مسئول نامه می‌فرستاد درحالیکه این درخواست فقط در حد یک مصاحبه بوده است. هر دو این مدیران مسئول بعد مصاحبه کردند و گفتند که سند یا مدرکی از آن‌ها نخواسته‌اند. بعدتر هم بنظرم چیزی نخواسته‌اند.

موضوع اینجاست که چه مدرکی؟! اصلاً راجع به چه موضوعی باید سند و مدرکی ارائه دهیم؟! همان مصاحبه هم خیلی مبهم بود و معلوم نبود در مورد چه موضوعی از ما سؤال دارند.

موضوع دیگر این است که اگر مسئله کاری است که نیلوفر حامدی و الهه محمدی در روزنامه‌های رسمی کشور انجام داده‌اند اولاً که باید به دادسرای فرهنگ و رسانه ارجاع داده شود و دوما اینکه مدیرمسئول هم در جایگاه پاسخگویی قرار دارد. متاسفانه از ابتدا هیج چیزی براساس قانون پیش نرفته که حالا انتظار داشته باشیم قانون رعایت شود.

آجرلو: موارد اتهامی همان مواردی است که به افراد دیگر هم نسبت می‌دهند اما موضوع مهم مصادیق آن است. مسئله این است که تا زمانی که کیفرخواست صادر نشود نمی‌توان فهمید موارد اتهامی چه چیزهایی است و مشکل ما هم همین است. اساساً دادگاهی برای رسیدن به این مرحله برگزار نشده. صرفاً یکسری اتهامات کلی بوده که در تمام این سال‌ها برای بسیاری افراد دیگر هم گفته شده است. تا وقتی مصادیق مشخص نشده و کیفرخواست صادر نشده نمی‌توان در این مورد بحثی کرد.

پارسایی: صحبت‌های کلی‌ای شده اما همچنان تناقض‌هایی وجود دارد در آنچه خود همسرم گاها اشاره می‌کند، چیزی که در سامانهٔ ثنا ثبت شده و … . تمام این موارد اتهام‌هایی هستند که شاید در محلهٔ کیفرخواست هم وارد نشود و در نهایت این تصمیم بازپرس است که کدام یک از این موارد به دادگاه برود و کدام یک از این‌ها قابل استناد نیست. تا زمانی که کیفرخواست صادر نشود تمام این‌ها صرفاً گمانه‌زنی‌اند.

آجرلو: من خودم خبرنگار و عضوی از این صنف هستم. تشکیل این کمیتهٔ پیگیری بعد از ۸۰ روز دیگر موضوعیتی ندارد. بعد از ۸۰ روز دیگر زمان تشکیل «کمیته» نیست اگر قرار بود کمیته‌ای تشکیل شود باید در همان یکی، دو هفتهٔ اول تشکیل می‌شدکه ما با موجی از خبرنگاران بازداشتی مواجه شدیم. الآن دیگر بخش زیادی از خبرنگاران با قید وثیقه آزاد شده‌اند؛ بخشی هم کیفرخواست برایشان صادر شده است.

الآن نمی‌دانم کمیته‌ای که تازه می‌خواهد شروع به کار کند و تشکیل شود چه اثرگذاری‌ای می‌خوهد داشته باشد! البته مطلعم که انجمن صنفی در این مدت چه مسائلی داشته؛ انتخاباتی داشته بعد انتخاباتش باطل شده و کلاً مسئلهٔ مجوز داشته است اما به هر حال انتظاری که می‌رفت این بود که این انجمن در کنار خبرنگاران بازداشتی باشد اما من چنین چیزی را ندیدم. شما قیاس کنید با صنف سینماگران، افراد بسیاری از این صنف بازداشت یا احضار شده‌اند. کافی است همین فردا جلوی زندان اوین بروید تا آن‌جا ببینید چند نفر از خانهٔ سینما آن‌جا حضور دارند. این‌ها کمیته‌ای دارند که بدون سروصدای خاصی یا رسانه‌ای کردن آن هر روز جلوی زندان اوین حضور دارند. هر شخصی که از این صنف احضار یا بازداشت می‌شود چندین نفر از خانهٔ سینما پیگیر شرایط او می‌شوند. اما در صنف مطبوعات اگر کاری هم در این ۸۰ روز کرده باشند من ندیده‌ام و از آن‌ها عذرخواهم. به غیر از انتشار یک بیانیه من چیزی از آن‌ها ندیده‌ام. امیدوارم از این به بعد اتفاقی بیافتد.

آجرلو: ما به عنوان متهم که نباید توضیح بدهیم کسی که ما را متهم کرده باید توضیح بدهد و این فقط محدود به همان بیانیهٔ اطلاعات سپاه نمی‌شود بلکه در روزهای بعد از آن نیز یکسری کاربران امنیتی و همین‌طور بازجوخبرنگاران در توییتر شروع کردند اتهاماتی زدند که بعضاً حتی مسخره بود مثلاً خانم آمنه‌سادات ذبیح‌پور نوشته بود سال گذشته نیلوفر حامدی و همسرش خواسته‌اند از یک کشور اروپایی اقامت بگیرند. موضوع این است که اساساً اقامت گرفتن از یک کشور خارجی کار غیرقانونی‌ای نیست. دوم اینکه کار عجیب و غریبی هم نیست که کسی از کشوری مهاجرت کند؛ همین الان میلیون‌ها ایرانی در کشورهای دیگری زندگی می‌کنند.

حالا ۵۰ روز از آن اطلاعیه می‌گذرد و دیگر چندان موضوعیتی ندارد. واقعاً نمی‌دانم باید درمورد آن موضوع چه بگوییم. خودشان هم به‌نظرم…

پارسایی: من حقوقدان نیستم و شاید فقط کمی مبانی حقوق را خوانده باشم اما می‌دانم منتسب کردن اتهاماتی که هنوز در دادگاه بررسی و اثبات نشده، انتشارش کار درستی نیست. شاید از لحاظ حقوقی بگویند با حروف اختصاری از این افراد نام برده‌اند اما در ادامهٔ آن حروف اختصاری توضیحاتی که داده بودند واضح بود اشاره به چه اشخاصی است. بنظرم منتشر کردن این اتهامات قبل از اینکه در دادگاه مطرح و اثبات شود نادرست بود.

بنظرم بعضی قسمت‌های این اتهامات اساساً واقعاً خنده‌دار بود! مثلاً حضور فوری در شهر سقز وظیفهٔ یک خبرنگار بوده است؛ این وظیفهٔ یک خبرنگار است که در لحظات اولیهٔ یک حادثه در آن محل حاضر شود و شرح ماوقع دهد. قرار است الفبای روزنامه‌نگاری جرم‌انگاری شود؟! کسانی که در آن دستگاه عرض و طویل هستند نباید اجازه می‌دادند حداقل این بخش از بیانیه منتشر شود. فکر می‌کنم برای تمام افراد این صنف احتمالاً دعوت‌های متفاوت و مداومی از جانب روزنامه‌ها و شبکه‌های تلویزیونی خارج از کشور می‌رسد؛ این‌ها برای الهه هم وجود داشت اما به همهٔ آن‌ها «نه» قاطعی داده بود و عدم تمایل قطعی‌اش را اعلام کرده بود؛ بسیاری از این‌ها را حتی نمی‌خواند و صرفاً آن‌ها را پاک می‌کرد.

زدن چنین اتهاماتی به خبرنگارانی که بیش از ده سال است با تمام مشقات این شغل از جمله عدم امنیت شغلی، استرس بالا، حقوق پایین و … کار حرفه‌ای می‌کنند نارواست. من امیدوارم همانطور که در فضای مجازی دیگر صحبتی از آن بیانیه نشد؛ مردم هم اینطور نسبت به آن واکنش نشان دادند و واقعاً واقعیتی هم پشت آن نبوده در کیفرخواست هم اشاره‌ای به آن نشود و شاهد روند منطقی‌تری باشیم.

اگر بخواهم پرانتزی این بین باز کنم باید راجع به افرادی بگویم که به عنوان خبرنگار، خبرنگارانی که صرفاً اسمشان خبرنگار است، به صداوسیما می‌آیند و حتی فراتر از آنچه در بیانیه بود را بیان می‌کنند. امیدوارم دیگر شاهد چنین بی‌اخلاقی‌هایی نباشیم و روند منطقی‌تری را در ادامه ببینیم هرچند حق شکایت از این افراد را برای خودمان محفوظ می‌دانیم.

آجرلو: من فکر می‌کنم خود نهاد امنیتی هم متوجه موارد اشتباه آن بیانیه شده است ولی یک نکته را در این مورد اضافه کنم این بیانیه براساس یک اتهام دروغ بود که به همسر من زده بودند. در بیانیه گفته شده بود که اولین عکس از مهسا امینی را همسر من منتشر کرده است. اولاً اینطور نبوده است و دوما حتی اگر چنین کاری کرده باشد کار خلاف قانونی نکرده؛ این وظیفهٔ اصلی و بدیهی خبرنگار است. بی‌پایه و اساس بودن همین قسمت از بیانیه نشان می‌دهد سایر حرف‌ها چقدر دروغ و بی‌منطق است.

پارسایی: خیر، در تمام پیگیری‌هایی که خودمان هم انجام دادیم اتفاقاً شماره تماس را آورده‌ایم منتهی هیچ تماسی انجام نشده است.

پارسایی: من چنین چیزی از چند نفر شنیدم و امیدوارم واقعیت نداشته باشد. مشکل ما دقیقاً همین‌جاست؛ اصلاً این نمی‌تواند منطقی باشد که یک عده خبرنگار را دعوت کنند برای توضیح اتهاماتی که هنوز ثابت نشده و آن‌ها را توجیه هم کنند! چرا که اگر توجیه بر اساس تحقیقات اثبات نشده‌شان انجام گرفته، این بر خلاف محرمانگی تحقیقات است و خود این موضوع تخلف است.

اگر سفر رفتن جرم است که خیلی از ما مجرمیم. من خودم نرفته‌ام ولی خب با این استدلال همهٔ این چند میلیون ایرانی که سفر خارجی رفته‌اند مجرمند.

امنیتی و تنگ کردن فضا طوری که شما نتوانید از همکارتان که از او اطمینان هم دارید دفاع کنید اصلاً کار دستی نیست. متاسفانه حتی مطلع شده‌ام که، پس از امضای گسترده و قابل ستایش بیانیه حمایتی خبرنگاران و روزنامه‌نگاران، خبرنگاری را پس از امضای بیانیه از یکی از دفاتر خبرگزاری ایرنا از کار اخراج کرده‌اند.

آجرلو: آدمیزاد به امید زنده است. بهتر است بگویم خواستهٔ من چه چیزی است. من الآن یک خواستهٔ ساده دارم؛ فکر می‌کنم آقای پارسایی هم همین خواسته را داشته باشند و آن هم این است که دست‌کم در کوتاه‌مدت برای همسران ما وثیقه‌ای تعیین شود و از بازداشتگاه بیرون بیایند چون ادامهٔ بازداشت هیچ منطقی ندارد. بازجویی که تمام شده است و این دو نفر هم قرار نیست جایی بروند که نهادهای امنیتی به آن‌ها دسترسی نداشته باشند.

پارسایی: اگر همسر من واقعاً کاری کرده بود زمانی که به سقز رفتند؛ زمانی که وسایل ایشان ضبط شد یا در فاصلهٔ زمانی بین دو بازجویی‌ای که داشتند عطای روزنامه‌نگاری را به لقایش می‌بخشید و از این مملکت می‌رفت اما نه! الهه کسی است که دلسوز این کشور است و همیشه امید داشته که بتواند بماند و به این کشور خدمت کند. این امید الهه بود.

امید ما هم این است که بدون اینکه این اتفاق طولانی‌تر شود آزاد شوند و در همین مرحله تبرئه شوند. هرچند این خوش‌بینانه است. درخواست بعدی هم این که اگر دو ماه است که سوالی از ایشان ندارید و ابهامی برایتان نمانده خب به قید وثیقه قبل از دادگاه آزاد کنید. امیدوارم همه‌چیز ختم به خیر شود.

آجرلو: یک نکتهٔ دیگر من اضافه کنم. خردادماه امسال نیلوفر گزارشی از تیراندازی مأمور گشت ارشاد در پارک پردیسان منتشر کرد که اتفاقاً جایزهٔ انصاف هم برد. بعد از این پلیس امنیت از نیلوفر به اتهام نشر اکاذیب و این قسم حرف‌ها شکایت کرد که در دادسرای فرهنگ و رسانه منع تعقیب خورد و تبرئه شد. موضوع این است که اگر نیلوفر حامدی همهٔ چیزهایی بوده که در آن بیانیه آمده نهاد امنیتی آن زمان این‌ها را نمی‌دانسته؟! بعد از فوت مهسا امینی این‌ها را فهمیده؟! بیشتر شبیه به شوخی است. یعنی همین دستگاه قضایی که ما الآن با آن طرفیم چند ماه پیش نیلوفر را تبرئه کرد و حالا چنین رفتاری دارد.

پارسایی: این روند برخوردهای امنیتی‌ای که نسبت به جامعهٔ خبرنگاران و رسانه‌های ما اتفاق افتاده باعث شده مردم ما به جای اینکه اخبار را از شبکه‌های رسمی و داخلی پیگیری کنند به شبکه‌های خارجی روی بیاورند. این برخوردهای امنیتی با خبرنگاران و رسانه‌ها مرجعیت رسانه‌ای را از داخل کشور به خارج از کشور منتقل می‌کند. امیدوارم این روند با آزادی تمام خبرنگاران، روزنامه‌نگاران، عکاسان خبری و البته تمام مردم بی‌گناهی که در زندان هستند پایان یابد و در کل شرایط برای خانواده‌های زندانی بهتر شود.

آیا این خبر مفید بود؟ 0 0

نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف

پست بعدی

سرنوشت پرداخت میلیاردیِ فارابی به فرخ‌نژاد چه می‌شود؟

ش دسامبر 17 , 2022
ایرنا نوشت: تا آخرین روزهای بودنش از مواهب حضور در پروژه‌های دولتی بهره برد اما نمک خورد و نمکدان را شکست و دست آخر با ژست مبارز گرفتن، خود را مدعی آزادی‌خواهی جا زد. این حکایتحمید فرخ‌نژاد، بازیگری است که در پشت واژه بزرگی به نام «مردم» پنهان شد، اما […]

اجتماعی

منوی شبکه های اجتماعی تنظیم نشده است. شما باید منویی ایجاد کنید و آن را به منوی شبکه های اجتماعی در تنظیمات منو اختصاص دهید.

آخرین دیدگاه

000